اعلام برنامه های سالگرد بمباران شیمیائی سردشت

اعلام برنامه های سالگرد بمباران شیمیائی سردشت


عثمان مزیّن دبیر کمیته ی حقوقی انجمن دفاع از حقوق مصدومین شیمیائی سردشت برنامه هاي سالگردبمباران شيميايي 7 تير را به شرح زيراعلام کرد :
در روزهای ششم ، هفتم و هشتم تیر (27 ،28 و29 ژوئن ) برنامه های ویژه ای بمناسبت گرامیداشت هجدهمین سالگرد این رویداد دلخراش برگزار می شود.
از سوی این انجمن ا ز اساتید و صاحبنظران مختلفی برای سخنرانی ،قرائت مقاله و ارائه برنامه دعوت شده است که اساتید دانشگاه ، اعضای محترم جامعه کردهای مقیم مرکز ، حقوقدانان ، اعضای گروه وکلای مدافع حقوق مصدومین شیمیائی ، برخی از اعضای کانون مشارکت در پاکسازی مین ، تنی چند از فعالین مطبوعاتی ، مدافعین حقوق بشر ، پزشکان و اعضای چندین
در این مراسمNGO

شرکت داشته و برنامه های خود را ارائه خواهند نمود .

همچنین اعضای هیات صلح هیروشیما نیز د ر مراسم هجدهمین سالگرد بمباران شیمیایی سردشت حضور و پس از نامگذاری یک خیابان در این شهر بنام «هیروشیما» ، در روز هشتم تیر خواهر خواندگی دو شهر سردشت و هیروشیما بصورت رسمی اعلام خواهد شد و متعاقب این امر یک خیابان نیز در شهر هیروشیما بنام سردشت در سالگرد فاجعه آن شهر نامگذاری خواهد شد
علاوه بر آن از سوی اندیشمندان و فعالان حقوق مصدومین شیمیایی شهر حلبچه نیز یک هیات در این مراسم حضور خواهند داشت و در صدد ارائه برنامه هایی هستند که رویدادی دلنشین در جهت گسترش استحکام دوستی ملت یکپارچه کرد به حساب می آید .

ضمنا در ساعت 16 روز هفتم تیر از سوی گروهی از هنرمندان شهر سردشت زمان بمباران و چگونگی وقوع آن در میدان مرکزی شهر(میدان سرچشمه ) که چشمه آب شهر نیز در آنجا واقع است احیاء گردیده و با توجه به عدم برگزاری مراسم تشییع جنازه برای شهداء آن سال ساکنین شهر، خانواده های شهداء و مهمانان به سوی مزار شهداء حادثه حرکت و مراسم تشییع جنازه نمادین را برگزار که در طی برگزاری این مراسم برخی از مصدومین و خانواده های آنان گوشه ای از مشکلات و معضلات جسمی ، روحی و روانی خود را بیان می کنند.

طبق اعلام دبیر کمیته حقوقی این
، در اثرNGO

بمباران هفتم تیر حدود یکهزار نفر کشته و بیش از هشت هزار نفر دچار مصدومیت ناشی از استشمام گاز خردل شده اند که این آمار از زبان کارشناسان و پزشکانی که در آن زمان و در سالهای اخیر از این شهر بازدید نموده اند اعلام شده است اما متاسفانه اکنون حدود 300 الی 400 نفر از امکانات و مزایای ناچیز بنیاد جانبازان استفاده می کنند که پیگیری ادعاها و حقوق این مصدومین و یا افراد مدعی مصدومیت که فاقد مدارک پزشکی و بالینی می باشند از زمره فعالیت های این انجمن است چونکه افراد بسیار زیادی در این شهر وجود دارند که دارای مصدومیت و آثار و عوارض آن هستند اما بدلیل فقدان مدارک مصدومیت از حقوق قانونی خود محروم هستند

.
آقای مزیّن در خاتمه خاطر نشان کرد که با توجه به تاثیر طولانی مدت گاز خردل بر مجروحین شیمیایی در هر سال دهها نفر به خیل شهداء فاجعه می پیوندند ؛ به عنوان یک نمونه هفته گذشته آقای سید محسن حسینی از مصدومین شیمیایی دارای 70% عوارض پس از تحمل 18 سال درد و رنج شهید شده اند که ایشان طی مدت مصدومیت یا در منزل تحت مراقبت بوده یا در بیمارستان در حال مداوا .این یک مورد از هزاران مورد عینی در این شهر است که شایسته است مسئولین و کارشناسان محترم برای حل مشکلات مصدومین دست کمک و تقاضای این انجمن را رد نکنند.

تجديد پيمان فرزندان سردشت

سلام بازماندگان بزرگترين جنايت جنگي قرن.براستي كه تاريخ شاهد است شما چه ناجوانمردانه و مظلوم شاهد فرود آمدن چند كيلو گرم مواد شيمايي از نوع  سولفور موستارد  بود.بله،۷ تير سال ۱۳۶۶ را كسي فراموش نمي كند هيچ كس. حتي دشمنان قسم خورده كرد.سردشت اي شهر هميشه مظلوم تاريخ فرزندانت هنوز نفس مي كشند و قسم مي خورند در آبادانيت گام بردارند.در استانه سالگرد بمباران شيميايي سردشت اي هموطن جهت شادي روح شهيدان لحظه اي از آنان ياد كن.

هشتم تيرماه آينده مراسم ويژه سالگرد بمباران شيميايي سردشت برگزار مي شود

هشتم تيرماه آينده مراسم ويژه سالگرد بمباران شيميايي سردشت برگزار مي شود

مراسم ويژه سالگرد بمباران شيميايي سردشت با حضور ميهمانان داخلي و خارجي هشتم تير امسال در اين شهر برگزار مي شود.
به گزارش واحد مركزي خبر از اروميه، رئيس بنياد حفظ آثار و نشر ارزشهاي دفاع مقدس استان آذربايجان غربي با اعلام اين خبر گفت: اين مراسم ششم و هفتم تير در تهران و اروميه برگزار خواهد شد.
سرهنگ روضه اي راهپيمايي مردم سردشت در محكوميت جنايات استكبار جهاني، غبارروبي مزار شهدا، تجليل از خانواده هاي معظم شهدا، جانبازان و مصدومان شيميايي سردشت و برگزاري مسابقات فرهنگي، هنري و ورزشي را از جمله برنامه هاي ويژه سالگرد بمباران شيميايي سردشت برشمرد.
شهر سردشت 7 تير سال 66 به عنوان نخستين شهر در تاريخ جهان توسط رژيم بعثي صدام بمباران شيميايي شد و در اين جنايت ضدبشري بيش از 135 نفر شهيد و بيش از هزار نفر مجروح شدند.

 

تأثیر جهانی شدن بر رشد و توسعه اقتصاد ی مناطق كُردنشین

     تأثیر جهانی شدن بر رشد و توسعه اقتصاد ی مناطق كُردنشین

موسی رحیمی

مدرس دانشگاه و پژوهشگر

جهانی شدن فرایندی است كه نخستین نشانه های آن از طریق انقلاب صنعتی و انقلاب كبیر فرانسه ظاهر شد . و از آنجا كه این هر دو انقلاب ریشه در تلاشهای رهایی جویانه عصر رنسانس و عصر روشنگری داشتند و به پیدایش تمدن نوین منجر شدند كه بعد ما (( تمدن و فرهنگ برژوازی )) یا (( مدرنیسم )) لقب گرفت . چهانی شدن را می توان در عین حال عالی ترین مرحله تكامل تمدن بورژوازی و احتمالاً پایدارترین شكل تحول فرهنگ مدرنیسم رهایی انسان ، از قید و بندهای غیر عقلایی ، سنت گرایی تحجر آمیز و خرافه گرایی های وهم آلود به شمار آورد . جهانی شدن مجموعه تحولاتی است كه كم و بیش همه ابعاد زندگی ، اعم از اقتصادی ، سیاسی ، فرهنگی ، علمی انسان معاصر را در برخواهد گرفت . جهانی شدن در یك معند ، مفهوم انتزاعی است . چون بیش از آنكه به پدیده به مشخصی اشاره داشته باشد ، تفسیری از فرایندهای اجتماعی است . برخی بر این باورند كه جهانی شدن اهمیت روز افزون بازار جهانی است . برخی نیز آن را یك واقعیت فرهنگی می دانند بنابراین نخستین پرسشی كه باید پاسخ آنرا بیابیم ، اهمیت جهانی شدن است . جهانی شدن فرایندی است كه در آن از اهمیت فاصله جغرافیایی در روابط اقتصادی ، سیاسی و علمی كاسته می شود و شبكه های ارتباطات به طور كلی گسترش می یابد ، مرز ، را می شكند و هویت و شخصیت جدید را در عصری نوین شكل می دهد .
به طور كلی جهانی شدن را می توان به عنوان تشدید روابط اجتماعی و انسانی تعریف كرد ، همان روابطی كه موقعیتهای مكانی دور از هم را چنان به هم پیوند می دهد كه هر رویداد محلی تحت تاثیر رویداد های دیگری كه كیلومتر ها با آن فاصله دارد شكل می گیرد و برعكس . اقتصاد هم به عنوان پارامتر علم و زیربنای تحولات زندگی بشر متأثر از پدیده جهانی شدن است . در پهنه اقتصاد و در عرصه فرهنگ به باور بسیاری از محققان آن چه ما را به پدیده جهانی شدن می پیونداند ، در نهایئت اقتصاد است نه چیز دیگر .
با جهانی شدن اقتصاد ، فرایندهای مالی و اقتصادی در سطح ملی دیگر نمی تواند تابع ساز و كارهای داخلی و تصمیم گیری های دولتی ما باشد . امروزه موفقیت اقتصادی در داخل ، به معنی رسیدن موقعیتی مطلوب در بازارهای جهانی است ، موقعیتی كه به گونه فزاینده ، به دانش ، اطلاعات و تكنولوژی و پیشرفته متكی است . در سطح فرهنگ ، باید از ظهور جامعه مدنی سخن گفت . جنبش های فرهنگی و اجتماعی بین المللی جزئی از این جامعه هستند و به مسایل و موضوعاتی نظر دارند كه از حدود توانایی و دید دولتهای ملی بسی فراتر می رود . مسایل اقتصادی به گونه روز افزون ، سراسری وجهانی می شود . مرزهای ملی وجغرافیایی درسر آفرین خواهد شد و به مراكز هزینه تبدیل می شود . نهادهای تجاری صنعتی و نیز بسیاری از نهادهای غیر تجاری صنعتی هم دیگر نمی توانند قلمرو كاری خود را با مفاهیم اقتصاد ملی و مرزهای ملی تعریف كنند . بلكه باید میدان عمل خود را با مفاهیم و شرایط صنایع و خدمات در سراسر جهان تعریف نمایند .
مناطق كردنشین ایرانی ( استانهای ایلام ، كرمانشاه ، كردستان ، آذربایجان غربی ) به عنوان منطقه ای تاریخی از لحالظ كشاورزی ، صنعت و تولید اقتصادی مطرح بوده است . آثار باستانی به جا مانده از دوره سومر به بعد تا تمدن مادها این موضوع را نشان می دهد كه ملت كرد دارای قدمت تاریخی در تولید ، توزیع ، عرضه محصولات و تجارت بوده اند . اما اكنون از وضعیت مطلوب اقتصادی برخوردار نیستند . در آمد سرانه ای حدود 800 دلار دارند و با وجود منابع طبیعی و كشاورزی معادن و منابع زیر زمینی سابقه تاریخی تولید وتجارت دچار توسعه نیافتگی اند .
در این مقاله سعی شده با بررسیهای تاریخی ، علمی و آماری توصیفی از فرصتها و چالشهای جهانی شدن اقتصاد ارائه شود . سپس تصویری از آینده مناطق كردنشین با توجه به جهانی شدن اقتصاد ارائه شود .

مقدمه
جهان در حال تغییرات و تغییرات در حال تغییر است ، در این تغییرات جهاد به سمت همگرائی حركت می كند و انسانها به سوی حركت می كنند . حیاتی شدن هم پدیده ای است كه فرآیند تغییرات جهان برای توسعه همه جانبه بشر است . جهانی شدن پدیده ای است ، كه باید آن را شناخت ، را همكاریهای مناسب برای استفاده از فرصتهای مناسب آن درك كرد و شیوه های مقابله با چالشه ها را بررسی كرد .
بر این اساس مناطق نقش مهمی در توسعه جهانی داشته باشد . بنابراین این مطالعه آغازی برای شناخت این منطقه و ارتباط جهانی شدن با رشد و توسعه منطقه است كه با روش كتابخانه ای ، جستجوی اینترنتی ، تجهیزات شخصی به رشته تحریر درآمده است .
روش مطالعه :
این مقاله تحقیق نیست ، آغازی برای شناخت و مطالعات بعدی می باشد تا باشناسائی موانع توسعه مناطق كردنشین و رفع ابهامهای موجود به برنامه ریزی واقعی بپردازیم . برای تهیه این مقاله از دیاد و تست برداری ( فیش برداری ) منابع كتابخانه ای ، جستجوی اینترنتی ، Rosent و مطبوعات و تجربه های مشخصی بهره گرفته شده است . همچنینم مشورت و مصاحبه بات كارشناسان صورت گرفته است .
سؤالات اساسی :
سوالاتی كه در این مطالعه و بررسی به نظر می رسد عبارتند از :
جهانی شدن چیست و چگونه می تواند در رشد و توسعه ملتها مؤثر باشد ؟
جهانی شدن اقتصاد كدام است و ویژگیهای آن چیست ؟
مناطق كردنشین چه اهمیتی در پروسه جهانی شدن دارند ؟
آیا جهانی شدن می تواند تأثیری بر رشد و توسعه مناطق كردنشین ایران داشته باشد ؟
چه راهكارهایی برای ورود به جهانی شدن وجود دارد ؟
تعاریف جهانی شدن
جهانی شدن از تركیب واژه یابی صورت گرفته كه ظاهراً هر كس آنرا به معنای خاصی به كار می بندد . هومبرت نوشت می گوید : (( جهانی شدن نامی است كه ظاهراً برای موقعیتی كه فاقد دیدگاههای نظری لازم برای بررسی پدیده های واقعی هستیم به كار گرفته می شود . )) با این همه در میان پژوهشگران اقتصادی بر سر تعاریف در ((جهانی شدن)) اتفاق نظر وجود ندارد . كروگمن در نوشته ای تحت عنوان اقتصاد آمریكا ، جهانی شدن را در ادغام بیشتر بازارهای جهان تعریف كردند اند . پروفسور كول با استفاده از تعریف (( سازمان همكاری و توسعه اقتصادی)) / OECD جهانی شدن را در الگوی تكامل یا بنده ای از فعالیتهای بین المللی ، تجارت و همكاری برای ابداع و نوآوری و توسعه فرآورده های تازه و نو ، تولید ، منبع شناسی و بازاریابی می باشد )) مك ایوال ، جهان شدن را در گسترش بین المللی مناسبات تولیدی و مبادله سرمایه سالانه می داند . برای ساتكلیف و گلین، علاوه بر گسترش سرمایه داری ، جهانی شدن با (( به هم پیوستگی بیش تر اقتصاد ها )) مشخص می شود . پانیج بر این اعتقاد است كه جهانی شدن با (( به هم پیوستگی بیش تر اقتصاد ها )) مشخص می شود . پانیج بر این اعتقاد است كه جهانی شدن یعنی (جنبه ای انهدام ساختار اجتماعی قدیمی انباشت ) و طبیعتاً جایگزین شدن آن با ساختاری جدید .
برای واتر ز جهانی شدن یعنی ( یك روند اجتماعی كه در آن تاثیر محدودیت های جغرافیایی برقرار و مداریابی اجتماعی و فرهنگی كمتر می شود و مردم نیز به طور روز افزونی از این كاهش محدودیت ها با خبر می شوند ((لئو ارد جهانی شدن را وضعیتی می داند كه (( رفاه یك مرد یا زن عادی دیگر فقط به عملكرد دولتشان محدود نمی شود ))
در قرن 21 جهان روز به روز در حال كوچكتر شدن است . تسهیل نقل و انتقال افراد و اندیشه ها و كالا ، گسترش سازمانهای بین المللی و فرا ملی ،گسترش معاملات مالی ، جهانی شدن فرآیند تولید و توزیع و مبادله و … همه باعث عواملی هستند كه جهان را به یك (( دهكده جهانی )) تبدیل نموده اند .golbalization یا جهانی شدن را عده ای حاكی از زوا ل دولت ملی و حاكمیت ملی به حساب می آورند . جهانی شدن گسترش و تشدید پیوندهای متقابل بین دولتها و جوامع مختلف را شامل می شود . واژه جهانی شدن از دهه 1980 به بعد سرعت در متون علوم اجتماعی و روابط بین الملل گسترش پیدا كرد.
جهانی شدن به مجموعه تحولاتی گفته می شود كه كم و بیش همه ابعاد زندگی اعم ا ز اقتصادی سیاسی ، فرهنگی ، علمی و دینی انسان معاصر را در برخواهد گرفت . جهانی شدن در یك معنا ، مفهومی انتزاعی است ، چون بیش از آنكه به پدیده مشخص اشاره داشته باشد ، تفسیری از فرآیندهای اجتماعی است . برخی بر این باورند كه جهانی شدن ، اهمیت یافتن روز افزون بازار جهانی است . برخی نیز آن را یك واقعیت فرهنگی می دانند . جهانی شدن فرآیندی است كه در آن از اهمیت فاصله جغرافیایی در روابط اقتصادی ، سیاسی وعلمی كاسته می شود و شبكه های ارتباطات به طور كلی گسترش می یابد . تغییر و توسعه و جهانی شدن جهان در حال تغییر است و تغیرات هم د رحال تغییر می باشد ، آنچه ثابت است تغییر وتحول انسان، جوامع ، بشر و جهان است . این تغییرات برای جوامع و ملتها متفاوت است ، درگذشته تغیرات تكنولوژی و اجتماعی دارای شتاب سطح بود بنابراین انسانها را تحت فشار قرار نمی داد اما از نیم قرن پیش تا كنون شتا ب تغییرات بسیار زیاد شده است به طوری كه پیچیدگی مسائلی كه در برابر ما قرار گرفته است افزایش یافته است و هر چه مسائل پیچیده تر شود حل آن زمان و هزینه بیش تر نیاز دارد .
ملتها و انسانها فقط با درك صحیح از تغییرات و شرایط آن می توانند از شوك تغیرات رهائی یابند . وقتی كه در فرآیند تغییرات به حل مسائل مرتبط با تغییرات پرداخته نشود مسائل دیگری ظهور می كنند این است كه كشورهای توسعه نیافته با كشورهای توسعه یافته تفاوت دارند . فرق آنها در قبول تغییرات و ایجاد تغیرات د رتعریف مجدد انسان ، تكنولوژی و ساختار اجتماعی و سیاسی و اقتصادی است .
درك و تعریف مشترك ما ، از جهانی شدن و تغییر برای بهبود زندگی ، سازگاری و یادگیری ما را افزایش می دهد و حتی ما هم فعالیتهای زندگی و روزانه خود را برای تغییر و تحول هماهنگ می كنیم .
توسعه اقتصادی ، اجتماعی ، سیاسی وفرهنگی هر ملتی ثمره تحول فكری و تغییر در اندیشه و افكار است . تا در سایه این تغییر و تحول استعداد های فكری انسانی از بالقوه به بالفعل تبدیل شده واز منابع تولید و طبیعی بهره گرفته شود .
در جهانی شدن ، جهان كوچك نمی شود بلكه روابط انسانها ، ملتها و كشورها به هم نزدیك می شود . جهانی شدن پدیده ای نو نیست ، از زمانهای دور از تمدن اولیه بشر تا كنون انسانها علاقمند به نزدیكی با هم بوده اند ، اكنون ارتباطات و اطلاعات بشر فراوان شده و سرعت تغیرات رو به فزونی است . بنابراین احساس جهانی مشكوك به همه بشر دست می دهد .
گسترش رسانه های جمعی و تكنولوژی اطلاعاتی (IT) ، گسترش فعالیت شركتهای فراملی ، تسریع معاملات بین المللی ، گسترش ارتباطات فرهنگی ، همه باعث شده تا جهان به یك دهكده تبدیل شود . فرآیند همگرائی بشر . سرنوشت مشترك و تحمل همدیگر ، حفظ فرهنگ ملتها ، همزیستی مسالمت آمیز ،شر وخیر مشترك ، همه نمودهای جهانی شدن (GLOBALITATION) است برای جهانی شدن هر چند چالش ها و مشكلاتی وجوددارد اما مزایا و منافع آن برای همه بشر بسیار مهم و بیشتر است . اتحادیه اروپا مظهر و مصداق كوچكی از جهانی شدن منطقه ای جهانی است . كه همه ملتها و انسانها با وجود تفاوتهای خود در كنار یكدیگر و با وحدتی دمكراتیك با یكدیگر زندگی می كند . جهانی شدن در عرصه های مختلف چنین است :
جهانی شدن فرهنگی كه همه ملتها و فرهنگها با حفظ هویت و فرهنگ خود در بستر و صحنه جهانی شاهد تبادل سریع افكار ، عقاید و اخبار و پیام ها هستند .
1-در پروسه جهانی شدن فرهنگها و ملتهای تحت سلطه و هژمونی به فرهنگی پویا و زنده تبدیل می شوند .
2- جهانی شدن و سیاست : عدالت در قدرت ، دموكراسی و حق تعین سرنوشت ملتها بیشترمی شود .
3- جهانی شدن و اقتصاد : فرایندهای تولیدی ، سرمایه گذاری ، توزیع و بازاریابی و مبادله به صورت مشترك بین ملتها در جهان صورت می گیرد . تجارت جهانی گسترش یافته و مرزهای تجاری وموانع صادرات و واردات حذف می شود .
4- جهانی شدن و حقوق بشر : جهانی شدن فرایندی برای بهبود وضعیت زندگی بشر است . آزادی فرهنگها ، مراسم و آیین ها گسترش می یابد و كسی خود را برتر نمی داند . تبعیض زن و مرد كم می شود و نابرابریها رو به لغو شدن است .جهانی شدن و تعبیر نگرش بر این اساس برای قبول فرآیند آن می تواند تحولات عمیق فكری و فلسفی ایجاد كند و فرآیند رشد و توسعه ملتها و مناطق جهان را تسریع كند .
جهانی شدن رفاه مادی و معنوی انسانها تامین وتضمین می كند . جهانی شدن از این دیدگاه ، تغییر و تحول جهان برای همگرایی ، همفكری و رقابت برای همكاری نوع بشر است تا منافع همدیگر را تضمین كنند . جهانی شدن هر چند چالش ها و مشكلاتی برای ملتها و كشورها ممكن است به بار آورد اما به طور كلی پیوستگی انسانها و تغیرات برای رشد و توسعه ملتها و انسانهاست . جهانی شدن فرایندی تاریخی و انسانی است كه طی آن بنیادها و نهادهای جوامع تغییر یافته و بستری برای رشد توسعه است ( رحیمی ) جهانی شدن ، تغییر و تحول بنیاد ایجاد می كند تا انسانها از دستاور دهای علمی فیزیكی و معنوی همدیگر بهره گیرند . بر این اساس فرهنگ جهانی شدن زمانی تشكیل می گیرد كه تغییر فیزیكی ایجاد شود و تغییر فكری هم به معنای تغییر و تعدیل ایئولوژی ، انسان شناسی و تكنولوژی ماست و این تغییر در باورها مبانی فكری ، سیاستها و برنامه ریزیهای هر ملتی درونی شود . جهانی شدن پدیدهای یكباره و یك شبه نیست ، بلكه روند تاریخی دارد ، جهانی شدن به معنای صاحب جهان شدن ملتی و سلطه ملتی بر ملت دیگر نیست ، بلكه به معنای ایجاد تغییر در ما كه همه انساسنها می توانند رقابتی حیاتی داشته باشد و سهمی در تولید ارزش افزوده ، رفاه آسایش جهان داشته باشند . در جهانی شدن اگر روستائی در دهلران توسعه نیافته باشد ، به معنای صنعت جهان بشری است و اگر توسعه یافته باشد جهان توسعه یافته است . بنابراین در جهان شدن مشكلات سایرها غم ها ، نابرابر یها ، ظلم ها ، رفاه ، آسایش ، دستاور دهای علمی تكنولوژی وسعت كره زمین ، اهمیت دارد و در چهار چوب تنك یك منطقه یا روستا و شهری نیست . بر این اساسی تغییر و توسعه و جهانی شدن همزاد هم اندوه جهانی شدن خود موجب تغییر و تحول در جوامع می شود و مناطق مختلف جهان در بر می گیرد .

مناطق كرد نشین مهد تمدن : ( بررسی مختصر تاریخی )

كردها به عنوان استادان صنعتگر و متخصصان ماهر در امور هندسی از شهرت و اعتبار استثنایی برخوردارند و تیگران پادشاه ارمنستان از صنعت كُردها بهره می گرفت این سخن استرابو مورخ یونانی در سد اول پیش از میلاد مسیح است . گزنقون در كتاب خود2 می نویسد . یونانیها در مسیر سفر خود دچار مصائب زیادی از كردها شدند ، آنان از سلاحهای مختلف كمك می گرفتند .ویلدورانت در تاریخ تمدن به صراحت اشاره می كند در نواحی حكومت كردها در ایلام 3 سلاح و ابزارهای مسی می ساختند و زمین را شخم می زدند . در این منطقه نخستین چرخ كوزه گری پیدا شده است این اسناد و دهها سند و آثار باستانی دیگر نشان می دهد كه كردها صنعتگران و كشاورزان ماهری بوده اند .
مجسمه های كشف شده در آثار باستانی ، جواهرهای بدست آمده و سفالینه های پیدا شده نشان پیشینة تمدن در كردستان بوده است . در دوره مادها حتی صنعت چاپ لوحی بسیار ابتدایی وجود داشت .
به طور كلی كردستان سرزمین تاریخی صنعت و كشاورزی و اقتصاد در خاورمیانه است . كردستان گستره و سیعی از دریای مدیترانه تا خلیج فارس است كه سابقه ایجاد آبیاری و كشاورزی آن به 11000 سال پیش می رسد آثار باستانی وان ، زیویه ، آمد ، سیواس ، درسیم ، غاركلم كره ، غاركرفتو ، قلعه هولر ، كرماشان ، ایلام ، و …. نشان دهنده وجود تمدن با شكوه بوده است .
اگر تمدن را مجموعه ای از دستاوردهای فیزیكی و غیر فیزیكی هر ملت بدانیم ملت كرد دارای تمدن بوده و در مقاطعی از تاریخ تنها تمدن پیشرو بوده است . و حتی از نظر سیاسی تنها تمدنی بوده كه به شیوه دمكراتیك همة فرهنگها در كنار هم زندگی كرده اند .
مناطق كرد نشین ایران ( كردستان ایران ) هم بخشی از این منطقه تاریخی و تمدن ساز است . عوامل اقلیمی ، طبیعی و جغرافیایی ، زبان و فرهنگ مشترك میراث مشترك ، درد و. رنجها و شادیهای مشترك ، مردم این مناطق را به هم پیوند داده است و منطقه ی زاگرس یا مناطق كرد نشین ، مسأله و مشكلات آنها هم مشترك و راه حل مشترك دارد استانهای غربی ، كردستان ، كرمانشاه ، ایلام ، لرستان ، كهكیلویه و بویر احمد ، چهار محال بختیاری و بخشهایی از خوزستان كه لرنشین هستند در بر می گیرد . این منطقه تاریخی در صورت درك مشترك از مسائل بویژه جهانی شدن می توانند نقش بسیار مهمی همانند گذشته در تمدن امروزی و آینده داشته باشند .
پتانسیل های اقتصادی و وضعیت كنونی مناطق كردنشین :
سرمایه، پایه و اساسی تغییر و تحولات اجتماعی و اقتصادی هر ملتی است اما به تنهایی كافی نیست باید دانش فنی ،علم ، تكنولوژی و سیاستهای علمی و صحیح هم داشته باشد . سرمایه های مناطق كرد نشین بسیار بسیار مطلوب و مناسب و در خود توجه است و حتی بهتر مناسب تر از بسیاری از كشورها و ملتهای اروپایی و توسعه یافته است .
پتانسیلها و سرمایه های این مناطق عبارتند از :
1-سرمایه تاریخی تمدن تاریخی، فرهنگ گذشته ، سابقه تاریخی تولید .
2-سرمایه طبیعی ( منابع طبیعی ).
3-سرمایه انسانی ( نیروی انسانی و جمعیت ).
مناطق كرد نشین به دلیل تاریخی بودن ، قدمت زیاد، وجود تمدن در آن، دارای سابقه تكنولوژی یهای بومی در زمینه های صنعت ،كشاورزی و سایر فعالیتهای اقتصادی تكنولوژی سنتی و دانش ولی در ز مینه های صنایع غذایی ، پوشاك ، تجارت در این منطقه وجود دارد اما چون تغییر بومی توسعه و تحول نیافته است مدرن نشده است و جهانی نشده بنابراین هنوز توسعه نیافته است .
سرمایه طبیعی هم اساس رشد و توسعه ملتها و شرایط لازم توسعه است این مناطق بر اساس جدول پیوست دارای مساحتی حدود 150 هزار كیلیومتر مربع می باشد كه 50 میلیارد متر مكعب آب شیرین دارد كه بیشترین میزان آب شیرین در جهان را دارا است بارندگی مناسب حدود 500 میلیمتر معادن فراوانی دارد و منابع زیر زمینی بسیار قابل توجه است . زیر هر خیابان مناطق زاگرس طلا و معادن است حدود 1200000 هكتار جنگل ، نزدیك 6000000 هكتار مرتع اراضی زارعی حدود 5000000 هكتار دام حدود 000/000/ 25 واحد دامی و …. ، مهمترین منابع و سرمایه های اقتصادی این مناطق است اما این سرمایه ها به تنهائی برای رشد و توسعه كافی نیست مهم تر از همه چگونگی بهره برداری ، تبدیل این پتانسیل های بالقوه به ارزش افزوده و تولید و سهم در تولید جهانی است .
جمعیت این منطقه حدود 000/000/12 نفر است كه جوانان حدود 70000/6 نفر را در بر می گیرد ،ـ نیروهای متخصص فراوانی دارد كه تعداد زیادی از منطقه خارج شده اند و مهاجرت كرده اند ، اما به طور كلی جمعیتی مناسب برای توسعه دارد كه در مقایسه با كشورهای توسعه یافته مانند هلند با 000/30 كیلو متر مربع مساحت این منطقه 18 میلیون جمعیت دارد أ دارای تراكم كمی است اما مناطق كردنشین بیشتر مناسبی برای رشد و توسعه دارد . مرزی بودن مناطق كرد نشین هم مزیت بسیار مناسبی برای توسعه و ورود شد به فرآیند جهانی شدن مناسب است اما شرط اساسی و كافی برای توسعه و ورود به جهانی شدن تولید است .
این وضعیت سرمایه ها از طرفی برای رشد وتوسعه و وارد شدن به فرآیند جهانی شدن مناسب است اما شرط اساسی وكافی برای توسعه و همگام شدن با رشد وتوسعه جهانی ،استفاده بهینه اقتصادی ، رقابتی شدن اقتصاد این منطقه است تا بتوان دردهای فعلی زیر را درمان كرد ، مناطق كرد نشین كنونی با مشكلات و دردهائی گرفتار هستند :
1-عدم برنامه ریزی منطقه ای و مشترك در زمینه های مختلف فرهنگی ، اجتماعی ، اقتصادی .
2-نبود یك تفكر مشترك برای رسیدن به برنامه های منطقه ای .
3-وجود تولیدات غیر رقابتی ، تولید سنتی به طور عموم .
4-درآمد سرانه ای پایین حدود 800 دلار در مقایسه با هلند كه 50000 دلار است .
5-ضعف ارتباط بخشهای اقتصادی ( كشاورزی ، صنعت و خدمات ) .
6-مصرفی بودن جامعه این مناطق به جای تولیدی بودن.
7-پس انداز كم در نتیجه سرمایه گذاری كم در بخشهای مختلف و فقر عمومی .
8-نبود آموزشهای تخصصی كافی ، تحقیقات و مطالعه بسیار پائین در نتیجه تكنولوژی توسعه نیافته .
9-بیكاری به صورتهای فصلی ، ساختاری ، مقطعی و …
10-وجود صنایع ضعیف و غیر رقابتی - عقب ماندگی تكنولوژیهای بومی و سنتی .
11-هدر منابع آبی.
12-فقر عمومی در منطقه بویژه روستاها و شهرهای كوچك.
13-نبود رشد شهر نشینی (روستا نشینی رابطه مستقیم با توسعه نیافتگی دارد ).
14-امید به زندگی كمترین میزان در ایران و شاخص های توسعه انسانی بسیار پایین .
( 5/0(HDZO<< نسبت به استانداردهای جهانی

چه باید كرد ؟ ( جهانی شدن یك راه حل مهم )
زندگی اجتماعی بشر همواره دچار مشكل است ، و بدون وجود مشكل جوامع انسانی بی معنی است ، مهم این است كه چگونه مشكلی را رقع كرد برای رفع مشكلات مناطق كردنشین راه حلهای متفاوتی وجود دارد ، تغییر در بینش ، تفكر ، همگرائی اجتماعی ، سرمایه گذاری و تلاش روزافزون مردم می تواند راه حلهایی باشد اما جهانی شدن و قبول آن و ورود ایران و مناطق كرد نشین در این پروسه می تواند راه حلی دیگر باشد .
قبول جهانی شدن در واقع قبول تغییر و تحولات برای رشد و توسعه است اگر قبول كنیم كه ایران و مناطق كردنشین توسعه نیافته است و مشكلات ساختاری اقتصادی و اجتماعی دارد باید به دنبال راه حلی باشیم كه سرعت تغیرات را برای ما بیشتر كند تا به ابهت تاریخی گذشته اما با فكری مدرن بازگردیم .

جهانی شدن برای ملتها و مناطق دو اثر مهم را دارد :
سرعت رشدو توسعه را بیشتر می كند ، با قبول جهانی شدن سرعت تبادل اطلاعات علمی ، تكنولوژیكی ،سرعت تغییر فكری ، تغییر فرهنگی برای بهبود وضع زندگی ، بهبود برنامه ریزی ، بهره وری در كار و تولید را بیشتر می كند .
جهت رشد و توسعه را تعین می كند بدین معنی كه اهداف و آرمانهای مشترك انسانها برای رسیدن به توزیع عادلانه قدرت و ثروت را تعین می نماید . جهت رسیدگی به حقوق بشر و آنچه لیاقت و شایستگی انسان است و اینكه انسان دارای عزت و كرامت وبزرگی است لذات جهانی شدن جهت توسعه را برای بهبود زندگی بشر تعین می كند .جهانی شدن و رشد و توسعه اقتصادی مناطق كردنشین جهانی فكر كنیم و منطقه ای عمل كنیم .سؤال اصلی این بود كه جهانی شدن آیا می تواند به رشد وتوسعه مناطق كردنشین بیانجامد ؟
پاسخ مثبت است اما رشد و توسعه اقتصادی مناطق كردنشین به تغیر وتحولات ایران بستگی دارد . و تحولات ساختاری ایران از این دیدگاه به قبول تفكر و معاهده های جهانی شدن ، ورود به سازمانهای بین المللی بپردازد لذا موارد زیر مهم به نظر می رسد :
1-تغییر در نگرش ، بینش و تفكر دولتمردان و مدیران و مدام برای ورود به پروسه جهانی شدن با اطلاع رسانی ، تبلیغات ...
2-تغییر قوانین و مقررات بویژه درمواردی كه مانع ورود به سازمانهای بین المللی یا امضای معاهدات بین المللی می شود . مانند سرمایه گذاری خارجی .
3-تغییرات ساختاری در اقتصاد ، تعدیل ، خصوصی سازی و برای ورود به تجارت جهانی .
4-توجه جدی به فرایند جهانی شدن در برنامه های توسعه و بودجه های كشور .
5-تغییر دیدگاه تدوین برنامه ها و سیاستهای كشور از بخشی به منطقه ای.
6-تغییر تفكر مركز گرایی با توجه به مناطق با ویژگیهای مشترك از لحاظ برنامه ، قوانین ، مؤسسات تصمیم گیری و برنامه ریزی و قانونگذاری - در واقع نوعی منطقه گرایی ومنطقه شدن ایران با ایجاد ارتباط مناسب با مركز می تواند راه رشد و توسعه را هموار نماید .
با این تغییرات و پدید آمدن شرایط مناسب برای رشد و توسعه منطقه ای در ایران ، مناطق كردنشین به لحاظ مرزی بودن و وجود پتانسیل های فراوان طبیعی ، تولید و توریستی و تجاری می تواند در ارتباط با جهان خارج دو نقش اساسی داشته باشد :
تغییر و تحولات اساسی در متغیر های سرمایه گذاری ، تولید ، اشتغال استفاده بهینه از منابع و رفاه مردم منطقه داشته باشد .
نقش اساسی در رشد اقتصادی ایران داشته باشد ، تغییر در وضع اقتصادی منطقه ، اثرات پیرامونی بر اقتصاد كشور خواهد داشت .
تأثیر جهانی شدن ، قبول كردن و راهیابی به فرآیند جهانی شدن در مناطق كرد نشین به شیوه های زیر می تواند تأثیر به سزایی در رشد و توسعه منطقه داشته باشد :
1-آزاد سازی تجارت خارجی . حذف حقوق كلی و سود بازرگانی و ایجاد منطقه ویژة اقتصادی و تجاری با این احترام دیگر كالا آوران كرد از ایلام به ارومیه قاچاقی نیستند و تاجران محترم وآبرومند هستند و واردكردن كالاها و خدمات هم به طور كلی رفاه مصرف كننده را بالا می برد .
PI= PE + حقوق گمركی
كاهش حقوق گمركی = D c رفاه مصرف كننده
2- سرمایه گذاری تولیدی و صنعتی و كشاورزی توسط سرمایه گذاران خارجی كه توان فعالیت و سرمایه گذاری دارند . البته باید قوانین كشور و منطقه برای ورود سرمایه گذار خارجی از ابعاد مختلف ، مالكیت و ... استفاده از نیروی منطقه و... مشخص و روشن باشد .
مناطق كُرد نشین دارای آثار باستانی و اكوتورسیم بسیار مناسبی است كه حتی با مالزی و تركیه و... رقابت می كند . تركیه سالانه 12 میلیارد دلار درآمد توریستی دارد و ورود هر توریست 200 دلار تولید ناخالص دارد بنابراین از لحاظ صنعت توریست ، جهانی شدن تأثیر به سزایی در رونق اقتصادی منطقه دارد و این منطقه هم به جهان معاصر می شود .
منطقه كُرد نشین با وسعت فراوان و سابقه تارخی دارای تكنولوژیها و دانش بومی صنایع بومی است كه با ورود به جهانی شدن می توان این تكنولوژیها را مدرن و در سطح انبوه به تولید پرداخت ، بنابراین ورود به جهانی شدن تأثیر مستقیم در تغیر تكنولوژی های مادارد و این تغیر در ساختار تولید است به عنوان مثال جولائی ، گیوه و كلاش و... صنایع غذایی ...
ورود به جهانی شدن امنیت و صلح و آرامش مناطق كردنشین را رقم می زند ، در نتیجه دیدگاه امنیتی به مناطق كردنشین حذف و هزینه های فراوان سالانه در جهت مسائل نظامی وامنیتی به سرمایه گذاری تولیدی واقتصادی تبدیل خواهد شد . در یك منطقه ویژه اقتصادی دیگر كسی یا دشمن دست به خرابكاری نمی زند ....

نتایج و پیشنهادات
جهانی شدن پدیده ای فراگیر برای همه بشر است . بشر در عصر حاضر و آینده سرنوشت این فعالیت روزانه تا برنامه های توسعه اش به هم گره خورده است . چه بخواهیم و چه نخواهیم موج این تغیرات همة خاورمیانه، ایران و مناطق كردنشین رادر برخواهد گرفت تغیرات جهانی شدن را باید با مطالعه ، تحقیق ، آموزش و دقت فراوان در همه رشته ها ی تحصیلی و آكادمیك بررسی كرد و شناخت . تغیرات جهانی شدن فرصتها و چالشهائی دارد همانگونه كه هر اتفاق و پدیده ای نقاط مثبت و منفی دارد باید فرصتها را دریابیم ، چالش و مشكلات را درك كنیم و آن را كم كنیم تا بتوانیم از فرصتهای ایجاد شده در جهت رفاه ، امنیت و رشد و توسعه اقتصادی ، اجتماعی ، سیاسی و فرهنگی بهره گرفت در صورت درك نادرست و غیر علمی از پدیده ها ، چالش ها و مشكلات آن بیشتر خواهدشد بنابراین مشكلات ساختاری جامعه بیشتر شد ، در نتیجه عدم تعادلهای جامعه زیاد خواهد شد و آشفتگی و از هم گسیختگی و نبود مطلوبیت از زندگی را به همراه خواه داشت بر این اساس پیشنهادهای مختصر زیر ارائه می شود كه هر كدام از آنها نیاز به بحث و مناقشه علمی بسیار زیادی دارد :
تحقیق و مطالعه بیشتر و برگزاری سمینار و پانل های متفاوت برای عمومی شدن پدیده جهانی شدن.
اطلاع رسانی صحیح و دقیق از طریق رسانه های گروهی در خصوص پدیده جهانی شدن بوسیله برنامه های علمی و تخصصی .
دولت باید درك صحیح و درستی از جهانی شدن داشته باشد و در سیاستها و برنامه های توسعه آن را بگنجاند .
تمركز زدایی و برنامه ریز ی منطقه ای باید اساس توسعه ایران باشد .
هماهنگی استانهای مناطق كردنشین برای اجرای پروژه ها و طرحهای مشترك در منطقه مثلاً ایجاد منطقه ویژه اقتصادی و تجاری در كرمانشاه بسیار مناسبتر از ایجاد چند منطقه كوچك است .
استان مساحت k.m جمعیت طول خط مرزی با عراق میزان آبها اراضی زراعی جنگل تعداد دام معادن نفت و گاز

كردستان 28235 1346383 - 2/996 631372 320000 365000 140 -

كرمانشاه 24641 1778596 195 245813 716391 822272 3182167 58 1224432

آذربایجان غربی 37463 2742000 891 174/2021 702214 174000 8295888 142 -

ایلام 20150 539373 425 میلیاردمكعب 7/4 288600 350 2254822 21 222145

لرستان 28064 1584434 - 13500 646436 875000 5309349 90 -


آقای وزیر اطلاعات!حافظه تاریخی کردها ,سیاست شما را می داند!

آقای وزیر اطلاعات!

حافظه تاریخی کردها ,

سیاست شما را می داند!  

 

آقای وزیر اطلاعات!

حافظه تاریخیکردهاسیاست شما را می داند!  

 

......<<وزير اطلاعات مهمترين چالش آينده كشور را تحريك اختلافات قومي دانست و گفت: ما به اوضاع داخلي و خارجي تسلط كافي داريم و شرايط منطقه‌اي مناسب است، اما نگران تحريك خيزش‌هاي اجتماعي و قومي هستيم.
وي افزود: وزارت اطلاعات به شدت نسبت به هرگونه تحركات صنفي، قومي و سازماني حساس است و ما هر جريان اجتماعي كه به دنبال پيوند با جريان‌هاي خارجي باشد را مورد برخورد قرار مي‌دهيم.
وزير اطلاعات گفت: با حداكثر حمايت از مطالبات قانوني مذهبي و قومي و تامين نيازهاي گروههاي مذهبي، قومي و نيز صنفي سعي داريم كه به آنها پاسخگو باشيم، اما اگر ميل به خارج پيدا كند با اين جريانات برخورد مي كنيم. >>.......

گویا این توهم بی باوری و عدم اعتماد هنوز در دولت ملاتاریا باقی است!...و یونسی فراموش کرده است که نسل جوان کرد حافظه تاریخی دارد و علت حساسیت بی سبب و علت دولت را خوب می داند!....کردها تاریخشان را نوشته اند و دیگر محال است این نسل خطای گذشتگان را تکرار کند تا بی نصیب از همه چیز در کنج غربت بماند!

                               -------------------------------------------

وقتی که جرقه‌هاي‌ انقلاب‌ ‌ ايران‌ در سال‌ 57 به‌ كردهاي‌ كردستان‌رسيد و آنها نيز براي‌ رهايي‌ از وضعيت‌ نامناسب‌ خود به ناچار از انقلاب‌ و امام‌ حمايت‌كردند و طيف‌ گسترده‌اي‌ از كردها در انقلاب‌ با اخلاص‌ شركت‌ جستند تا ‌شاه‌ و ستون استبداد‌ سلطنت را از بين‌ ببرند و براي‌ آزادي‌ واستقلال‌ وشاید خودمختاري‌ خود چاره‌اي‌ بجويند. از كردهايي‌ كه‌ در انقلاب‌ ايران‌ شركت‌ نكردند، مي‌توان‌ به‌ جاف‌ها اشاره‌ كردكه‌ همكار ناآگاه‌ سياست‌هاي‌ شاه‌ بودند. كردها در بدو امر  با شور و نشاط‌ و خلوص به‌ انقلاب‌ اسلامي‌ نگريستند و هر چند در آغاز انقلاب‌ امام‌خميني‌ خودمختاری كردها را توطئه‌ خارجي‌ها و دشمنان‌ اسلام‌ ناميد و يك‌جمهوري‌ متمركز قوي‌ و مقدر در زير يك‌ لوا و پرچم‌ را شرط‌ اساسي‌ حيات‌ايران‌ اسلامي‌ خواند، ايراني‌ كه‌ در آن‌ كرد و لر و ترك‌ و عرب‌ و بلوچ‌ و فارس می بایست ‌يكسان باشند و در اسلام‌ نيز اختلافي‌ در بين‌ برادران‌ و خواهران‌ ديني‌ وجود ندارد وهمگي‌ بايد متحد و منسجم‌ باشند!

                  دكتر عبدالرحمن‌ قاسملو در سال‌ 1973 بعد از چند سال‌ تبعيد و زندان‌ به‌ ايران‌بازگشت‌ به‌ عنوان‌ دبير كل‌ حزب‌ دمكرات‌ ايران‌ برگزيده‌ شده‌ و خواست‌ دمكرات‌ را به‌سازمان‌ اصلي‌ سياسي‌ كرد در ايران‌ مطرح‌ سازد، كه‌ چنين‌ نشد واز طرفی دیگر شيخ‌ عزالدين‌ حسيني‌، در حزب‌ كومله‌ رهبر روحاني‌ سني‌هاي‌ مهاباد،خواستار به‌ رسميت‌ شناختن‌ مليت‌ و قانون‌ اساسي‌ ايران‌ بود كه‌ حقوق‌ فرهنگي‌،اقتصادي‌ و سياسي‌ و اجتماعي‌ همه‌ گروههاي‌ قومي‌ رسماً و قانوناً شناخته‌ شود و مرزهاي‌ استاني‌ مجدداً ترسيم‌ گردد. در واقع‌ با پيروزي‌ انقلاب‌ ايران‌ ملت‌ كرد كه‌ خود را اصيل‌ترين‌ و كهن‌ترين‌قوم‌ ايراني‌ مي‌پنداشتند و سالها مترصد فرصتي‌ بودند كه‌ خودمختاري‌خود را به‌ كمك‌ سران‌ احزاب‌ آغاز كنند، اما عملكرد بعضي‌ از سران‌ احزاب‌موجب‌ برافروخته‌ شدن‌ لهيب‌ آتش‌ در اين‌ منطقه‌ شد وهرچند درابتدا  اين‌ درگيري‌ها توافقي‌صوري‌ و ظاهري‌ را بين‌ دولت‌ و ملت‌ كرد به‌ وجود آورد اما‌ سرانجام‌ به‌ خواسته‌و هدف‌ خويش‌ نرسيدند، و صدها گروه‌ و دسته‌ نابود و هزاران‌ نفر تلف‌ شدند. گروههاي‌ خودمختاري‌ طلب‌ و دمكراسي‌ خواه‌ در آغاز انقلاب‌ ايران‌ به‌فعاليت‌ جهت‌ برقراري‌ حكومت‌ خودمختاري‌ پرداختند، اما ناآرامي‌ و اغتشاش‌ ساختگی دولت و بهانه به دست دادن خود کردها مانع‌شد تا دولت‌ نظر مساعدي‌ دربارة‌ خواسته‌ آنان‌ داشته‌ باشد. شايد اگراحزاب‌مي‌توانستند خواسته‌ خود را به‌ دولت‌ ايران‌ به طور یک صدا اعلام‌ دارند،چنین نمی شد!  ...هيئت‌هاي‌ اعزامي‌ ومأمور براي‌ ايجاد صلح وسروسامان‌ دادن  كردها به‌ آن‌ ديار آمدند و خواسته‌ خودمختاري‌كردها ـ كه‌ بيشتر توسط‌ عبدالرحمن‌ قاسملو و شيخ‌ عزالدين‌ حسيني‌ اعلام‌مي‌شد ـ را شنیدند اما گوئی در آن‌ فضای ساختگی - دولتی این امر قابل‌ پذيرش‌ نبود!   بعد از انقلاب‌  ايران‌ مطابق‌ مادة‌ 15 قانون‌ اساسي‌ كشور زبان‌ فارسي‌زبان‌ رسمي‌ ايران‌ است‌ و تدريس‌ و ارتباط‌ با زبانهاي‌ محلي‌ ـ در كنار زبان‌ فارسي‌ـ بلامانع‌ است‌ و در قانون‌ اساسي‌  هم در کنار ‌ اقليتهاي‌ مذهبي‌ مانند مسيحيان‌،يهوديان‌ و زرتشي‌ها به کردها هم  به‌ عنوان‌ اقليت‌ نگريسته‌ شده‌  و كردها  به‌ عنوان‌ مكمل‌ ومتمم‌ امت‌ اسلامي‌ شناخته‌ شده‌ است‌. حزب‌ دمكرات‌ و ديگر احزاب‌ اهميت‌ قانون‌ اساسي‌ جديد را در تضمين‌حقوق‌ كردها تشخيص‌ دادند؛ و نسبت‌ به‌ پيش‌نويس‌ قانون‌ اساسي‌ معترض‌شدند، قانوني‌ كه‌ ـ توسط‌ حكومت‌ موقت‌ مهندس‌ مهدي‌ بازرگان‌ تدوين‌ شده‌بود، و بنا به‌ اظهار احزاب‌ امتياز خاصي‌ را به‌ كردها به‌ طور مشخص‌ نداده‌ است ‌و كرد و لر و بلوچ‌ و ترك‌ و فارس‌ در ديدگاه‌ قانون‌ اساسي‌ يكي‌ است‌، حزب‌دمكرات‌ و نيز آيت‌ا.. كاظم‌ شريعتمداري‌ به‌ پيش‌نويس‌ قانون‌ اساسي‌ اعتراض‌كرد و خواست‌ كه‌ 500 نفر در تجديد نظر آن‌ شركت‌ بجويند؛ اما  خميني‌ پيش‌نويس‌ قانون‌ اساسي‌ را با يك‌سري‌ اصلاحات‌ تصويب‌ فرمود و هيئت‌ جديد مجلس‌ خبرگان‌ كه‌شامل‌ هفتاد و دو‌ عضو بود،وظيفه‌ تجديد نظر را بر عهده‌گرفت‌. مناظره‌ در بارة‌ پيش‌نويس‌قانون‌ اساسي‌ و درخواست‌خودمختاري‌ خاطرات‌ دوران‌جدايي‌ طلبي‌ كردستان‌  وسالهاي‌ 1940 را دو باره در اذهان‌ زنده‌ كرد؛اما اين‌ بار  خميني‌ تضعيف‌مرجع‌ دولت‌ اسلامي‌ را مردوددانست‌ و براي‌ نمايندگان‌ناسيوناليست‌ نژادي‌ كرد ـ كه‌ از مهاباد رفته‌ بودند ـ سخنراني‌ ايرادفرمود و تبعيض‌ رژيم‌ گذشته‌ درمورد كردها را مردود و منفوردانستند! که همه مثل بچه آدم سر به زیر و مطیع بنشینند!. قبل‌ از آنكه‌ نتيجة‌ قانون‌اساسي‌ اعلام‌ شود، درگيرهاي‌پراكنده‌ ايجاد شد و تنش‌ها افزايش‌يافت‌ و در این بین بهشتی در ایجاد ناامنی از خود کردها بهره گرفت!

بازرگان‌ در كابينة‌ خود دو نفركرد را جاي‌ داده‌ بود دكتر كريم‌سنجابي‌ و داريوش‌ فروهر. درگيري ها عمدتاً در دو شهر سنندج‌ و مهاباد دامن‌ زده‌ شد و قلب‌ كشمكش‌ در اين‌دو شهر مي‌تپيد، زيرا هر دو شهر نماد و سمبل‌ خودمختاري‌ بود. سنندج‌ مركزعمدة‌ فعاليت‌هاي‌ اقتصادي‌ و اجتماعي‌ بود زیرا كه‌ ساواك‌ ـ سازمان‌ امنيت‌ و اطلاعات‌كشور ـ به‌ عنوان‌ پليس‌ مخفي‌ در آن‌ به‌ فعاليت‌ عليه‌ كردها مي‌پرداخت‌. در اواخر زمستان‌ انقلاب‌ جنگ‌ و درگيري‌ شديد در كردستان‌ رخ‌ داد وسلاحهاي‌ پادگانها و ارگانهاي‌ نظامي‌ به‌ دست‌ مردم‌ افتاد و رهبران‌ كرد مانند احمد مفتي‌ زاده‌، شيخ‌ عزالدين حسینی‌، غني‌ بلوريان‌، قاسلمو، صدیق كمانگر و... هر كدام‌ آرمانها واهداف‌ خود را جداگانه منعكس‌ مي‌كردند. عملكرد پراکنده و باور زود یقین و عدم اتحاد  سران احزاب‌ کرد دولت‌ را وادار به‌ اعزام‌ نيرو جهت‌ سركوب‌ و رفع‌ بحران‌كردستان‌ نمود. بعد از سفرهاي‌ مكرر فروهربه کردستان، طالقاني‌ به‌ همراه‌ بهشتي‌ ،رفسنجاني‌ ودکتر بني‌صدر وارد سنندج‌ شدند و با سران‌ كُرد به‌ مذاكره‌ پرداختند ونخستين‌ فردي‌ كه‌ در اين‌ مذاكره‌ حضور داشت‌ شيخ‌ عزالدين‌، بلوريان‌ و صادق‌وزيري‌ بود.

                 از يك‌ طرف‌ رهبران‌ كرد خواستار خودمختاري‌ و عدم‌ تجزيه‌طلبي‌ بودند ازطرفي‌ نيز کسی مانند احمد مفتي‌زاده‌ ـ به‌ عنوان‌ رهبر مذهبي‌ كردها ـ خواستار ترويج‌ و احياي‌فرهنگ‌ قومي‌ و ادبيات‌ فولكوريك‌ و تجديد تفكر ديني‌ كردها بود و مكري‌ وابراهیم يونسي‌ نيز خواستار حركت‌ در چارچوب‌ قانون‌ براي‌ كردها بودند و قيام‌مسلحانه‌ را منفور مي‌دانستند..... طالقاني‌ در اواخر زمستان‌، سه‌ هفته‌ بعد از پيروزي‌انقلاب‌ ايران‌، راهي‌ كردستان‌ شد، جايي‌ كه‌ شعله‌ درگيري‌ و اغتشاش‌ زبانه‌مي‌كشيدو بر اذهان نوعی انحصار طلبی و تحجرحکم فرما بود!... در دانشگاه‌ با سران‌ كرد ـ مانند شيخ‌عزالدين‌ و مفتي‌زاده‌ ـ مذاكره‌ كرد. احمد مفتي‌زاده‌ در سخنراني‌هايش‌ به‌ اركان‌ و مشخصات‌ يك‌ حكومت‌اسلامي‌ اشاره‌ مي‌كرد كه‌ در آن‌ قوانين‌ و اصول‌ اسلام‌ به‌ درستي‌ رعايت‌ گردد ورهبر اسلامي‌ اين‌ نكات‌ را رعايت‌ كند و تاكيد داشت‌ كه‌ در قانون‌ اساسي‌ ايران‌نيز به‌ درستي‌ به‌ امر اشاره‌ گردد و حقوق‌ كردها در يك‌ زمان‌ جداگانه‌ صادر گردد.  با وجودي كه‌ مصاحبه‌ها و بحث‌هاي‌ علني‌ و یک تنه مفتي‌زاده‌ حاكي‌ از نوعي‌ دمكراسي‌اسلامي‌ بود و نسبت‌ به‌ مذهب‌ سالاري‌ روشنفكرانه‌ و برقراري‌ حكومت‌اسلامي‌ اصرار مي‌ورزيد.اما در آن‌ برهه‌ كه‌ مشكلات‌كردستان‌ پديد آمده‌ بود، پيشنهادهاو دخالت‌هاي‌ وي‌ بيشتر به‌ اشتباه‌و قصور مبدل‌ شد و عدم‌ مشاوره ‌و آگاهي‌ كامل‌ موجب‌ شد تااقدام‌هايش‌ در اذهان‌ مردم‌ كُرد مدفون‌ گردد و فقط‌ به‌ عنوان‌ يك‌معلم‌ و علامه‌ مذهبي‌ از وي‌ يادكنند تا يك‌ مُصلح‌ روشن‌بين‌سياسي‌.

 مفتي‌زاده‌ در دوران‌ انقلاب‌ بارها و بارها تلاش‌ كرد تا مبارزه‌ كردها شكل‌ وسويي‌ ويژه‌ به‌ خود بگيرد و با تاسيس‌ مكتب‌ قرآن‌ و شوراي‌ شمس‌ در سنندج‌،عملكرد و حركت‌ وي‌ در جهت‌ خلاف‌ آرمانهاي‌ انقلاب‌ ايران‌ شناحته شد و همين‌ مبارزه‌فرهنگي زود هنگام و باورکمی عجولانه‌ او به بهشتی باعث‌ شد تا از صحنة‌ انقلاب‌ ايران‌ توسط ملاتاریا حذف‌ و سالها زنداني‌ شود. طالقاني‌ بعد از قطع‌ حملات‌ نظامي‌، در سنندج‌ اعتمادكردها را جلب‌ كرد وكردها هم‌ مثبت‌ انديشانه‌ و صادقانه‌ به‌ گرد او حلقه‌ زدند زيرا وعدة‌ نصيب‌ شدن‌آزادي‌ و استقلال‌ كردها را مي‌داد كه‌ سرنوشت‌ آنها در آزادي‌ و دمكراسي‌جمهوري‌ اسلامي‌ ايران‌ به‌ نيكويي‌ رقم‌ خواهد خورد. هيئت‌ نمايندگان‌ به‌ سرپرستي‌ ملا رحيم‌ عباسي‌، رئيس‌ شوراي‌ استاني‌مهاباد، جهت‌ ملاقات‌ با شخصيت‌هاي‌ برجسته‌ مذهبي‌ و سياسي‌ راهي‌ تهران‌شدند و با آيت‌ا... طالقاني‌، مصطفي‌ چمران‌ ـ وزير دفاع‌ ـ و صادق‌ طباطبائي‌ ـنماينده‌ نخست‌ وزير ـ ديدار و گفتگو كردند.و طرح‌هاي‌ خود را به‌ آنها ارائه‌ دادند:

ـ عقب‌نشيني‌ شيخ‌ صادق‌ خلخالي‌ از مناطق‌ كردستان‌.....   ـ عقب‌نشيني‌ پاسداران‌ غير كرد از مناطق‌ كردستان‌ ....- آتش‌بس‌ فوري‌ و دعوت‌كنفرانس‌ جامع‌ جهت‌ بحث‌ در بارة‌خودمختاري‌ كردستان‌ درچارچوب‌ قانون‌ دولت‌ ايران‌ و...

خميني‌ اين‌ تقاضاها رارد كرد و حجت‌الاسلام‌ حسين‌كرماني‌ را در مقام‌ نماينده‌ رهبري‌جهت‌ نظارت‌ بر برقراري‌ صلح‌ ـبعد از شورش‌ - به‌ كردستان‌ روانه‌ساخت‌. بازرگان‌ ـ نخست‌ وزير ـبراي‌ توافق‌ صلح‌ و ارائه‌ امتيازشخصي‌ به‌ كردها و قول‌ كمك‌اقتصادي‌ بزرگ‌ براي‌ تقويت‌اقتصاد ضعيف‌ كردستان‌، عفوعمومي‌ پيشمرگان‌ حزب‌ دمكرات‌و تاسيس‌ دانشگاه‌ مهاباد در سوم‌اواخر شهريور 1358 راهي‌ مهابادشد. و بازرگان‌ تلاش‌ می كرد كه‌ توسط‌ داريوش‌ فروهر توافقي‌ كلي‌ دركردستان‌ فراهم‌ آورد. حزب‌دمكرات‌ کردستان ایران در انتخابات‌ از نامزدي‌مسعود رجوي‌، رهبر حزب‌مجاهدين‌ خلق‌، حمايت‌ كرد كه‌عليه‌ دکترابوالحسن‌ بني‌صدر بود. اما قاسملودر بهمن ۵۸ به‌ رييس‌ جمهور لیبرال‌ ـ ‌دکترابوالحسن‌ بني‌صدر ـ نزديك‌ شد و برنامه‌خودمختاري‌ كردستان‌ را به‌ وي‌ ارائه‌ كرد  و خواست‌ درازای شرکت مردم‌ كرد در انتخابات‌ دولت هم به‌ محدودة‌ خودمختاري‌ راي‌ دهد. اما اين‌ خواسته‌ عملاً ناممكن‌ بود. اينكه‌ آيا حزب‌ دمكرات‌، با توجه‌ به‌ انديشه‌هاي‌ قاسملو در جهت‌ منافع‌خلق‌ كرد مبارزه‌ مي‌كرد يا نه‌، بنا به‌ عكس‌العمل‌ دموكراتها در جنگ‌ مسلحانه‌ در مقوله‌اي‌ مهم‌ غير قابل‌ بررسي‌ است‌ . هرچند که مناقشات‌ سياسي‌ و نظامي‌ دموكرات‌باديگر احزاب‌ به سادگی معلوم‌ نمي‌كند كه‌ كدام‌ يك‌ منافع‌ ملي‌ كرد را ترجيح‌ مي‌دهند وكدام‌ يك‌ سعي‌ در احياء منافع‌ حزبي‌ خود داشتند. متاسفانه‌ درگيري‌هاي‌ دروني‌و مناقشات‌ و جنگ‌ مسلحانه‌ نمونة‌ بارز و ملموس‌ عدم‌ موفقيت‌ احزاب‌ درجنگ‌ سياسي‌ بود و به‌ جاي‌ آنكه‌ حفظ‌ منافع‌ واقعي‌ كردها مستمسك‌ شود، عدم‌وحدت‌ و اتفاق‌ نظر باعث‌ تضعيف‌ آنان‌ در صحنة‌ سياسي‌ ايران‌ دستاويزي‌ براي‌منازعات‌ داخلي‌ شد؛ با وجوديكه‌ حزب‌ دموكرات‌ در نهايت‌ به‌ زعم‌ خيلي‌ ازمشكلات‌ حداقل‌ بهره‌برداري‌ را در مطرح‌ كردن‌ و شناساندن‌ نسبي‌ افكار حزبي‌خود بدست‌ آورد. تشنج‌هاي‌ ناآگاهانه‌ و اختلال‌هاي‌ خونين‌ و غير منطقي‌ و زبان‌ به‌ انتقادگشودن‌ ديگر احزاب‌ فعاليت‌ آنان‌ را در واقع‌ و عملاً بي‌نتيجه‌ ساخت‌ وشاید اگر براي‌بيرون‌ راندن‌ مخالفان‌ و فتنه - گرانی همچون بهشتی -از تدبير و تاكتيك‌ صحيح‌ سود مي‌جستند و در محيطي‌آرام‌ و امن‌ و پرتفاهم‌ فعاليت‌ آنان‌ انجام‌ مي‌شد و بحث‌هاي‌ واقعي‌ و چاره‌جويانه‌صورت‌ مي‌گرفت‌این چنین در چشم‌ مشتاق‌ هزاران‌ كرد، اشك‌ نفرت‌ و نوميدي‌ جاري‌نمي‌شد و در قاموس‌ سابقه‌ و تاريخ‌ كردها نيز واژگاني‌ مانند بحبوحه‌، اعتراض‌،ناامني‌، شورش‌ و.... پديد نمي‌آمد.

                 بعد از آن‌ عكس‌العمل‌ شديدي‌ از طرف‌ دولت‌ ايران‌ پديد آمد و بررسي‌خواست‌ و اعتراض‌ كردها فراموش‌ شد و امام‌ خميني‌ همة‌ قوم‌ها را به‌ زير يك ‌لوا و پرچم‌ فرا خواند و شورشيان‌ را در صورت‌ اغماض‌ از خواسته‌ و اهدافشان‌بي‌جرم‌ و گناه‌ خواند، اما منظور از شورشيان‌ در واقع‌ همان‌ رهبران‌ احزاب‌ كُردبود كه‌ اعتراض‌ و مخالفت‌ وعدم باورو اتحاد و قضاوت زود هنگام و چند صدايي‌ بودن‌ و حركت‌ عجولانه‌ بعضي‌ از آنان‌ فضايي‌ ناآرام‌ و مختل‌ پديد آورد و زماني‌ كه‌ آنان‌ به‌ حس‌ عدم‌ پذيرش‌ و تفاهم‌رسيدند، به‌ بهانه‌ و طرق‌ مختلف‌ در گوشه‌ و كنار صداي‌ اعتراض‌ خود را بازمي‌گفتند اما ديگر نه‌ فضايي‌ مساعد شنيدن‌ بود و نه‌ نظام‌ نظر مساعدي‌ نسبت‌ به‌بررسي‌ خواست‌ و اعتراض‌ آنان‌ داشت‌؛ چون دولت در ایجاد ناآرامی و تفرقه موفق شده بود. بنابراين‌ بخش‌ عظيمي‌ از آنان‌ از كشورخارج‌ شدند و دولت‌ به‌ فعاليت‌ احزاب‌ سياسي‌ كرد در كردستان‌ ايران‌ ابراز انزجاركرد هر چند كه‌ البته‌ اين‌ وضعيت‌ چندان‌ غير قابل‌ پيش‌بيني‌ نبود. هر حزب‌ سياسي‌ بعد از جلاي‌ وطن‌، قسمت‌ عظيم‌ نيروي‌ خود را درتكاپوي‌ سياسي‌ و مبارزة‌ نسبتاً گروهي‌ به‌ صورت‌ معاند و مخالف‌ صرف‌کرد؛ كه‌ اكثر گفت‌ و شنودها يا شعارهاي‌ تند و يا طرفداري‌ شديد واحساساتي‌ از براندازي‌ نظام‌ و حكومت‌ بوده و هست‌ و به‌ ندرت‌ در ميان‌ احزاب‌ كُرداتفاق‌ افتاده‌ است‌ كه‌ با توجه‌ به‌ تجارب‌ و برداشت‌ تاريخي‌ سعي‌ جدي‌ و وافر دربرقراري‌ پلي‌ ارتباطي‌ و گفتگوي‌ منطقي‌ و كارگردر بین همدیگر كرده‌ باشند؛ اما خيل‌ عظيمي‌ ازكردها اكنون‌ در سويد، فرانسه‌، آلمان‌، يونان‌ و انگلستان‌ هنوز چشم‌ به‌ انتظارنظريات‌ و برداشت‌هاي‌ احزاب‌ سياسي‌ كرد دارند، كه‌ اين‌ امر كاملاً طبيعي‌ است ‌زيرا در هر برهة‌ تاريخي‌ اگر مبارزه‌ و عصياني‌ به‌ نتيجه‌ نرسد و فعاليت‌ها به‌محاق سانسور‌ وتوقيف‌ كشیده‌ شود، شوق‌ بازيابي‌ آن‌ نيرو در ميان‌ مردمان‌ آن‌ رخنه‌مي‌افكند.

                 بهشتي‌ و دکتربني‌صدر در كنارطالقاني‌ براي‌ كردهاي‌ سنندج‌سخنراني‌ كردند كه‌ كردها سخنان قدرت طلبانه‌ بهشتي‌ را دروغ‌مي‌پنداشتند و با خشم‌ و غضب‌ به‌او مي‌نگريستند. طالقاني‌ شوراي‌شهر سنندج‌ را بنيان‌گذارد اماشوراي‌ اسلامي‌ شهر ـ كه‌ توسط ‌مفتي ‌زاده‌ اداره‌ مي‌شد ـ با احترام‌ گفته‌ طالقاني‌پذيرفت‌ و پرفسور مظفر پرتوماه‌-  فیزیک دان کرد سنندجی - به‌ رياست‌ شوراي‌ شهر سنندج‌معرفي‌ شد و عمدة‌ افراد شورا رااشخاصي‌ همچون‌ فواد روحاني‌، صدیق كمانگر، هادی مرادي‌ و... اداره‌ مي‌كردند؛ شورايی‌ كه‌ در آن‌ بجاي‌ وحدت‌نظرو اتفاق‌ آراء، اندک اندک اختلاف‌ نظر وعدم‌ پذيرش‌ و تحمل‌ آراء همديگرموجب‌ تعطيلی‌ آن‌ شد و تشكيل‌بحران‌ دیگری  در سنندج‌ . رهبران‌احزاب‌ خواسته‌هايشان‌ را از يك‌ منبر اعلام‌ نكردند و اقدامهاي‌ عجولانه‌ وديدارهايي‌متفاوت با خميني‌ - به‌ طور جداگانه‌ - موجب‌ شد تا تفرقه‌ خود را به‌ جاي‌وحدت‌ رسميت‌ بخشند. ابتدا عزالدين‌ نامه‌اي‌ به‌ خميني‌ نوشت‌ و در آن‌ مستقيماً خواستة‌خودمختاري‌ كردها را اعلام‌ كرد و قاسملو هم‌ در اوايل‌ فصل‌ بهار با امام‌ ديدار ومذاكره‌ كرد و سپس‌ قاسملو و بلوريان‌ به‌ اتفاق‌ چند نمايندة‌ ديگر كرد با بازرگان‌ديدار كردند و حتي‌ در ان‌ موقع‌ ياسرعرفات‌ از قاسملو دعوت‌ رسمي‌ به‌ عمل‌آورد تا در لبنان‌ به‌ بحث‌ و مذاكرده‌ بپردازند. چون‌ نتيجه‌ اين‌ مذاكرات‌ و ديدارها نامعلوم‌ شد و دولت‌ موقت‌ تصميم‌گيري‌نهايي‌ متزلزل‌ مانده‌ بود و كردها ـ كه‌ حقوق‌ و سرنوشت‌ خود را پايمال‌ شده‌مي‌دانستند ـ به‌ تظاهرات‌ و اغتراض علنی پناه‌ آوردند و تعداد افراد مسلح‌ روز به‌روز افزايش‌ مي‌يافت‌.بهانه کافی برای ملاتاریا به وجود آمد و  درگيري‌ مسلحانه‌ در بين‌ مردم‌ و احزاب‌ شروع‌ شد و به‌خونريزي‌ تعداد كثيري‌ از نسل جوان انجاميد كه‌ همگي‌ مخالف‌ و معاند سرسخت‌ بودند وخود را ناكام‌ و فریب خورده‌ مي‌ديدند. شيخ‌عزالدين‌ و مفتي‌زاده‌ با هم‌ به‌ مذاكره‌ و گفتگو پرداختند. که درهنگام  مفتي‌زاده‌ به وقت کشی متهم است زیرا به جای انحاد و ائتلاف برروي‌ مذهب‌ و دين‌ احزاب‌ اصرار مي‌ورزيد كه‌ مردم‌ به‌ تقوا و پارسايي‌ و زهد دعوت‌ شوند و احزاب‌ هم‌ وي‌ را به‌ عنوان‌ رهبر مذهبي‌ و چهره‌ شهير به‌ وي‌احترام‌ مي‌گذاردند و وي‌ در برابر احزاب‌ لائيك‌ چپ‌ ايستادگي‌ مي‌ورزيد ودغدغة‌ خويش‌ را رشد بهائيه‌ و گرويدن‌ مردم‌ به‌ آيين‌ بهاء و فعالان‌ بهائيان‌ اعلام‌داشت‌!

ابراهیم يونسي‌ در اوايل‌ تابستان‌ ازعوامل‌ شوروش‌ و درگيري‌ در ميان‌احزاب‌ به‌ تنگ‌ آمده‌ بود وهواداران‌ بعضی احزاب ‌ نيز با ایجاد جوانتقادي‌ يونسي‌ را وادار به‌ استعفاكردند. سرانجام‌ درگيري‌ و نزاع‌ وتفرقه‌ در ميان‌ احزاب‌ موجب‌ شدتا قاسملو در بيانيه‌هايي‌ احزاب‌ رابه‌ وحدت‌ و همبستگي‌ فرا بخواندو شايد بتوان‌ گفت‌ كه‌ در آن‌ برهه‌قاسملو عامل‌ ايجاد تفاهم‌ وسازش‌ ـ ولو صوري‌ و ظاهري‌ ـ دربين‌ احزاب‌ بود. سپاه‌ پاسداران‌ براي‌رفع‌ درگيريها به‌ عمليات‌ پرداخت‌هرازچندگاهي‌ با وساطت‌ این و آن نوعی توافق‌ وصلح‌ در كردستان‌ ايجاد مي‌شد وهيچگاه‌ احزاب‌ خود در میان هم به‌ صلح‌ وتفاهم‌ نپرداختند سپس‌ حزب‌دمكرات‌ كردستان‌ به‌ قيامي‌مسلحانه‌ روي‌ آرود و جنگي‌گسترده‌ در منطقه‌ به‌ وجود آمد و خميني‌ - که مدتها منتظر این فرصت بود - دستور ورود نيروي‌ هوايي‌ و زميني‌ و حمله‌ چند جانبه‌ نظاميان‌ راصادر كرد. شوراي‌ انقلاب‌ در آن‌ زمان‌ براي‌ حذب‌ رقيب‌ قدرتمند خود، حزب‌ دمكرات‌را غير قانوني‌، غير دوستدار كرد، وابسته‌ به‌ اجنبي‌، تجزيه‌طلب‌ و عامل‌ اصلي‌قتل‌ عام‌ خونين‌ كردستان‌ معرفي‌ كرد، هرچند در آن هنگام حزب‌ توده‌ خواهان‌ رفع‌ بحران‌ با روش‌مسالت‌ جريان‌ بود.

سپاه‌ پاسداران‌ - تاسیس شده به دست ابراهیم یزدی - به‌ سرپرستي‌ دكتر چمران‌ با هزاران‌ نفر نيروي‌ نظامي‌، واردكردستان‌ شد، گر چه‌ عمليات‌ نظامي‌ دولت‌ با موفقيت‌ همراه‌ مي‌شد اما گاهی ادامه‌جنگهاي‌ چريكي‌ و پارتيزاني‌ كردها در منطقه‌ موجب‌ تسلط‌ دو باره‌ احزاب‌خودمختار طلب‌ مي‌شد؛ نيروهاي‌ نظامي‌ بارها و بارها كردستان‌ را در هم‌كوبيندند اما احزاب‌ با مقاومت‌ سرسختانه‌ خود به‌ جنگ‌ ادامه‌ دادند. مردم‌ ايران‌ هم‌ با تظاهرات‌ و راهپيمايي‌هاي‌ خود - بنا به سخنان منتظری در نماز جمعه تهران - عمليات‌ نظامي‌ سپاه‌ را دركردستان‌ ستودند ! . در جنگ‌ و سركوب‌ سپاه‌ پاسداران‌ روزها صدها جسد درخيابانها جمع‌آوري‌ مي‌شد.امام‌ فرمان‌ بسيج‌ همگاني‌ را براي‌ سركوبي‌ كامل‌ و ريشه‌اي‌ احزاب‌ معاند ومخالف‌ كرد ـ كه‌ خواهان‌ خودمختاري‌ بودند ـ صادر كرد.سپس‌ به‌ دستور امام‌، صادق‌ خلخالي‌ دوباره به‌ كردستان‌ اعزام‌ شد و وي‌ براي‌سركوبي‌ کردهای بی پناه - که ملاتاریا يا غيان‌ و مهاجمان‌ مینامید - صدها نفر از آنها را با تشكيل‌ دادگاه‌ صحرايي‌تيرباران‌ كرد، زيرا وي‌ مخالفان‌ را كمونيست‌ و تجزيه‌ طلب‌ دانست‌ و هرگونه‌مذاكره‌ و گفتگو را به‌ شدت‌ منكر مي‌شد!...جز گلوله زبانی نداشت!...ومن او را بی گناه میشناسم !...چون بنا به دستور شخص خمینی ماءمور بود و معذور!..اگر در آن‌ اعدام‌ها و سركوبي‌ مقصرها و آشوبگرها، به‌ متهم‌ و باني‌ اصلي‌توجهي‌ نكنيم‌ و عهده‌داري‌ مسئووليت‌ و مأموريت‌ ده‌ها نفر از نيروهاي‌ دولتي‌را كاملاً منطقي‌ و طبيعي‌ بدانيم‌؛ خون‌ هزاران‌ نفر از كردها در كردستان‌ ريخته‌ شد و كردستان‌ پرآشوب‌ مورد حمله‌ و تسويه‌ حساب‌ سياسي‌ احزاب‌ و دولت‌ قرارگرفته‌ بود و جالب اینکه پس از‌ اين‌ خونريزي‌ و خشونت‌ عليه‌ مردمان‌ كرد هنوز دولت کردها‌ را متهم میشناسد !..‌ راستی چه دستان‌ خون‌آلودي‌ باعث‌ شد كه‌اين‌ همه‌ افراد چه‌ بي‌گناه‌ و چه‌مقصر قرباني‌ شوند؟... حال‌ چه‌احزاب‌ و چه‌ دولت‌ بايد نسبت‌ به‌اين‌ موضوع‌ پاسخگو باشند

 كساني‌ مانند حميدرضاجلايي‌پور، كه‌ از فرماندهان‌اعزامي‌ به‌ سپاه‌ پاسداران‌ در نقده‌بود، و ده‌ها نفر از مخالفان‌ ـ وكساني‌ نيز كه‌ به‌ احزاب‌ كمك‌ بی دریغ مي‌كردند ـ را اعدام‌ نمود کسی که امروز دم از دمکراسی میزند و اصلاحات!  دولت در نماز جمعه‌تهران‌ پايمال‌ شدن‌ و نابودي‌احزاب‌ مخالف‌ را خواستار شد وهدف‌ احزاب‌ را تجزيه‌طلبي‌ واعتشاش‌ و غير بومي‌زدايي‌ درلواي‌ خودمختاري‌ معرفي‌ كرد.....ارتش‌ هم‌ در منطقه‌ كردستان‌مستقر شد كه‌ فشار ارتش‌ براي‌خلع‌ سلاح‌ مردم‌ سنندج‌ و مله‌هلي‌كوپترهاي‌ نيروهاي‌ هوايي‌ بامسلسل‌ موجب‌ كشتار و قتل‌ عام‌هزاران‌ كرد بی گناه شد. حزب‌ دمكرات‌ با پخش‌شب‌نامه‌ و اعلاميه‌ خواستار مقاومت‌ مردم‌ در برابر ارتش‌ بود اما تلاشی بی فایده بود. بعد از حمله‌ ارتش‌ به‌ مهاباد عزالدين‌ وقاسملو از كردستان‌ رفتند و دادگاه‌ اسلامي‌ ايران‌ حكم‌ تعقيب‌ و اعدام‌ آنها راصادر كرد. دکترقاسملو همچنان‌ صلح‌ و مذاكره‌ با دولت ملاتاریا  را آخرين‌ راه‌ نجات‌ مردم‌ كرد و كردستان‌مي‌دانست‌ و حتي‌ مقامات‌ دولتي‌ بريتانيا و آمريكا و فرانسه‌ را به‌ مداخله‌ و حل‌بحران‌ كردستان‌ و نجات‌ مردم‌ كرد فرا خواند. عزالدين‌ هم‌ به‌ مذاكرات‌ خود ادامه‌ داد حتي‌  مجدداً با طالقاني‌ و بازرگان‌ديدار كرد اما با یا با وعده سر خرمن یا مخالفت‌ مواجه‌ شد، زيرا دولت‌ اعتقادي‌ بجز جنگ‌ و نابودي‌احزاب‌ نداشت‌ و دیگرحتي‌ ارسال‌ نماينده‌ و نامه‌ به‌ ‌ خميني‌ در جهت‌ ارسال‌هيئت‌ برقرار كنندة‌ صلح‌ و امنيت‌ مثمرثمر واقع‌ نشد و دیگرخميني‌ هيچ‌حزب‌ و دسته‌اي‌ را از كردستان‌ براي‌ گفتگو نپذيرفت‌!.... جنگ‌ خونين‌ بين‌ دولت‌ و احزاب‌ به‌ شدت‌ ادامه‌ يافت‌ و امام‌ جنگ‌ را جنگ‌كمونيست‌ و لائيك‌ها خواند و از نپذيرفتن‌ انقلاب‌ توسط‌ آنان‌ گله‌ كرد وسرپيچي‌ و عنادشان‌ عامل‌ فتنه‌ و فاجعه‌ ناميد و سر کوب آنان را واجب می دانست!

 در حاليكه‌ شايد گفتگو و روشی دیگر - مانند شرکت در موزائیک قدرت ـ باعث‌ مي‌شد از اسلحه‌اي‌ گلوله‌اي‌ شليك‌ نشود وخوني‌ ريخته‌ نشود. عدم‌ گفتگو و سازش‌ مسالمت‌آميز خلائي‌ را در ميان‌ احزاب‌و مردم‌ و دولت‌ به‌ وجود آورد، گروهها و احزابي‌ كه‌ نتوانستند ايده‌ئولوژي‌ وبينش‌ خود را نسبت‌ به‌ مسائل‌ جامعه‌ كرد و نجات‌ و اعتلاء آنها همخوان‌ و هم‌سو كنند و متكي‌ به‌ نيروي‌ تودة‌ مردم‌ باشند و پيوندي‌ بر اساس‌ آرمانهاي‌مشترك‌ براي‌ دفاع‌ از حقوق‌ خلق‌ تشكيل‌ دهند-  و شايد تعصب‌ غفلت‌ و افراط‌ - حقوق دمكراتيک‌ جامعه‌ خود را به آسانی از كف‌ دادند. به ديگرسخن‌ در ايام‌ انقلاب‌ احزاب‌ سياسي‌ كُرد نتوانستند با سياست‌ حزبي‌ مبارزه‌ كنندو اهميت‌ و ارزش‌ مبارزة‌ حزبي‌ آنان امروزه - در ميان‌ توده‌هاي‌ مردم‌ و اقشار اجتماع‌ كردستان‌ مانند نسل جوان ـ از بين‌ رفته‌ و يا كم‌ رنگ‌ شد.

                  هر چند دکتربني‌صدر در مقابل‌ خواست‌ كردها واكنش‌ مثبت‌ نشان‌ داد، اما اصرار به‌ خلع‌ سلاح‌ كردها داشت‌ و مخالف‌ خود را با رويارويي‌ نظامي‌ اعلام‌ كرد، كه‌ با جنگ‌مسلحانه‌ و اسلحه‌ هيچ‌ پيشرفتي‌ ـ كه‌ مساله‌ توافق‌ بياننامه‌ ـ حاصل‌ نمي‌گردد. اماقاسملو پافشاري‌ كرد كه‌ تا زمانيكه‌ خودمختاري‌ كردها حاصل‌ نگردد، سلاح‌برزمين‌ نخواهند گذاشت‌؛ درگيري‌هاي‌ جديدي‌ در كردستان‌ آغاز آيت‌ا... علم‌ نوري‌ در اسفند 58 به‌ بحث‌ درباره‌ خودمختاري‌ كردها و مسايل‌ آن‌ پرداخت‌ اما تمركزگرايي‌ خواست‌ دولت‌ايران‌ بود و اقليتها را به‌ رسميت‌ نمي‌شناخت‌ او فعاليت‌هاي‌ مخالف‌ همچنان‌ادامه‌ داشت‌.اشغال‌ سفارت‌ آمريكا در تهران‌، توسط‌ دانشجويان‌ خط‌ امام‌ و حمله‌ عراق‌ به‌ايران‌ و اشغال‌ خوزستان‌ موجب‌ شد كه‌ قاسملو اشتباه‌ اول‌ و آخر خود رامرتكب‌ شود و به‌ حمايت‌ نظامي‌ و سياسي‌ از صدام‌ حسين‌ پرداخت‌. بعد کودتای خرداد ۱۳۶۰رخ داد و بني‌صدر  توسط‌ امام‌ خميني‌عزل‌ شد و بني‌صدر و مسعود رجوي‌ توسط‌ يك‌ جهت‌ نيروي‌ هوايي‌ مخفيانه‌ازفرودگاه‌ مهرآباد به‌  پاريس‌ رفتند  به‌ محض‌ دريافت‌ پناهندگي‌ سياسي‌ از فرانسه‌ به‌ تشكيل‌ شوراي‌ ملي‌مقاومت‌ براي‌ مبارزه‌ با جمهوري‌ اسلامي‌ ايران‌ پرداختند و حزب‌ دمكرات‌كردستان‌ ايران‌ نيز به‌ آنها پيوست‌، اما بعد از چند ماه‌ اين‌ شورا از هم‌ پاشيده‌ شدو رجوي‌ به‌ دامان‌ حزب‌ بعث‌ عراق‌ رفت‌. در مارس‌ 1985 بين‌ حزب‌ دمكرات‌ و رجوي‌ در عراق‌ درگيري‌ شروع‌ شدقاسملو و رجوي‌ هر دو را به‌ خيانت‌ متهم‌ مي‌ساختند. در واقع‌ حزب‌ دمكرات‌ دچارنزاع‌ و درگيري‌ داخلي‌ نيز بود،علاوه‌ بر نزاع‌ و كشمكش‌ قاسملوعليه‌ حكومت‌ جمهوري‌ اسلامي‌ايران‌ كريم‌ حسامي‌ و غيني‌بلوريان‌ كه‌ هر طرفدار حزب‌ تودة‌شوروي‌ بودند، دو زاويه‌ ديگرمثلث‌ درگيري‌ بودند، كه‌ بعد ازسرنگوني‌ حزب‌ توده‌ در سال‌1982 و دستگيري‌ و اعدام‌اعضاي‌ توده‌ نزاع‌هاي‌ حسامي‌ وغني‌بلوريان‌، با  ، با روابط‌ بهبود يافتة‌گورباچف‌ ـ شوروي‌ ـ در ايران‌پايان‌ يافت‌.

--------------------------------------------

هنوز هم این سرکوب کردها ادامه دارد....یا ترور یا تهدید و یا یا ایجاد آشوبی ساختگی و تنگ تر کردن حلقه محاصره ....در کردستان ما امروز نوعی مبارزه فرهنگی پدید آمده است ...نسل جوان آن امروز به اندیشه راهنما چشم دوخته است و عقل آزاد..دیگر فریب نمی خورد. دمکرات و کومله و ...هم چشم امیدشان این جوانان است و هنر و اراده و استقامت آنان به سوی رشد اندیشه . دیگر امروز از دیدگاه من مصطفی هجری دبیرکل حزب دمکرات کردستان نیست بلکه نماینده اندیشه آزادیخواهی این نسل جوان است و خطایی اگر از او سرزند غیرقابل بخشش است! و ابراهیم علیزاده و مهتدی هم باید در اختیار نقد و نظر اندیشه آزاد و رو به رشد این نسل باشد و اندیشه راهنما به من نسل جوان عرضه کنند نه گلوله ...هدف آزادی باشد نه قدرت ..واگرجز این تصور باشد  وجود آنان سودی ندارد!.

 

......<<وزير اطلاعات مهمترين چالش آينده كشور را تحريك اختلافات قومي دانست و گفت: ما به اوضاع داخلي و خارجي تسلط كافي داريم و شرايط منطقه‌اي مناسب است، اما نگران تحريك خيزش‌هاي اجتماعي و قومي هستيم.
وي افزود: وزارت اطلاعات به شدت نسبت به هرگونه تحركات صنفي، قومي و سازماني حساس است و ما هر جريان اجتماعي كه به دنبال پيوند با جريان‌هاي خارجي باشد را مورد برخورد قرار مي‌دهيم.
وزير اطلاعات گفت: با حداكثر حمايت از مطالبات قانوني مذهبي و قومي و تامين نيازهاي گروههاي مذهبي، قومي و نيز صنفي سعي داريم كه به آنها پاسخگو باشيم، اما اگر ميل به خارج پيدا كند با اين جريانات برخورد مي كنيم. >>.......

گویا این توهم بی باوری و عدم اعتماد هنوز در دولت ملاتاریا باقی است!...و یونسی فراموش کرده است که نسل جوان کرد حافظه تاریخی دارد و علت حساسیت بی سبب و علت دولت را خوب می داند!....کردها تاریخشان را نوشته اند و دیگر محال است این نسل خطای گذشتگان را تکرار کند تا بی نصیب از همه چیز در کنج غربت بماند!

                               -------------------------------------------

وقتی که جرقه‌هاي‌ انقلاب‌ ‌ ايران‌ در سال‌ 57 به‌ كردهاي‌ كردستان‌رسيد و آنها نيز براي‌ رهايي‌ از وضعيت‌ نامناسب‌ خود به ناچار از انقلاب‌ و امام‌ حمايت‌كردند و طيف‌ گسترده‌اي‌ از كردها در انقلاب‌ با اخلاص‌ شركت‌ جستند تا ‌شاه‌ و ستون استبداد‌ سلطنت را از بين‌ ببرند و براي‌ آزادي‌ واستقلال‌ وشاید خودمختاري‌ خود چاره‌اي‌ بجويند. از كردهايي‌ كه‌ در انقلاب‌ ايران‌ شركت‌ نكردند، مي‌توان‌ به‌ جاف‌ها اشاره‌ كردكه‌ همكار ناآگاه‌ سياست‌هاي‌ شاه‌ بودند. كردها در بدو امر  با شور و نشاط‌ و خلوص به‌ انقلاب‌ اسلامي‌ نگريستند و هر چند در آغاز انقلاب‌ امام‌خميني‌ خودمختاری كردها را توطئه‌ خارجي‌ها و دشمنان‌ اسلام‌ ناميد و يك‌جمهوري‌ متمركز قوي‌ و مقدر در زير يك‌ لوا و پرچم‌ را شرط‌ اساسي‌ حيات‌ايران‌ اسلامي‌ خواند، ايراني‌ كه‌ در آن‌ كرد و لر و ترك‌ و عرب‌ و بلوچ‌ و فارس می بایست ‌يكسان باشند و در اسلام‌ نيز اختلافي‌ در بين‌ برادران‌ و خواهران‌ ديني‌ وجود ندارد وهمگي‌ بايد متحد و منسجم‌ باشند!

                  دكتر عبدالرحمن‌ قاسملو در سال‌ 1973 بعد از چند سال‌ تبعيد و زندان‌ به‌ ايران‌بازگشت‌ به‌ عنوان‌ دبير كل‌ حزب‌ دمكرات‌ ايران‌ برگزيده‌ شده‌ و خواست‌ دمكرات‌ را به‌سازمان‌ اصلي‌ سياسي‌ كرد در ايران‌ مطرح‌ سازد، كه‌ چنين‌ نشد واز طرفی دیگر شيخ‌ عزالدين‌ حسيني‌، در حزب‌ كومله‌ رهبر روحاني‌ سني‌هاي‌ مهاباد،خواستار به‌ رسميت‌ شناختن‌ مليت‌ و قانون‌ اساسي‌ ايران‌ بود كه‌ حقوق‌ فرهنگي‌،اقتصادي‌ و سياسي‌ و اجتماعي‌ همه‌ گروههاي‌ قومي‌ رسماً و قانوناً شناخته‌ شود و مرزهاي‌ استاني‌ مجدداً ترسيم‌ گردد. در واقع‌ با پيروزي‌ انقلاب‌ ايران‌ ملت‌ كرد كه‌ خود را اصيل‌ترين‌ و كهن‌ترين‌قوم‌ ايراني‌ مي‌پنداشتند و سالها مترصد فرصتي‌ بودند كه‌ خودمختاري‌خود را به‌ كمك‌ سران‌ احزاب‌ آغاز كنند، اما عملكرد بعضي‌ از سران‌ احزاب‌موجب‌ برافروخته‌ شدن‌ لهيب‌ آتش‌ در اين‌ منطقه‌ شد وهرچند درابتدا  اين‌ درگيري‌ها توافقي‌صوري‌ و ظاهري‌ را بين‌ دولت‌ و ملت‌ كرد به‌ وجود آورد اما‌ سرانجام‌ به‌ خواسته‌و هدف‌ خويش‌ نرسيدند، و صدها گروه‌ و دسته‌ نابود و هزاران‌ نفر تلف‌ شدند. گروههاي‌ خودمختاري‌ طلب‌ و دمكراسي‌ خواه‌ در آغاز انقلاب‌ ايران‌ به‌فعاليت‌ جهت‌ برقراري‌ حكومت‌ خودمختاري‌ پرداختند، اما ناآرامي‌ و اغتشاش‌ ساختگی دولت و بهانه به دست دادن خود کردها مانع‌شد تا دولت‌ نظر مساعدي‌ دربارة‌ خواسته‌ آنان‌ داشته‌ باشد. شايد اگراحزاب‌مي‌توانستند خواسته‌ خود را به‌ دولت‌ ايران‌ به طور یک صدا اعلام‌ دارند،چنین نمی شد!  ...هيئت‌هاي‌ اعزامي‌ ومأمور براي‌ ايجاد صلح وسروسامان‌ دادن  كردها به‌ آن‌ ديار آمدند و خواسته‌ خودمختاري‌كردها ـ كه‌ بيشتر توسط‌ عبدالرحمن‌ قاسملو و شيخ‌ عزالدين‌ حسيني‌ اعلام‌مي‌شد ـ را شنیدند اما گوئی در آن‌ فضای ساختگی - دولتی این امر قابل‌ پذيرش‌ نبود!   بعد از انقلاب‌  ايران‌ مطابق‌ مادة‌ 15 قانون‌ اساسي‌ كشور زبان‌ فارسي‌زبان‌ رسمي‌ ايران‌ است‌ و تدريس‌ و ارتباط‌ با زبانهاي‌ محلي‌ ـ در كنار زبان‌ فارسي‌ـ بلامانع‌ است‌ و در قانون‌ اساسي‌  هم در کنار ‌ اقليتهاي‌ مذهبي‌ مانند مسيحيان‌،يهوديان‌ و زرتشي‌ها به کردها هم  به‌ عنوان‌ اقليت‌ نگريسته‌ شده‌  و كردها  به‌ عنوان‌ مكمل‌ ومتمم‌ امت‌ اسلامي‌ شناخته‌ شده‌ است‌. حزب‌ دمكرات‌ و ديگر احزاب‌ اهميت‌ قانون‌ اساسي‌ جديد را در تضمين‌حقوق‌ كردها تشخيص‌ دادند؛ و نسبت‌ به‌ پيش‌نويس‌ قانون‌ اساسي‌ معترض‌شدند، قانوني‌ كه‌ ـ توسط‌ حكومت‌ موقت‌ مهندس‌ مهدي‌ بازرگان‌ تدوين‌ شده‌بود، و بنا به‌ اظهار احزاب‌ امتياز خاصي‌ را به‌ كردها به‌ طور مشخص‌ نداده‌ است ‌و كرد و لر و بلوچ‌ و ترك‌ و فارس‌ در ديدگاه‌ قانون‌ اساسي‌ يكي‌ است‌، حزب‌دمكرات‌ و نيز آيت‌ا.. كاظم‌ شريعتمداري‌ به‌ پيش‌نويس‌ قانون‌ اساسي‌ اعتراض‌كرد و خواست‌ كه‌ 500 نفر در تجديد نظر آن‌ شركت‌ بجويند؛ اما  خميني‌ پيش‌نويس‌ قانون‌ اساسي‌ را با يك‌سري‌ اصلاحات‌ تصويب‌ فرمود و هيئت‌ جديد مجلس‌ خبرگان‌ كه‌شامل‌ هفتاد و دو‌ عضو بود،وظيفه‌ تجديد نظر را بر عهده‌گرفت‌. مناظره‌ در بارة‌ پيش‌نويس‌قانون‌ اساسي‌ و درخواست‌خودمختاري‌ خاطرات‌ دوران‌جدايي‌ طلبي‌ كردستان‌  وسالهاي‌ 1940 را دو باره در اذهان‌ زنده‌ كرد؛اما اين‌ بار  خميني‌ تضعيف‌مرجع‌ دولت‌ اسلامي‌ را مردوددانست‌ و براي‌ نمايندگان‌ناسيوناليست‌ نژادي‌ كرد ـ كه‌ از مهاباد رفته‌ بودند ـ سخنراني‌ ايرادفرمود و تبعيض‌ رژيم‌ گذشته‌ درمورد كردها را مردود و منفوردانستند! که همه مثل بچه آدم سر به زیر و مطیع بنشینند!. قبل‌ از آنكه‌ نتيجة‌ قانون‌اساسي‌ اعلام‌ شود، درگيرهاي‌پراكنده‌ ايجاد شد و تنش‌ها افزايش‌يافت‌ و در این بین بهشتی در ایجاد ناامنی از خود کردها بهره گرفت!

بازرگان‌ در كابينة‌ خود دو نفركرد را جاي‌ داده‌ بود دكتر كريم‌سنجابي‌ و داريوش‌ فروهر. درگيري ها عمدتاً در دو شهر سنندج‌ و مهاباد دامن‌ زده‌ شد و قلب‌ كشمكش‌ در اين‌دو شهر مي‌تپيد، زيرا هر دو شهر نماد و سمبل‌ خودمختاري‌ بود. سنندج‌ مركزعمدة‌ فعاليت‌هاي‌ اقتصادي‌ و اجتماعي‌ بود زیرا كه‌ ساواك‌ ـ سازمان‌ امنيت‌ و اطلاعات‌كشور ـ به‌ عنوان‌ پليس‌ مخفي‌ در آن‌ به‌ فعاليت‌ عليه‌ كردها مي‌پرداخت‌. در اواخر زمستان‌ انقلاب‌ جنگ‌ و درگيري‌ شديد در كردستان‌ رخ‌ داد وسلاحهاي‌ پادگانها و ارگانهاي‌ نظامي‌ به‌ دست‌ مردم‌ افتاد و رهبران‌ كرد مانند احمد مفتي‌ زاده‌، شيخ‌ عزالدين حسینی‌، غني‌ بلوريان‌، قاسلمو، صدیق كمانگر و... هر كدام‌ آرمانها واهداف‌ خود را جداگانه منعكس‌ مي‌كردند. عملكرد پراکنده و باور زود یقین و عدم اتحاد  سران احزاب‌ کرد دولت‌ را وادار به‌ اعزام‌ نيرو جهت‌ سركوب‌ و رفع‌ بحران‌كردستان‌ نمود. بعد از سفرهاي‌ مكرر فروهربه کردستان، طالقاني‌ به‌ همراه‌ بهشتي‌ ،رفسنجاني‌ ودکتر بني‌صدر وارد سنندج‌ شدند و با سران‌ كُرد به‌ مذاكره‌ پرداختند ونخستين‌ فردي‌ كه‌ در اين‌ مذاكره‌ حضور داشت‌ شيخ‌ عزالدين‌، بلوريان‌ و صادق‌وزيري‌ بود.

                 از يك‌ طرف‌ رهبران‌ كرد خواستار خودمختاري‌ و عدم‌ تجزيه‌طلبي‌ بودند ازطرفي‌ نيز کسی مانند احمد مفتي‌زاده‌ ـ به‌ عنوان‌ رهبر مذهبي‌ كردها ـ خواستار ترويج‌ و احياي‌فرهنگ‌ قومي‌ و ادبيات‌ فولكوريك‌ و تجديد تفكر ديني‌ كردها بود و مكري‌ وابراهیم يونسي‌ نيز خواستار حركت‌ در چارچوب‌ قانون‌ براي‌ كردها بودند و قيام‌مسلحانه‌ را منفور مي‌دانستند..... طالقاني‌ در اواخر زمستان‌، سه‌ هفته‌ بعد از پيروزي‌انقلاب‌ ايران‌، راهي‌ كردستان‌ شد، جايي‌ كه‌ شعله‌ درگيري‌ و اغتشاش‌ زبانه‌مي‌كشيدو بر اذهان نوعی انحصار طلبی و تحجرحکم فرما بود!... در دانشگاه‌ با سران‌ كرد ـ مانند شيخ‌عزالدين‌ و مفتي‌زاده‌ ـ مذاكره‌ كرد. احمد مفتي‌زاده‌ در سخنراني‌هايش‌ به‌ اركان‌ و مشخصات‌ يك‌ حكومت‌اسلامي‌ اشاره‌ مي‌كرد كه‌ در آن‌ قوانين‌ و اصول‌ اسلام‌ به‌ درستي‌ رعايت‌ گردد ورهبر اسلامي‌ اين‌ نكات‌ را رعايت‌ كند و تاكيد داشت‌ كه‌ در قانون‌ اساسي‌ ايران‌نيز به‌ درستي‌ به‌ امر اشاره‌ گردد و حقوق‌ كردها در يك‌ زمان‌ جداگانه‌ صادر گردد.  با وجودي كه‌ مصاحبه‌ها و بحث‌هاي‌ علني‌ و یک تنه مفتي‌زاده‌ حاكي‌ از نوعي‌ دمكراسي‌اسلامي‌ بود و نسبت‌ به‌ مذهب‌ سالاري‌ روشنفكرانه‌ و برقراري‌ حكومت‌اسلامي‌ اصرار مي‌ورزيد.اما در آن‌ برهه‌ كه‌ مشكلات‌كردستان‌ پديد آمده‌ بود، پيشنهادهاو دخالت‌هاي‌ وي‌ بيشتر به‌ اشتباه‌و قصور مبدل‌ شد و عدم‌ مشاوره ‌و آگاهي‌ كامل‌ موجب‌ شد تااقدام‌هايش‌ در اذهان‌ مردم‌ كُرد مدفون‌ گردد و فقط‌ به‌ عنوان‌ يك‌معلم‌ و علامه‌ مذهبي‌ از وي‌ يادكنند تا يك‌ مُصلح‌ روشن‌بين‌سياسي‌.

 مفتي‌زاده‌ در دوران‌ انقلاب‌ بارها و بارها تلاش‌ كرد تا مبارزه‌ كردها شكل‌ وسويي‌ ويژه‌ به‌ خود بگيرد و با تاسيس‌ مكتب‌ قرآن‌ و شوراي‌ شمس‌ در سنندج‌،عملكرد و حركت‌ وي‌ در جهت‌ خلاف‌ آرمانهاي‌ انقلاب‌ ايران‌ شناحته شد و همين‌ مبارزه‌فرهنگي زود هنگام و باورکمی عجولانه‌ او به بهشتی باعث‌ شد تا از صحنة‌ انقلاب‌ ايران‌ توسط ملاتاریا حذف‌ و سالها زنداني‌ شود. طالقاني‌ بعد از قطع‌ حملات‌ نظامي‌، در سنندج‌ اعتمادكردها را جلب‌ كرد وكردها هم‌ مثبت‌ انديشانه‌ و صادقانه‌ به‌ گرد او حلقه‌ زدند زيرا وعدة‌ نصيب‌ شدن‌آزادي‌ و استقلال‌ كردها را مي‌داد كه‌ سرنوشت‌ آنها در آزادي‌ و دمكراسي‌جمهوري‌ اسلامي‌ ايران‌ به‌ نيكويي‌ رقم‌ خواهد خورد. هيئت‌ نمايندگان‌ به‌ سرپرستي‌ ملا رحيم‌ عباسي‌، رئيس‌ شوراي‌ استاني‌مهاباد، جهت‌ ملاقات‌ با شخصيت‌هاي‌ برجسته‌ مذهبي‌ و سياسي‌ راهي‌ تهران‌شدند و با آيت‌ا... طالقاني‌، مصطفي‌ چمران‌ ـ وزير دفاع‌ ـ و صادق‌ طباطبائي‌ ـنماينده‌ نخست‌ وزير ـ ديدار و گفتگو كردند.و طرح‌هاي‌ خود را به‌ آنها ارائه‌ دادند:

ـ عقب‌نشيني‌ شيخ‌ صادق‌ خلخالي‌ از مناطق‌ كردستان‌.....   ـ عقب‌نشيني‌ پاسداران‌ غير كرد از مناطق‌ كردستان‌ ....- آتش‌بس‌ فوري‌ و دعوت‌كنفرانس‌ جامع‌ جهت‌ بحث‌ در بارة‌خودمختاري‌ كردستان‌ درچارچوب‌ قانون‌ دولت‌ ايران‌ و...

خميني‌ اين‌ تقاضاها رارد كرد و حجت‌الاسلام‌ حسين‌كرماني‌ را در مقام‌ نماينده‌ رهبري‌جهت‌ نظارت‌ بر برقراري‌ صلح‌ ـبعد از شورش‌ - به‌ كردستان‌ روانه‌ساخت‌. بازرگان‌ ـ نخست‌ وزير ـبراي‌ توافق‌ صلح‌ و ارائه‌ امتيازشخصي‌ به‌ كردها و قول‌ كمك‌اقتصادي‌ بزرگ‌ براي‌ تقويت‌اقتصاد ضعيف‌ كردستان‌، عفوعمومي‌ پيشمرگان‌ حزب‌ دمكرات‌و تاسيس‌ دانشگاه‌ مهاباد در سوم‌اواخر شهريور 1358 راهي‌ مهابادشد. و بازرگان‌ تلاش‌ می كرد كه‌ توسط‌ داريوش‌ فروهر توافقي‌ كلي‌ دركردستان‌ فراهم‌ آورد. حزب‌دمكرات‌ کردستان ایران در انتخابات‌ از نامزدي‌مسعود رجوي‌، رهبر حزب‌مجاهدين‌ خلق‌، حمايت‌ كرد كه‌عليه‌ دکترابوالحسن‌ بني‌صدر بود. اما قاسملودر بهمن ۵۸ به‌ رييس‌ جمهور لیبرال‌ ـ ‌دکترابوالحسن‌ بني‌صدر ـ نزديك‌ شد و برنامه‌خودمختاري‌ كردستان‌ را به‌ وي‌ ارائه‌ كرد  و خواست‌ درازای شرکت مردم‌ كرد در انتخابات‌ دولت هم به‌ محدودة‌ خودمختاري‌ راي‌ دهد. اما اين‌ خواسته‌ عملاً ناممكن‌ بود. اينكه‌ آيا حزب‌ دمكرات‌، با توجه‌ به‌ انديشه‌هاي‌ قاسملو در جهت‌ منافع‌خلق‌ كرد مبارزه‌ مي‌كرد يا نه‌، بنا به‌ عكس‌العمل‌ دموكراتها در جنگ‌ مسلحانه‌ در مقوله‌اي‌ مهم‌ غير قابل‌ بررسي‌ است‌ . هرچند که مناقشات‌ سياسي‌ و نظامي‌ دموكرات‌باديگر احزاب‌ به سادگی معلوم‌ نمي‌كند كه‌ كدام‌ يك‌ منافع‌ ملي‌ كرد را ترجيح‌ مي‌دهند وكدام‌ يك‌ سعي‌ در احياء منافع‌ حزبي‌ خود داشتند. متاسفانه‌ درگيري‌هاي‌ دروني‌و مناقشات‌ و جنگ‌ مسلحانه‌ نمونة‌ بارز و ملموس‌ عدم‌ موفقيت‌ احزاب‌ درجنگ‌ سياسي‌ بود و به‌ جاي‌ آنكه‌ حفظ‌ منافع‌ واقعي‌ كردها مستمسك‌ شود، عدم‌وحدت‌ و اتفاق‌ نظر باعث‌ تضعيف‌ آنان‌ در صحنة‌ سياسي‌ ايران‌ دستاويزي‌ براي‌منازعات‌ داخلي‌ شد؛ با وجوديكه‌ حزب‌ دموكرات‌ در نهايت‌ به‌ زعم‌ خيلي‌ ازمشكلات‌ حداقل‌ بهره‌برداري‌ را در مطرح‌ كردن‌ و شناساندن‌ نسبي‌ افكار حزبي‌خود بدست‌ آورد. تشنج‌هاي‌ ناآگاهانه‌ و اختلال‌هاي‌ خونين‌ و غير منطقي‌ و زبان‌ به‌ انتقادگشودن‌ ديگر احزاب‌ فعاليت‌ آنان‌ را در واقع‌ و عملاً بي‌نتيجه‌ ساخت‌ وشاید اگر براي‌بيرون‌ راندن‌ مخالفان‌ و فتنه - گرانی همچون بهشتی -از تدبير و تاكتيك‌ صحيح‌ سود مي‌جستند و در محيطي‌آرام‌ و امن‌ و پرتفاهم‌ فعاليت‌ آنان‌ انجام‌ مي‌شد و بحث‌هاي‌ واقعي‌ و چاره‌جويانه‌صورت‌ مي‌گرفت‌این چنین در چشم‌ مشتاق‌ هزاران‌ كرد، اشك‌ نفرت‌ و نوميدي‌ جاري‌نمي‌شد و در قاموس‌ سابقه‌ و تاريخ‌ كردها نيز واژگاني‌ مانند بحبوحه‌، اعتراض‌،ناامني‌، شورش‌ و.... پديد نمي‌آمد.

                 بعد از آن‌ عكس‌العمل‌ شديدي‌ از طرف‌ دولت‌ ايران‌ پديد آمد و بررسي‌خواست‌ و اعتراض‌ كردها فراموش‌ شد و امام‌ خميني‌ همة‌ قوم‌ها را به‌ زير يك ‌لوا و پرچم‌ فرا خواند و شورشيان‌ را در صورت‌ اغماض‌ از خواسته‌ و اهدافشان‌بي‌جرم‌ و گناه‌ خواند، اما منظور از شورشيان‌ در واقع‌ همان‌ رهبران‌ احزاب‌ كُردبود كه‌ اعتراض‌ و مخالفت‌ وعدم باورو اتحاد و قضاوت زود هنگام و چند صدايي‌ بودن‌ و حركت‌ عجولانه‌ بعضي‌ از آنان‌ فضايي‌ ناآرام‌ و مختل‌ پديد آورد و زماني‌ كه‌ آنان‌ به‌ حس‌ عدم‌ پذيرش‌ و تفاهم‌رسيدند، به‌ بهانه‌ و طرق‌ مختلف‌ در گوشه‌ و كنار صداي‌ اعتراض‌ خود را بازمي‌گفتند اما ديگر نه‌ فضايي‌ مساعد شنيدن‌ بود و نه‌ نظام‌ نظر مساعدي‌ نسبت‌ به‌بررسي‌ خواست‌ و اعتراض‌ آنان‌ داشت‌؛ چون دولت در ایجاد ناآرامی و تفرقه موفق شده بود. بنابراين‌ بخش‌ عظيمي‌ از آنان‌ از كشورخارج‌ شدند و دولت‌ به‌ فعاليت‌ احزاب‌ سياسي‌ كرد در كردستان‌ ايران‌ ابراز انزجاركرد هر چند كه‌ البته‌ اين‌ وضعيت‌ چندان‌ غير قابل‌ پيش‌بيني‌ نبود. هر حزب‌ سياسي‌ بعد از جلاي‌ وطن‌، قسمت‌ عظيم‌ نيروي‌ خود را درتكاپوي‌ سياسي‌ و مبارزة‌ نسبتاً گروهي‌ به‌ صورت‌ معاند و مخالف‌ صرف‌کرد؛ كه‌ اكثر گفت‌ و شنودها يا شعارهاي‌ تند و يا طرفداري‌ شديد واحساساتي‌ از براندازي‌ نظام‌ و حكومت‌ بوده و هست‌ و به‌ ندرت‌ در ميان‌ احزاب‌ كُرداتفاق‌ افتاده‌ است‌ كه‌ با توجه‌ به‌ تجارب‌ و برداشت‌ تاريخي‌ سعي‌ جدي‌ و وافر دربرقراري‌ پلي‌ ارتباطي‌ و گفتگوي‌ منطقي‌ و كارگردر بین همدیگر كرده‌ باشند؛ اما خيل‌ عظيمي‌ ازكردها اكنون‌ در سويد، فرانسه‌، آلمان‌، يونان‌ و انگلستان‌ هنوز چشم‌ به‌ انتظارنظريات‌ و برداشت‌هاي‌ احزاب‌ سياسي‌ كرد دارند، كه‌ اين‌ امر كاملاً طبيعي‌ است ‌زيرا در هر برهة‌ تاريخي‌ اگر مبارزه‌ و عصياني‌ به‌ نتيجه‌ نرسد و فعاليت‌ها به‌محاق سانسور‌ وتوقيف‌ كشیده‌ شود، شوق‌ بازيابي‌ آن‌ نيرو در ميان‌ مردمان‌ آن‌ رخنه‌مي‌افكند.

                 بهشتي‌ و دکتربني‌صدر در كنارطالقاني‌ براي‌ كردهاي‌ سنندج‌سخنراني‌ كردند كه‌ كردها سخنان قدرت طلبانه‌ بهشتي‌ را دروغ‌مي‌پنداشتند و با خشم‌ و غضب‌ به‌او مي‌نگريستند. طالقاني‌ شوراي‌شهر سنندج‌ را بنيان‌گذارد اماشوراي‌ اسلامي‌ شهر ـ كه‌ توسط ‌مفتي ‌زاده‌ اداره‌ مي‌شد ـ با احترام‌ گفته‌ طالقاني‌پذيرفت‌ و پرفسور مظفر پرتوماه‌-  فیزیک دان کرد سنندجی - به‌ رياست‌ شوراي‌ شهر سنندج‌معرفي‌ شد و عمدة‌ افراد شورا رااشخاصي‌ همچون‌ فواد روحاني‌، صدیق كمانگر، هادی مرادي‌ و... اداره‌ مي‌كردند؛ شورايی‌ كه‌ در آن‌ بجاي‌ وحدت‌نظرو اتفاق‌ آراء، اندک اندک اختلاف‌ نظر وعدم‌ پذيرش‌ و تحمل‌ آراء همديگرموجب‌ تعطيلی‌ آن‌ شد و تشكيل‌بحران‌ دیگری  در سنندج‌ . رهبران‌احزاب‌ خواسته‌هايشان‌ را از يك‌ منبر اعلام‌ نكردند و اقدامهاي‌ عجولانه‌ وديدارهايي‌متفاوت با خميني‌ - به‌ طور جداگانه‌ - موجب‌ شد تا تفرقه‌ خود را به‌ جاي‌وحدت‌ رسميت‌ بخشند. ابتدا عزالدين‌ نامه‌اي‌ به‌ خميني‌ نوشت‌ و در آن‌ مستقيماً خواستة‌خودمختاري‌ كردها را اعلام‌ كرد و قاسملو هم‌ در اوايل‌ فصل‌ بهار با امام‌ ديدار ومذاكره‌ كرد و سپس‌ قاسملو و بلوريان‌ به‌ اتفاق‌ چند نمايندة‌ ديگر كرد با بازرگان‌ديدار كردند و حتي‌ در ان‌ موقع‌ ياسرعرفات‌ از قاسملو دعوت‌ رسمي‌ به‌ عمل‌آورد تا در لبنان‌ به‌ بحث‌ و مذاكرده‌ بپردازند. چون‌ نتيجه‌ اين‌ مذاكرات‌ و ديدارها نامعلوم‌ شد و دولت‌ موقت‌ تصميم‌گيري‌نهايي‌ متزلزل‌ مانده‌ بود و كردها ـ كه‌ حقوق‌ و سرنوشت‌ خود را پايمال‌ شده‌مي‌دانستند ـ به‌ تظاهرات‌ و اغتراض علنی پناه‌ آوردند و تعداد افراد مسلح‌ روز به‌روز افزايش‌ مي‌يافت‌.بهانه کافی برای ملاتاریا به وجود آمد و  درگيري‌ مسلحانه‌ در بين‌ مردم‌ و احزاب‌ شروع‌ شد و به‌خونريزي‌ تعداد كثيري‌ از نسل جوان انجاميد كه‌ همگي‌ مخالف‌ و معاند سرسخت‌ بودند وخود را ناكام‌ و فریب خورده‌ مي‌ديدند. شيخ‌عزالدين‌ و مفتي‌زاده‌ با هم‌ به‌ مذاكره‌ و گفتگو پرداختند. که درهنگام  مفتي‌زاده‌ به وقت کشی متهم است زیرا به جای انحاد و ائتلاف برروي‌ مذهب‌ و دين‌ احزاب‌ اصرار مي‌ورزيد كه‌ مردم‌ به‌ تقوا و پارسايي‌ و زهد دعوت‌ شوند و احزاب‌ هم‌ وي‌ را به‌ عنوان‌ رهبر مذهبي‌ و چهره‌ شهير به‌ وي‌احترام‌ مي‌گذاردند و وي‌ در برابر احزاب‌ لائيك‌ چپ‌ ايستادگي‌ مي‌ورزيد ودغدغة‌ خويش‌ را رشد بهائيه‌ و گرويدن‌ مردم‌ به‌ آيين‌ بهاء و فعالان‌ بهائيان‌ اعلام‌داشت‌!

ابراهیم يونسي‌ در اوايل‌ تابستان‌ ازعوامل‌ شوروش‌ و درگيري‌ در ميان‌احزاب‌ به‌ تنگ‌ آمده‌ بود وهواداران‌ بعضی احزاب ‌ نيز با ایجاد جوانتقادي‌ يونسي‌ را وادار به‌ استعفاكردند. سرانجام‌ درگيري‌ و نزاع‌ وتفرقه‌ در ميان‌ احزاب‌ موجب‌ شدتا قاسملو در بيانيه‌هايي‌ احزاب‌ رابه‌ وحدت‌ و همبستگي‌ فرا بخواندو شايد بتوان‌ گفت‌ كه‌ در آن‌ برهه‌قاسملو عامل‌ ايجاد تفاهم‌ وسازش‌ ـ ولو صوري‌ و ظاهري‌ ـ دربين‌ احزاب‌ بود. سپاه‌ پاسداران‌ براي‌رفع‌ درگيريها به‌ عمليات‌ پرداخت‌هرازچندگاهي‌ با وساطت‌ این و آن نوعی توافق‌ وصلح‌ در كردستان‌ ايجاد مي‌شد وهيچگاه‌ احزاب‌ خود در میان هم به‌ صلح‌ وتفاهم‌ نپرداختند سپس‌ حزب‌دمكرات‌ كردستان‌ به‌ قيامي‌مسلحانه‌ روي‌ آرود و جنگي‌گسترده‌ در منطقه‌ به‌ وجود آمد و خميني‌ - که مدتها منتظر این فرصت بود - دستور ورود نيروي‌ هوايي‌ و زميني‌ و حمله‌ چند جانبه‌ نظاميان‌ راصادر كرد. شوراي‌ انقلاب‌ در آن‌ زمان‌ براي‌ حذب‌ رقيب‌ قدرتمند خود، حزب‌ دمكرات‌را غير قانوني‌، غير دوستدار كرد، وابسته‌ به‌ اجنبي‌، تجزيه‌طلب‌ و عامل‌ اصلي‌قتل‌ عام‌ خونين‌ كردستان‌ معرفي‌ كرد، هرچند در آن هنگام حزب‌ توده‌ خواهان‌ رفع‌ بحران‌ با روش‌مسالت‌ جريان‌ بود.

سپاه‌ پاسداران‌ - تاسیس شده به دست ابراهیم یزدی - به‌ سرپرستي‌ دكتر چمران‌ با هزاران‌ نفر نيروي‌ نظامي‌، واردكردستان‌ شد، گر چه‌ عمليات‌ نظامي‌ دولت‌ با موفقيت‌ همراه‌ مي‌شد اما گاهی ادامه‌جنگهاي‌ چريكي‌ و پارتيزاني‌ كردها در منطقه‌ موجب‌ تسلط‌ دو باره‌ احزاب‌خودمختار طلب‌ مي‌شد؛ نيروهاي‌ نظامي‌ بارها و بارها كردستان‌ را در هم‌كوبيندند اما احزاب‌ با مقاومت‌ سرسختانه‌ خود به‌ جنگ‌ ادامه‌ دادند. مردم‌ ايران‌ هم‌ با تظاهرات‌ و راهپيمايي‌هاي‌ خود - بنا به سخنان منتظری در نماز جمعه تهران - عمليات‌ نظامي‌ سپاه‌ را دركردستان‌ ستودند ! . در جنگ‌ و سركوب‌ سپاه‌ پاسداران‌ روزها صدها جسد درخيابانها جمع‌آوري‌ مي‌شد.امام‌ فرمان‌ بسيج‌ همگاني‌ را براي‌ سركوبي‌ كامل‌ و ريشه‌اي‌ احزاب‌ معاند ومخالف‌ كرد ـ كه‌ خواهان‌ خودمختاري‌ بودند ـ صادر كرد.سپس‌ به‌ دستور امام‌، صادق‌ خلخالي‌ دوباره به‌ كردستان‌ اعزام‌ شد و وي‌ براي‌سركوبي‌ کردهای بی پناه - که ملاتاریا يا غيان‌ و مهاجمان‌ مینامید - صدها نفر از آنها را با تشكيل‌ دادگاه‌ صحرايي‌تيرباران‌ كرد، زيرا وي‌ مخالفان‌ را كمونيست‌ و تجزيه‌ طلب‌ دانست‌ و هرگونه‌مذاكره‌ و گفتگو را به‌ شدت‌ منكر مي‌شد!...جز گلوله زبانی نداشت!...ومن او را بی گناه میشناسم !...چون بنا به دستور شخص خمینی ماءمور بود و معذور!..اگر در آن‌ اعدام‌ها و سركوبي‌ مقصرها و آشوبگرها، به‌ متهم‌ و باني‌ اصلي‌توجهي‌ نكنيم‌ و عهده‌داري‌ مسئووليت‌ و مأموريت‌ ده‌ها نفر از نيروهاي‌ دولتي‌را كاملاً منطقي‌ و طبيعي‌ بدانيم‌؛ خون‌ هزاران‌ نفر از كردها در كردستان‌ ريخته‌ شد و كردستان‌ پرآشوب‌ مورد حمله‌ و تسويه‌ حساب‌ سياسي‌ احزاب‌ و دولت‌ قرارگرفته‌ بود و جالب اینکه پس از‌ اين‌ خونريزي‌ و خشونت‌ عليه‌ مردمان‌ كرد هنوز دولت کردها‌ را متهم میشناسد !..‌ راستی چه دستان‌ خون‌آلودي‌ باعث‌ شد كه‌اين‌ همه‌ افراد چه‌ بي‌گناه‌ و چه‌مقصر قرباني‌ شوند؟... حال‌ چه‌احزاب‌ و چه‌ دولت‌ بايد نسبت‌ به‌اين‌ موضوع‌ پاسخگو باشند

 كساني‌ مانند حميدرضاجلايي‌پور، كه‌ از فرماندهان‌اعزامي‌ به‌ سپاه‌ پاسداران‌ در نقده‌بود، و ده‌ها نفر از مخالفان‌ ـ وكساني‌ نيز كه‌ به‌ احزاب‌ كمك‌ بی دریغ مي‌كردند ـ را اعدام‌ نمود کسی که امروز دم از دمکراسی میزند و اصلاحات!  دولت در نماز جمعه‌تهران‌ پايمال‌ شدن‌ و نابودي‌احزاب‌ مخالف‌ را خواستار شد وهدف‌ احزاب‌ را تجزيه‌طلبي‌ واعتشاش‌ و غير بومي‌زدايي‌ درلواي‌ خودمختاري‌ معرفي‌ كرد.....ارتش‌ هم‌ در منطقه‌ كردستان‌مستقر شد كه‌ فشار ارتش‌ براي‌خلع‌ سلاح‌ مردم‌ سنندج‌ و مله‌هلي‌كوپترهاي‌ نيروهاي‌ هوايي‌ بامسلسل‌ موجب‌ كشتار و قتل‌ عام‌هزاران‌ كرد بی گناه شد. حزب‌ دمكرات‌ با پخش‌شب‌نامه‌ و اعلاميه‌ خواستار مقاومت‌ مردم‌ در برابر ارتش‌ بود اما تلاشی بی فایده بود. بعد از حمله‌ ارتش‌ به‌ مهاباد عزالدين‌ وقاسملو از كردستان‌ رفتند و دادگاه‌ اسلامي‌ ايران‌ حكم‌ تعقيب‌ و اعدام‌ آنها راصادر كرد. دکترقاسملو همچنان‌ صلح‌ و مذاكره‌ با دولت ملاتاریا  را آخرين‌ راه‌ نجات‌ مردم‌ كرد و كردستان‌مي‌دانست‌ و حتي‌ مقامات‌ دولتي‌ بريتانيا و آمريكا و فرانسه‌ را به‌ مداخله‌ و حل‌بحران‌ كردستان‌ و نجات‌ مردم‌ كرد فرا خواند. عزالدين‌ هم‌ به‌ مذاكرات‌ خود ادامه‌ داد حتي‌  مجدداً با طالقاني‌ و بازرگان‌ديدار كرد اما با یا با وعده سر خرمن یا مخالفت‌ مواجه‌ شد، زيرا دولت‌ اعتقادي‌ بجز جنگ‌ و نابودي‌احزاب‌ نداشت‌ و دیگرحتي‌ ارسال‌ نماينده‌ و نامه‌ به‌ ‌ خميني‌ در جهت‌ ارسال‌هيئت‌ برقرار كنندة‌ صلح‌ و امنيت‌ مثمرثمر واقع‌ نشد و دیگرخميني‌ هيچ‌حزب‌ و دسته‌اي‌ را از كردستان‌ براي‌ گفتگو نپذيرفت‌!.... جنگ‌ خونين‌ بين‌ دولت‌ و احزاب‌ به‌ شدت‌ ادامه‌ يافت‌ و امام‌ جنگ‌ را جنگ‌كمونيست‌ و لائيك‌ها خواند و از نپذيرفتن‌ انقلاب‌ توسط‌ آنان‌ گله‌ كرد وسرپيچي‌ و عنادشان‌ عامل‌ فتنه‌ و فاجعه‌ ناميد و سر کوب آنان را واجب می دانست!

 در حاليكه‌ شايد گفتگو و روشی دیگر - مانند شرکت در موزائیک قدرت ـ باعث‌ مي‌شد از اسلحه‌اي‌ گلوله‌اي‌ شليك‌ نشود وخوني‌ ريخته‌ نشود. عدم‌ گفتگو و سازش‌ مسالمت‌آميز خلائي‌ را در ميان‌ احزاب‌و مردم‌ و دولت‌ به‌ وجود آورد، گروهها و احزابي‌ كه‌ نتوانستند ايده‌ئولوژي‌ وبينش‌ خود را نسبت‌ به‌ مسائل‌ جامعه‌ كرد و نجات‌ و اعتلاء آنها همخوان‌ و هم‌سو كنند و متكي‌ به‌ نيروي‌ تودة‌ مردم‌ باشند و پيوندي‌ بر اساس‌ آرمانهاي‌مشترك‌ براي‌ دفاع‌ از حقوق‌ خلق‌ تشكيل‌ دهند-  و شايد تعصب‌ غفلت‌ و افراط‌ - حقوق دمكراتيک‌ جامعه‌ خود را به آسانی از كف‌ دادند. به ديگرسخن‌ در ايام‌ انقلاب‌ احزاب‌ سياسي‌ كُرد نتوانستند با سياست‌ حزبي‌ مبارزه‌ كنندو اهميت‌ و ارزش‌ مبارزة‌ حزبي‌ آنان امروزه - در ميان‌ توده‌هاي‌ مردم‌ و اقشار اجتماع‌ كردستان‌ مانند نسل جوان ـ از بين‌ رفته‌ و يا كم‌ رنگ‌ شد.

                  هر چند دکتربني‌صدر در مقابل‌ خواست‌ كردها واكنش‌ مثبت‌ نشان‌ داد، اما اصرار به‌ خلع‌ سلاح‌ كردها داشت‌ و مخالف‌ خود را با رويارويي‌ نظامي‌ اعلام‌ كرد، كه‌ با جنگ‌مسلحانه‌ و اسلحه‌ هيچ‌ پيشرفتي‌ ـ كه‌ مساله‌ توافق‌ بياننامه‌ ـ حاصل‌ نمي‌گردد. اماقاسملو پافشاري‌ كرد كه‌ تا زمانيكه‌ خودمختاري‌ كردها حاصل‌ نگردد، سلاح‌برزمين‌ نخواهند گذاشت‌؛ درگيري‌هاي‌ جديدي‌ در كردستان‌ آغاز آيت‌ا... علم‌ نوري‌ در اسفند 58 به‌ بحث‌ درباره‌ خودمختاري‌ كردها و مسايل‌ آن‌ پرداخت‌ اما تمركزگرايي‌ خواست‌ دولت‌ايران‌ بود و اقليتها را به‌ رسميت‌ نمي‌شناخت‌ او فعاليت‌هاي‌ مخالف‌ همچنان‌ادامه‌ داشت‌.اشغال‌ سفارت‌ آمريكا در تهران‌، توسط‌ دانشجويان‌ خط‌ امام‌ و حمله‌ عراق‌ به‌ايران‌ و اشغال‌ خوزستان‌ موجب‌ شد كه‌ قاسملو اشتباه‌ اول‌ و آخر خود رامرتكب‌ شود و به‌ حمايت‌ نظامي‌ و سياسي‌ از صدام‌ حسين‌ پرداخت‌. بعد کودتای خرداد ۱۳۶۰رخ داد و بني‌صدر  توسط‌ امام‌ خميني‌عزل‌ شد و بني‌صدر و مسعود رجوي‌ توسط‌ يك‌ جهت‌ نيروي‌ هوايي‌ مخفيانه‌ازفرودگاه‌ مهرآباد به‌  پاريس‌ رفتند  به‌ محض‌ دريافت‌ پناهندگي‌ سياسي‌ از فرانسه‌ به‌ تشكيل‌ شوراي‌ ملي‌مقاومت‌ براي‌ مبارزه‌ با جمهوري‌ اسلامي‌ ايران‌ پرداختند و حزب‌ دمكرات‌كردستان‌ ايران‌ نيز به‌ آنها پيوست‌، اما بعد از چند ماه‌ اين‌ شورا از هم‌ پاشيده‌ شدو رجوي‌ به‌ دامان‌ حزب‌ بعث‌ عراق‌ رفت‌. در مارس‌ 1985 بين‌ حزب‌ دمكرات‌ و رجوي‌ در عراق‌ درگيري‌ شروع‌ شدقاسملو و رجوي‌ هر دو را به‌ خيانت‌ متهم‌ مي‌ساختند. در واقع‌ حزب‌ دمكرات‌ دچارنزاع‌ و درگيري‌ داخلي‌ نيز بود،علاوه‌ بر نزاع‌ و كشمكش‌ قاسملوعليه‌ حكومت‌ جمهوري‌ اسلامي‌ايران‌ كريم‌ حسامي‌ و غيني‌بلوريان‌ كه‌ هر طرفدار حزب‌ تودة‌شوروي‌ بودند، دو زاويه‌ ديگرمثلث‌ درگيري‌ بودند، كه‌ بعد ازسرنگوني‌ حزب‌ توده‌ در سال‌1982 و دستگيري‌ و اعدام‌اعضاي‌ توده‌ نزاع‌هاي‌ حسامي‌ وغني‌بلوريان‌، با  ، با روابط‌ بهبود يافتة‌گورباچف‌ ـ شوروي‌ ـ در ايران‌پايان‌ يافت‌.

--------------------------------------------

هنوز هم این سرکوب کردها ادامه دارد....یا ترور یا تهدید و یا یا ایجاد آشوبی ساختگی و تنگ تر کردن حلقه محاصره ....در کردستان ما امروز نوعی مبارزه فرهنگی پدید آمده است ...نسل جوان آن امروز به اندیشه راهنما چشم دوخته است و عقل آزاد..دیگر فریب نمی خورد. دمکرات و کومله و ...هم چشم امیدشان این جوانان است و هنر و اراده و استقامت آنان به سوی رشد اندیشه . دیگر امروز از دیدگاه من مصطفی هجری دبیرکل حزب دمکرات کردستان نیست بلکه نماینده اندیشه آزادیخواهی این نسل جوان است و خطایی اگر از او سرزند غیرقابل بخشش است! و ابراهیم علیزاده و مهتدی هم باید در اختیار نقد و نظر اندیشه آزاد و رو به رشد این نسل باشد و اندیشه راهنما به من نسل جوان عرضه کنند نه گلوله ...هدف آزادی باشد نه قدرت ..واگرجز این تصور باشد  وجود آنان سودی ندارد!.

نگاهى گذرا به تاريخ كردها

نگاهى گذرا به تاريخ كردها
بر اساس نظر غالب پژوهشگران و محققان غيرايرانى، كردها كه از قوم ماد هستند، همواره در طول تاريخ به عنوان قومى ايرانى، از فرهنگ، نژاد و زبان مشتركى با ساير ايرانيان برخوردار بوده اند.
هنرى فيلد در كتاب مردم شناسى ايران مى نويسد: «كردها از حيث زبان و خصوصيات جسمانى ايرانى هستند و به عنوان شعبه اى از نژاد ايرانى از حيث زبان، اخلاق، عادت و شيوه معيشت با ساير ايرانيان داراى جهات اشتراك هستند.»
دانيلو هم مى نويسد: «كردهاى تركيه هم از حيث زبان و خصوصيات جسمانى ايرانى هستند.»
لرد كرزن هم نوشته است: «زبان كردها، لرها و بختيارى ها شبيه زبان فارسى است و چندان تفاوتى با هم ندارند.»
مراد اورنگ نيز گفته است: «سرچشمه هاى نژادى كرد و پيوند ريشه هاى آنان با فارس ها و ديگر شاخه هاى ايرانى روشن است. كردان از فرزندان پاك سرشت ايران بزرگ هستند و از روزگاران دور و دراز پاسدار فر و شكوه اين سرزمين كهنسال آريايى و پروراننده آيين و فرهنگ و زبان ايرانى بوده اند.»
استرابون جغرافيدان و مورخ يونان باستان (چند قرن پيش از ميلاد) درباره چگونگى تربيت و پرورش بدنى جوانان كرد مى گويد: «جوانان پارسى را چنان تربيت مى كنند كه در سرما و گرما و بارندگى ها تاب و توان داشته، ورزيده باشند و شب ها بتوانند از گله ها و رمه ها نگهبانى كنند. اينها را كردك (Kardak) گويند.»
يكى ديگر از قديم ترين اخبارى كه درباره كردها در دست است، كتاب Anabasis يا سفرنامه جنگى گزنفون (Xenephon) سردار لشكر و جغرافيدان و مورخ يونان باستان است، كه رويارويى كردهاى ايرانى را در قالب سپاه اردشير دوم هخامنشى (۴۰۱-۴۰۰ پيش از ميلاد) با يونانيان، كه منجر به شكست ارتش ده هزار نفره يونان شد، شرح مى دهد.
رشيد ياسمى هم مى نويسد: «در حصول پيشرفت هاى دول ايران در زمان مادها، در فتح نينوا و در زمان هخامنشيان در غلبه بر يونان و در دوران اشكانيان و ساسانيان در دفع روميان و در بعد از اسلام در جلوگيرى از مهاجمان و هزاران موقع سخت ديگر بعد از آن، افواج كردان را در صف مقدم سپاه ايران مى بينيم كه براى حفظ استقلال ايران مى جنگند.»
كردها همراه به عنوان يكى از اقوام اصيل ايرانى و زبان كردى نيز به عنوان يكى از كهن ترين گويش هاى فارس باستان شناخته شده است. هويت اين قوم به صورت پيوسته با قوميت و مليت ايرانى عجين شده است و از آغاز استقرار به همراه ساير آرياييان در فلات ايران در طول هزاران سال تا قرن ۱۶ ميلادى، هميشه تمامى كردها در سرزمين ايران زندگى مى كردند.
نخستين جدايى كردها از سرزمين ايران پس از نبرد چالدران بين شاه اسماعيل صفوى و سلطان سليم پادشاه عثمانى صورت گرفت كه طى آن ارتش ايران در نبردى غافلگيرانه با كمتر از ۳۰ هزار نفر در مقابل ارتش ۱۲۰ هزار نفره عثمانى كه به سلاح توپخانه و سلاح هاى آتشين مجهز بودند، شكست خورد و بخش هاى وسيعى از ۲۰ امارت نشين كرد كه دوسوم مناطق كردنشين ايران را تشكيل مى دادند به تصرف عثمانى درآمد. البته بعدها، شاه عباس كبير طى نبردى عثمانى ها را شكست داد و آن سرزمين ها را پس گرفت و مجدداً بعد از ۱۵۰ سال عثمانى ها با سوءاستفاده از هرج و مرج افغانيان، مناطق كردنشين را از ايران جدا كرد كه مجدداً نادرشاه افشار توانست اين مناطق را بازپس گيرد.
در زمان فتحعلى شاه قاجار جنگى بين ايران و عثمان درگرفت كه فرماندهى قشون ايران با عباس ميرزا بود. در اين جنگ سپاه ايران، شهرهاى بايزيد (دوغوبايزيد فعلى)، ملازگرد، بدليس و اخلاط وارجيس را بازپس گرفت. در جنگ ديگر كه بين سپاهيان دو كشور درگرفت، سپاه ايران، عثمانى ها را در موصل و بغداد شكست سختى داد. در سال ۱۲۶۰ هجرى قمرى هم در زمان محمدشاه، سربازان عثمانى به كربلا هجوم بردند و مردم اين ديار را قتل عام كردند كه نبرد دو كشور با دخالت روسيه و انگليس پايان يافت.
پس از اين دوره هم بى كفايتى شاهان قاجار سبب شد، بخش هاى وسيعى از كردستان و عتبات عاليات از ايران جدا شده و به روسيه و عثمانى ملحق گردد.
پس از جنگ جهانى اول و شكست عثمانى، استعمار انگليس، كردستان را به پنج بخش تقسيم كرد كه بيشترين بخش اين سرزمين از ايران جدا شد، همان گونه كه پيش از آن قفقاز و افغانستان و بعدها بلوچستان و بحرين و ورارود را از پيكره ايران بزرگ جدا ساختند.
• پيشينه مقاومت كردها در برابر اشغالگران غيرايرانى
كردها كه از ديرباز همانند ساير ايرانيان از مذهب زرتشتى پيروى مى كردند،  هنوز هم آثارى از اعتقادات كهن ايرانى نظير احترام به پاكيزگى آب و خاك، احترام به آتش و بسيارى ديگر از رسوم كهن ايرانى را زنده نگاه داشته اند.
در پوست پاره اى كه به خط پهلوى در سليمانيه كردستان به دست آمده، سوگنامه اى به زبان كردى نوشته شده است كه ترجمه بخشى از آن عبارت است از: معبد ها ويران شد، آتش ها خاموش/ بزرگ بزرگان خود را نهان كرد/ زنان و دختران به اسيرى رفتند/ دليران در خون غلتيدند. كرد ها در دوره عثمانى هم با ظلم بى حد تركان مواجه بودند به گونه اى كه با اعتراف صريح بسيارى از مورخان ترك، عثمانيان بيش از ۴۰ هزار نفر از كرد هاى تكلو را به قتل رساندند.
رويارويى كرد ها در سرزمين عثمانى عليه مظالمى كه بر آنها رفته است از آغاز جدايى از ايران و الحاق به عثمانى شروع شد و نزديك به ده جنگ بين آنها به وقوع پيوست. علاوه بر كرد هاى تركيه، كرد هاى عراق هم در طول استيلاى استعمار انگليس بر عراق و بعد ها، پس از استقرار نظام سلطنتى و رژيم جمهورى همواره جهت احقاق حقوق پايمال شده تاريخى خود، قيام هاى متعدد و دامنه دارى را تدارك ديده اند. قيام شيخ محمود مفيد زاده در سال هاى ۱۹۲۵ تا ۱۹۳۹ از نخستين قيام هاى كرد هاى عراقى بوده است كه طى آن كرد ها با نيرو هاى انگليسى و قواى عراق به سختى جنگيدند و در نهايت، اين قيام به شكست انجاميد و شيخ محمود مفيد زاده هم به ايران پناهنده شد. علاوه بر آن نبرد هايى نيز توسط شيخ احمد بارزانى از سال هاى ۱۹۳۳ و ۱۹۳۴ در شمال عراق آغاز شد، كه بعد ها توسط برادرش ملا مصطفى بارزانى ادامه يافت. در نبرد هايى كه بين كرد ها و ارتش عراق در طول سال هاى ،۱۹۴۳ ،۱۹۴۵ ۱۹۴۶ و ۱۹۴۷ در گرفت، ضربات سختى به رژيم عراق وارد آمد ولى اوج اين درگيرى ها در سال ۱۹۶۸ تا ۱۹۷۱ بود كه قيام ملا مصطفى به اوج خود رسيد. سرانجام اين قيام نيز در سال ۱۹۷۵ با پناهنده شدن ملا مصطفى بارزانى به ايران خاتمه يافت. كرد هاى ايرانى تبار همواره مورد ظلم و تعدى حاكمان عراق قرار گرفته اند. به طور مثال در حلبچه ۵۰۰۰ زن و كودك بى گناه عراقى قربانى حمله ناجوانمردانه شيميايى رژيم عراق شدند و يا پس از جنگ ۱۹۹۱ پس از خيزش كرد ها در شمال و شيعيان در جنوب، كشتار عظيمى توسط ارتش عراق در اين دو منطقه صورت گرفت كه تنها ۱۸۰ هزار مفقودالاثر از ميان كرد ها يكى از فجايع آن بوده است. بارى از سال ۱۹۹۱ ميلادى كرد هاى شمال عراق به يك خود مختارى نسبى دست يافتند كه طى آن دست ارتش و حكومت بعثى عراق از آن منطقه كوتاه شد.

زنان کارگر هم عضو جنبش زنانند ، سکوت را بشکنیم

زنان کارگر هم عضو جنبش زنانند ، سکوت را بشکنیم

 

دکتر رویا طلوعی (عضو کانون زنان کرد مدافع صلح و حقوق بشر)
درطول بیست و هفت سال حکومت نظام جمهوری اسلامی بر ایران ، احزاب سیاسی سرکوب و به‌ خارج از کشور تبعید گشتند. نظام توتالیتر با تحمیل تنها حزب خود " حزب جمهوری اسلامی" ‌که‌ نتوانست اقبالی در میان مردم بیابد، از ایجاد احزاب سیاسی و گسترش فرهنگ تحزب در ایران جلوگیری کرد . واژه‌ سیاست و‌ سیاسی بودن به‌ واژه‌ ممنوعه‌ تبدیل شد و اثرات وحشت از این واژه‌ ممنوعه‌ به‌ گونه‌ای شد که‌ هنوز هم بسیاری از فعالان و علاقمندان به‌ فعالیت در ایران باید بارها قسم بخورند و تأکید کنند، سیاسی نیستند و فعالیت آنها سیاسی نیست. ترس از سیاست و به‌ کار سیاسی متهم شدن چنان در اذهان فعالین، نقش بسته‌ که‌ در تحلیلها و تصمیم گیری برای هر فعالیت و واکنشی اثر میگذارد و همین بیم موجب میشود که‌ جنبشهایی چون جنبش مدنی مردم کردستان و جنبش کارگری و ... تنها بمانند.
در نبود احزاب سیاسی مستقل از دولت ، بسیاری از مطالبات مردم در جنبشهای اجتماعی بازتاب یافت. از آنجا که‌ حاکمیت ایران حاکمیتی ایدئولوژیک و بسته‌ است و بسیاری از آزادیهای بدیهی انسان را محدود و مسدود نموده‌ است ، اغلب این مطالبات چه‌ بخواهیم و چه‌ نخواهیم عملا` سیاسی محسوب میگردد. به‌عنوان مثال مطالبه‌ زنان جهت برابری با مردان عملا`در تقابل با احکام و اصول ایدئولوژیکی قرار میگیرد که‌ از پایه‌، زن را نصف مرد به‌ حساب میاورد ، یا خواست زنان برای آزادی حق انتخاب پوشش در تقابل با اصل حجاب اجباری، واقع میشود.
یکسری از حقوق و آزادیها هم هستند که‌ در تقابل ایدئولوژیک با نظام نیستند اما به‌ سبب مخالفت رژیم با هر صدای آزاد و هر سازماندهی که‌ در ید کنترل خود او نباشد و نام اسلامی را بر نام و عملکرد خود یدک نکشد ، عملا` ممنوع گشته‌اند و از جمله‌ آنها حق کارگران برای داشتن سندیکای مستقل خویش است.
امروز‌که‌ درداخل ایران احزاب آزاد سیاسی وجود ندارند که‌ مطالبات سیاسی مردم را نمایندگی کنند و هر گونه‌ مطالبات صنفی وغیره،‌ سیاسی محسوب میشود، وظیفه‌ و مسئولیت فعالان مدنی در جنبشهای گوناگون اجتماعی بسی سنگینتر است. جنبش محیط زیست نمیتواند از کنار آلودگی زباله‌های اتمی بگذرد چرا که‌ موضوعی سیاسی است ، جنبش زنان نمیتواند خواهان برابری نباشد چراکه‌ ایدئولوژی حاکم بر پایه‌ همین نابرابری ایجاد شده‌ و حکومت میکند، فلذا درخواست برابری درخواستی سیاسیست . جنبش کارگری نمیتواند خواهان سندیکا و حقوق قانونی خود نباشد چرا که‌ آقایان ثروت مملکت را صرف حمایت از گروههای مذهبی تندرو همعقیده‌ با خود ، و یا تهیه‌ سلاح اتمی برای بقای حکومتشان و یا گروههای فشار و بسیجیها وآخوندها و ... میکنند و کارگر باید به‌ بخور و نمیر راضی باشد و اگر صدای اعتراضش به‌ گوش رسید ،سیاسیست.البته‌ تجربه‌ هم نشان داده‌ که‌ هزینه‌ این فعالیتها بسیار سنگینتر از هزینه‌ قتل و سرقت و قاچاق مواد مخدر و غیره‌ است ، اما آنکه‌ پیل خواهد جور هندوستان کشد . فعال بودن با ترس و محافظه‌ کاری و عدم آمادگی پرداخت هر بهایی و با آسودگی جوردر نمیآید.همچنانکه‌ دیده‌ایم فعالان مدنی ایران تا کنون بهای زیادی پرداخته‌ و جنبشهای اجتماعی نیز هر یک بگونه‌ ای وارد میدان شده‌ و ریسکها را بجان خریده‌اند، اما پرسش اساسی اینست که‌ چرا تغییر قابل ملاحظه‌ ای دیده‌ نشده‌ و سرکوبها همچنان موفق است و سکوت مرگبار همچنان حاکم؟
هر از چند گاهی یکی از جنبشهای موجود در ایران سر برمیاورد .همگی 18 تیر 1378 را بیاد داریم .جنبش دانشجویی بطرز بیرحمانه‌ ای سرکوب شد و متاسفانه‌ جنبش دیگری بصورت آشکارا به‌ یاریش نشتافت. جنبش زنان در 22 خرداد 1384 شهامت خود را به‌ صورت حضوری باشکوه در مقابل دانشگاه تهران به‌ نمایش گذاشت اما او هم تنها ماند. فعالان مدنی کردستان در تابستان 1384 بپا خواستند و جنبشی مدنی سراسر این خطه‌ را فرا گرفت اما دریغ از یک جنبش پشتیبان که‌ به‌ حمایتش برخیزد.جنبش کارگری کردستان نیز تنها ماند و سرکوب شد و امروز بخشی از جنبش کارگری دراعتراضات کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران تبلور یافته‌ و متأسفانه‌ باز هم تنهاست. آیا سایر کارگران ایران نمیتوانند با آنها همدردی و همکاری کنند ؟ آیا جنبش زنان وظیفه‌ ندارد حداقل به‌ حمایت زنان و کودکان آنان برخیزد؟ آیا جنبش دانشجویی نباید در حمایت از آنان تجمع کند؟
چرا همه‌آنها وظیفه‌ دارند و باید به‌ یاری چنبش کارگری بشتابند همچنانکه‌ جنبش کارگری نیز می بایست
به‌ یاری آنان میشتافت. این تفرقه‌ و عدم سازماندهی و ترس از برچسبهای سیاسی تا کی باید ادامه‌ یابد؟
تصور کنید اگر حرکات متفرق هر یک از جنبشهای فوق با هم جمع گردد چه‌ نیروی عظیمی به‌ جریان خواهد افتاد؟ تا زمانی که‌ این جنبشها تک تک و متفرق عمل میکنند، سرکوبشان آسان است ،اما اگر جنبش زنان وجنبش دانشجویی و جنبش کارگری و جنبش مدنی کردستان و آذربایجان و خوزستان و....به‌ صورت پیاپی و به‌ پشتیبانی هم به‌ حرکت در آیند ،این سرکوبگرانند که‌ سرکوب خواهند شد چرا که‌ توان مقابله‌ با این خیل عظیم را از دست خواهند داد و نیرویشان تحلیل خواهد رفت.
یکی از مشکلات عمده‌ پراکندگی جنبشهای اجتماعی ایران، عدم توان سازماندهی به‌ موقع و جمع آوری نیروهاست. درست است که‌ بارها میگوییم جنبشهای اجتماعی ما رهبر ندارد اما باید در چنین مواقعی شورایی مرکب از نمایندگان فعال هر جنبش بصورت خودجوش ایجاد و حرکات را رهبری و سازماندهی کند. اینگونه‌ رهبری و سازماندهی لازمه‌ بقا و تأثیر گذاری و حمایت هر یک از جنبشهای مذکور و در کل بقا و اثر گذاری جنبش دموکراسی خواهی ایران است.
میدانم با مهارتی که‌ نظام در تحریف چنین حرکاتی دارد کار بسیار دشوار است ،اما فراموش نکنیم با تکیه‌ بر بی اعتمادی و بدبینیهای ما بوده‌ که‌ همواره‌ سرکوب شده‌ایم و نیروهایمان همیشه‌ هدر رفته‌ و ایران بدین وضع فلاکت بار دچار شده‌ که‌ امکان هر گونه‌ مخالفت و تغییر داخلی از ما سلب شده‌ و بسیاری در انتظار فرج و تغییر بدست یک قهرمان نشسته‌ اند، چه‌ آنان که‌ در انتظار فرج یک قهرمان مذهبی و نجات دهنده‌ای هستند که‌ اسلام واقعی بیاورد و چه‌آنان که‌ در انتظار حمله‌ خارجی و یک قهرمان چشم آبی هستند که‌ رهاییشان بخشد.اگراکنون بجنبیم میتوانیم از شرایط بین المللی نیز برای حمایت جنبشهای داخلی و نجات میهنمان بدست خودمان بهره‌ جوییم و گره‌ کارمان را بدست خود باز کنیم .دمکراسی و حقوق بشر در ایران پا نخواهد گرفت مگر آنکه‌ خود بخواهیم.
پیشنهادم به‌ دوستان فعالم در جنبش زنان ایران این است که‌ تنها ماندن خود را فراموش کنند و از هم اکنون به‌ یاری جنبش کارگری بشتابند.همسران این کارگران و زنان کارگر نیز بخشی از پیکره‌ جنبش زنانند. چگونه‌ میتوانیم در مقابل گرسنگی ، فقر ، دستگیری و شکنجه‌ و آزار و اخراج آنان سکوت کنیم؟ آری آری هزینه‌ دارد اما اگر از هزینه‌ میترسید لطفا` دیگر نام فعال بر خود نگذارید. بنظر من تجربه‌ 22 خرداد ثابت کرد که‌ فعالان جنبش زنان توانایی سازماندهی و پیشقدم شدن دارند. امروز نیز این سکوت را زنان میتوانند بشکنند،اگر بخواهند.
فراموش نکنیم ما اعتقاد داشتیم و فریاد زدیم:

جهان دیگری ممکن است     این جنبش سازنده‌ آن است

واكنش كردها و تركمنها نسبت به قانون اساسى مرحله انتقالى عراق


آيا در عراق كليه اقليت هاى قومى با قانون اساسى مرحله موقت عراق موافقند؟

 

 وزير امور خارجه انگلستان Jack Straw امضاى قانون اساسى مرحله انتقالى عراق را بعنوان نشانه ائى بارز از اشتياق  مردم عراق به تاسيس كشورى مبتنى بر آزادى ، دمكراسى و ثبات خواند و واكنش بين المللى نسبت به امضاى قانون اساسى دوران انتقالى عراق نيز بطور كلى بسيار مثبت بود. اما اين امر در مورد واكنش مردم درآنكشورآنهم از همه جهات صدق نميكند و بعنوان مثال آيت ا لله سيستانى رهبر شيعيان عراق تلويحا به اين موضوع اشاره كرده كه آنچه كه حال به تصويب رسيده ميتواند مانعى بر سر راه تصويب قانون اساسى دائمى عراق باشد  حال اين سوال مطرح ميشود كه .كردها و تركمن ها در شوراى حكومتى موقت عراق چه نظرى دارند؟خانم Gabuk تنها نماينده تركمن ها اقليت تركمن در شوراى حكومتى موقت عراق ميگويد:هدف ماتكيه بر وفاق و همراهى بود و طبيعى است كه آنچه كه حاصل شد از همه جهات موجبات رضايت ملت عراق را فراهم نساخت زيرا كه هر گروهى ميبايست براى رسيدن به اين وفاق ازبخشى از خواستهاى خود صرفنظر ميكرد.بنظر وى بخصوص به خواست  اقليت تركمن در قانون اساسى مرحله انتقالى عراق توجه كامل مبذول نشد.و آنهم باوجوديكه تركمن ها سومين اقليت قومى بزرگ عراق پس از اعراب و كردها هستند.

 اما كردها نظر ديگرى دارند و قرار بر اينستكه سه استان كرد نشين واقع در شمال عراق در سطح وسيعى بر خو د مختارى تكيه كنند و آنهم  بعنوان بخشى از سيستم فدراتيو عراق ، يعنى آنكه هر استانى از دولت منطقه ائى بر خوردارباشد.و در ضمن زبان كردى نيز دومين زبان رسمى كشور خواهد بود و آنگونه كه محمود عثمان عضو شوراى حكومتى عراق از طرف كردها ميگويد،  با امضاى قانون اساسى مرحله موقت عراق تاثير گذارى كردها بر سياست دولت مركزى آن كشور تضمين شده است .وى ميگويد : در قانون اساسى دوران انتقالى تاكيد شده كه چنانچه سه استان عراق و آنهم چه در شمال جنوب و يا نواحى مركزى عراق، با تكيه بر دو سوم آرا، قانون اساسى قطعى كشور و يا برخى از مفاد و بندهاى آنرا رد كنند بايد در انطباق با آن قانون مذكور تغيير يابد.بخصوص همين موضوع باعث شده بود كه آيت ا لله سيستانى نخست مايل به قبول قانون اساسى دوران انتقالى نبود.افزون براين نماينده تركمن ها در شوراى حكومتى عراق نيز با اين بند موافق نيست. وى ميگويد : طبيعى است كه در اينجا بنفع كردها و خواست آنها تصميم گرفته شده و كردها بر اين عقيده اند كه اين بند از قانون اساسى موقت بنفع همه مردم عراق است ولى واقعيت اينستكه فقط بنفع كردهاى عراق است.

درگیری میان كردها و ترك‌ها در جنوب تركیه

 



مقامات رسمی امروز (شنبه) اعلام كردند، شورشیان كرد در درگیری در نزدیكی مرز عراق چهار سرباز ترك را كشتند.

به گزارش ایسنا به نقل از خبرگزاری «آسوشیتدپرس»، این درگیری در استان سیرناك جنوب شرقی تركیه به وقوع پیوست.

شورشیان كرد كه برای خود مختاری در جنوب شرقی كردنشین تركیه می‌جنگند اخیرا حملاتشان را افزایش داده‌اند.

ارتش تركیه نیز ده‌ها هزار تن از سربازانش را به منظور مبارزه با شورشیان كرد و جلوگیری از نفوذ شورشیان از پایگاه‌های شمال عراق به تركیه در منطقه مستقر كرده است.


فشار كردها براي استقلال

فشار كردها براي استقلال

هشدارهاي همسايگان و سناريوهاي آمريكا براي عراق

به قلم:دانيل ويليامز

سرويس خارجي روزنامه واشينگتن پست

ــــ

از زير پرچم كردستان با رنگهاي سرخ،سفيد و سبز،صداي هيجان انگيز يك جوان مردم را به امضاي تومار حمايت از فدراليسم فرامي خواند.
اين يك گام بسوي استقلال است.
تعدادي از كارگرها،كارمندها و رهگذران عادي به سمت يك اداره براي ثبت نامشان در ليست هجوم آوردند.
برخي از آنها با سنجاق انگشتشان را سوراخ كرده و با خون تومار فدراليسم را امضا كردند.
اين آغاز يك بسيج سراسري براي كردهاي عراق بود.
اگر چه يك خودمختاري نوين در چارچوب عراقي فدرالي هدف كنوني آنهاست،اما بيشك آنها حاضرند تا در مرحله بعدي بر يك حقيقت انگشت بگذارند:
«جدايي»! اگر حالا نشد،وقتي ديگر در آينده اي نزديك!
در يك خيابان سه بانده شلوغ،كردها بصورت احساسي بيرون ريخته بودند و در اين ميان پسركي جوان،با شعف و هيجان به سخن آمده بود:
«ما مي خواهيم مثل بقيه جهانيان باشيم؛در اين كره خاكي بسياري كشورهاي كوچكتر از كردستان هستند با دولت خودشان،پرچم خودشان و آزادي خودشان؛ما از آنها هيچ چيزي كم نداريم.»
اينها گفته هاي «سيامند قادر» يك دانش آموز دبيرستان و يك حامي پرشور استقلال كردستان بود.
«جبار محمد» يك باغبان؛ندا داد:«من نمي دانم كه فدراليسم يعني چه؟! من تا زماني كه استقلال ممكن است به فدراليسم فكر نمي كنم.»
آرزوهاي ملي كردها هشدارهاي تركيه،ايران و سوريه را موجب شده است.
هر اقليت كرد در اين كشورها جنبش خودش را دارد و همسايگان عراق بشدت از دستيابي كردهاي عراق به خودمختاري معني داري مي هراسند.
اين وضعيت يك پيچيدگي ناخوشايند را براي عراق پديد آورده است؛كشوري كه آمريكا آن را اشغال كرده و قرار است تا قدرت را تا 30 ژوئن به عراقيها تحويل بدهد.
دولت بوش مشخصا بر حفظ تماميت ارضي عراق تاكيد كرده است.
اما رهبران كرد اعلام كرده اند كه پشت كاغذپاره هاي دولت آمريكا را امضا نخواهند كرد مگر اينكه به آنها تضمينهاي لازم براي تقويت خودمختاري در مناطق كردنشين داده شود؛همانند خودمختاري كه در عراق مركزي و جنوبي برپا خواهد شد.
با تشكيل دولتي بدون حضور كردها،پرشور و شوقترين حاميان تهاجم آمريكا به عراق و اشغال اين كشور( كردها )،بسيار اميدوار بودند تا به مقصد خود - تجزيه عراق - دست يابند.
كردها بين 15 تا 25 درصد جمعيت عراق را تشكيل مي دهند.
در كردستان تا چهارشنبه اي كه تظاهرات فدرال خواهي برگزار شد،هيچ حركت ضدآمريكايي اتفاق نيفتاده بود.
«آمريكا اميدمان است؛من نمي دانم چرا آنها بيشتر اقدام نمي كنند؟!»
«ساريا عزالدين» يك آموزگار زبان انگليسي دانشكده اين را گفت.
ولي آنها يك دولت فدرالي دارند؛اينطور نيست؟!
«ساريا» افزود:«استقلال رويايمان است و خودمختاري واقعيتمان؛و ما در تلاشي سخت در بين اين دو درگير هستيم.پيش از جنگ،ما به يك خودمختاري واقعي دست يافته بوديم.»
كردها در يك دوره 12 ساله پس از جنگ خليج فارس در 1991 ،از استقلال واقعي كه در سايه حمايت آمريكا و بريتانيا از منطقه پرواز ممنوع شمال اين كشور بدست آمده بود،لذت بردند. احزاب اپوزيسيون و سياسيون تبعيدي با حمايت دولت بوش پدر،گرد هم آمدند و حكم خودمختاري كردستان را تاييد كردند.
اين وضعيت تا نوامبر گذشته كه آمريكا براي انتقال قدرت به عراقيها آماده مي شد،ادامه يافت تا اينكه به ناگهان متفقين در ميان جمعي از گروههاي عرب عراقي با فرمول گسترش خودمختاري كردها به برخي مناطق جنوبي ناحيه پيشين خودمختار مخالفت كردند.
بيشترين تنشها در شهر «كركوك» روي داد كه در قلب يك منطقه نفت خيز قرار دارد.زمينهاي اطراف اين شهر ۴۰٪ نفت خام كشور را در خود جاي داده اند.
كردها خواهان اخراج دهها هزار عربي هستند كه دولت صدام حسين در راستاي سياست «عربي سازي» خود به اين شهر آورده است و نيز بازگشت دهها هزار كردي كه به ديگر نقاط عرب نشين عراق تبعيد شده اند.
در هفته گذشته رهبران سياسي كرد و ديگر گروههاي عراقي در نشستي گرد هم آمدند تا براي تدوين قانون اساسي آينده عراق اقدام كنند.
رهبران كرد مي گويند كه هنوز براي موفقيت اميدوار هستند.
«سعيد عثمان» مسئول شعبه «اربيل» حزب دموكرات كردستان عراق در اين باره گفت:
« ما مي كوشيم تا از همين ابتدا قانون اساسي موردنظر عربها را تغيير دهيم،چراكه پس از تدوين نهايي،بازنگري آن سخت خواهد بود.»
وي افزود:
« ما كردها يك موضع داريم:تغييرات حالا و نه در آينده!»
كردها تومار خودمختاري را در شمال عراق و بويژه شهر «كركوك» و شهرهاي مجاور امضا كردند.
نسخه هايي از اين درخواست براي جرج بوش،رئيس جمهوري ايالات متحده، منشي كوفي عنان دبير كل سازمان ملل متحد،اعضاي هيئت حقوق بشر اتحاديه اروپا و شوراي حكومت انتقالي عراق فرستاده شده است.
كردها يك همه پرسي را براي اصول حكومت آينده عراق خواستارند.
تا زماني كه شورايي بر اساس قانون اساسي تشكيل شود،احزاب كردي عراق شامل PUK و KDP كنترلشان را بر شمال عراق حفظ خواهند كرد. اين دو حزب در حال حاضر در حال برنامه ريزي براي اتحاد و سازماندهي تشكيلاتي واحد در شمال عراق هستند.
در حال حاضر بر اين مسئله توافق شده است كه عضوي از KDP » نخست وزير و عضوي از PUK نيز رهبري پارلمان كردي را بر عهده داشته باشد.
كردها مي كوشند تا پيش از انتخابات آينده،يك همه پرسي سراسري در مناطق كردنشين را به ايالات متحده تحميل كنند.
از نظر كردها هر تصميمي براي عراق بايد بصورت داوطلبانه باشد.
آنها براي برپا كردن دولتي در جناح شرقي منطقه اي كه از كوههاي «همرين» در جنوب آغاز شده و به شهر «موصل» در شمال عراق خاتمه مي يابد،مبارزه مي كنند.
هم اكنون يافتن پرچم عراق با آن رنگهاي قرمز،سفيد و سياهش در «اربيل» غيرممكن است.مردان نيز به ندرت با شما به زبان عربي سخن مي گويند.
چهارشنبه كردها بيزاري عميقي نسبت به عربها نشان دادند.
سركوب وحشيانه قيام كردها از سوي صدام حسين،بويژه بمباران شيميايي «حلبچه» و عمليات نسل كشي سال 1988،براي انگيزه هاي اين نفرت كافي به نظر مي رسند.
«فرهاد احمد» يك كاردان مخابرات در اين باره مي گويد:
«زندگي با عربها براي ما رنج آور بود.چه كسي است كه يكبار ديگر چنين دردسري بخواهد؟!»
صداي مخالفت با فدراليسم از سوي يك روحاني بلندپايه شيعه بنام آيت الله «علي سيستاني» نيز بر هراس كردها افزوده است.
سيستاني و ديگر مخالفان فدراليسم،اين سيستم را با تقسيم و تجزيه عراق يكي مي دانند.
طرفداران سيستاني،هفته گذشته هزاران تظاهركننده را براي برگزاري انتخابات و مخالفت با فدراليسم به خيابانهاي بغداد كشاندند.
شيعيان اكثريت جامعه عراق را تشكيل مي دهند و كردهاي سني مذهب، آرزوهاي خود را با روي كار آمدن يك دولت شيعي برباد رفته مي بينند.
«عثمان» در اين باره به شوراي حكومت انتقالي هشدار داد كه چنين امري براي عراق بسيار خطرناك خواهد بود و منجر به پايمال شدن حقوق مدني خواهد شد.
او افزود:
« سيستاني مي خواهد يك حكومت شيعي روي كار بياورد اما كردها آن را نمي پذيرند.احزاب كرد سكولار هستند و بنيادگرايي شيعه را نخواهند پذيرفت»
«علي» يك آرايشگر هم گفت:
«اگر كسي مي خواهد بدنبال سيستاني بدود،بايد بداند كه ديكتاتوري او به مراتب از ديكتاتوري صدام بدتر خواهد بود

جمعه،30 ژانويه 2004

 

 

كردها، تهديد يا فرصت؟

 




تا پيش از تحولات اخير خاورميانه، كردها به عنوان قومي سرگردان و فاقد حاكميت مطرح بودند. در اين تحولات، آمريكا به اهداف زير دست يافت:
ـ حذف صدام با پايان مأموريت آن.
ـ سيطره بر عمده چاه‌هاي نفت منطقه خاورميانه.
ـ بي‌نيازي آمريكا از پايگاه‌هاي پرهزينه خود در خاك تركيه و دولت‌هاي خليج.
ـ ايجاد سپري محافظ جهت اسرائيل و اصلي ترين دشمن حكومتي آن يعني ايران.
ـ تكميل حلقه محاصره ايران.
ـ ايجاد ميدان وسيع عملياتي در كنار ستادهاي فرماندهي در خاورميانه.

در كنار دستاوردهاي آمريكا، اين كردها بودند كه بيشترين سود را از اين تحولات در شمال عراق به دست آوردند و اين در حالي بود كه اعراب با از دست دادن قهرمان پوشالي خود، يعني صدام، آخرين ديواره‌هاي مقاومت آنها فروريخت و شرايط نامطلوبي را براي آنان به وجود آورد. در ابتداي سقوط صدام به زعم آمريكايي‌ها سيطره كامل بر عراق را به دست آورده بودند و مأموريت كردها را در شمال اين كشور، پايان‌يافته تلقي كرده و به همين خاطر، خلع سلاح و بي‌توجهي به رهبران كردها را در دستور كار خود قرار دادند. ولي پس از شروع عمليات‌هاي وسيع هسته‌هاي مقاومت اعراب تندرو و بروز ناآرامي‌هاي شديد در جنوب و مركز عراق بلافاصله آمريكايي‌ها را متوجه اهميت كردها در شمال اين كشور نمود و رهبران باتجربه كردها، با اخذ ضمانت اجرايي در منطقه، به هم‌پيمان غيررسمي خوبي براي آمريكايي‌ها تبديل شدند.

خدمات متقابل آمريكايي‌ها و كردها شرايط جديدي را در منطقه رقم زد. اتحاد و يكپارچگي كردها در مقابل موضع گيري اعراب به هويت يابي آنها و رسيدن به مناصب بالاي حاكميتي در عراق و تصويب حكومت فدرالي از جمله پيروزي‌هايي بود كه كردها با پشتيباني آمريكا به آن رسيدند. زمينه‌هاي اتحاد قومي در ميان كردها و اختلاف بين اعراب و هم پيماني با آمريكا، حكومت فدرالي را در قانون اساسي عراق به تصويب رسيد. قانون اساسي كه در آن نقاط مبهم و اختلاف‌برانگيز و چالش‌زا در آن فراوان وجود دارد. در اين قانون اساسي كردها مخير به مشاركت در حاكميت عراق مي‌باشند و در آن بيشتر به سلامت سرزمين اشاره گشته نه به وحدت ارضي عراق و طبق اين مواد كردها هر آن، به تجزيه و جدايي مي‌توانند مبادرت ورزند. در حقيقت كردها با اين دست آورد تا تشكيل حكومت آرماني مستقل راهي ندارند و ظهور يك حكومت مستقل كردي اجتناب‌ناپذير و دور از تصور نخواهد بود و اگر چنانچه در حال حاضر آنان به جدايي اقدام نمي‌كنند زمينه‌هاي كامل جدايي مهيا نگرديده است كه از جمله اين زمينه‌ها مي‌تواند مسئله كركوك باشد كه تعيين تكليف آن تا سال 2007 ميلادي به تعويق افتاده است. در واقع تجزيه و استقلال حركت مختوم و قطعي و قريب‌الوقوع آينده كردها خواهد بود. اگر چه آنان با توجه به حساسيت‌هاي موجود در ميان كشورهاي همجوار عراق و نيز اعراب فدرالي را فقط در چارچوب عراق مطرح مي‌كنند ولي شمال عراق را به هسته اصلي حكومت مستقل كردي تبديل خواهند كرد و در صورت تحقق آرمان‌هاي آنان، پيوستن ديگر كردها به آنان بديهي است.

تحولات شمال عراق بر اساس همگرايي قومي و قانوني النتيسم تاثير مستقيم بر مناطق كردنشين كشور ما خواهد داشت و تعاملات مقطعي رهبران كردهاي عراق با ايران و ديگر كشورهاي همجوار يك تاكتيك است در صورتي كه به شهادت اسناد و مدارك بحران‌هاي غرب كشور به نوعي با تحولات عراق مرتبط مي‌باشد. با نگرشي به مطبوعات كردي و تحولات فرهنگي در داخل كشور از يك نوع پيوستگي قومي به شمال عراق حكايت مي كند. كردها در راه رسيدن به يك حكومت آرماني از تمامي ظرفيت‌هاي خود نهايت استفاده را نموده‌اند. رسانه‌هاي كردي با حجم بالاي توليدات و بسط و گسترش مسائل قومي بالاترين نقش را در اين راستا ايفا نموده اند و شكي نيست كه كردها در ديگر كشورهاي همجوار به دنبال رسيدن به يك حكومت آرماني واحد مي‌باشند.

كردهاي عراق با توجه به امتياز فدرالي، بزرگ‌ترين حامي كردها و نيز رهبر ديگر جوامع كردي را در اختيار خود دارند. كردهايي ايران هنوز به قطعي بودن موفقيت كردهاي عراق يقين حاصل نكرده‌اند وگرنه در بحران‌هاي مقطعي نهايت استفاده را مي‌برند و در رسيدن به اهداف آرماني و تقليد از كردهاي شمال عراق خطرپذير مي‌نمايند.

در حال حاضر مناطق كردنشين ايران داراي شرايط ويژه اي است. از طرفي با موفقيت قطعي كردها در شمال عراق يقين ندارند و از طرفي با توجه به خدمات و پيشرفت‌هاي فراوان اقتصادي و فرهنگي و توسعه نسبي همه جانبه را در مقايسه با قبل غيرقابل‌اغماض مي دانند و عده‌اي نيز نوع رفتار حكومتي را در ايران با روح حاكم بر فرهنگ خود سازگارتر مي‌دانند. به همين دليل بحران‌ها از پشتيباني توده‌اي و همگاني جامعه كردها برخوردار نمي‌باشد. ريشه‌هاي اين بحران‌ها، معلول گِله‌ها و كدورتهاي گذشته و همچنين كم مهرباني و كم مشاركتي در توسعه همه‌جانبه مناطق كردنشين مي‌باشد كه مانع اتحاد واقعي بين حاكميت و بدنه جامعه كردها مي‌شوند.

تحولات پيش روي مديريت كشور كه پس از يك دوره 8 ساله اصلاحات, آحاد جامعه را منتظر تحولات اساسي از جمله اجراي عدالت در همه زمينه‌ها نگه داشته است. كردها نيز به مشاركت كم در انتخابات نهم رياست جمهوري چشم به كرم رياست جمهوري دوخته‌اند و چشم به راه عدالت اجتماعي مي‌باشند.

اگر عدالت را كه ارمغان دولت جديد مي باشد در اين زمينه در نظر بگيريم سهم مديريت محلي و منطقه‌اي به نسبت شايستگي سزاوار مرتبه بالاتري است و بها دادن به روحيات وطن پرستانه رشته‌هاي تعلق و مودت بين حاكميت و مردم را مستحكم‌تر خواهد نمود.

اگر چه مطالبات به صورت قومي و اجتماعي و به انواع مختلف ابراز مي‌شود ليكن در نظر داشته باشيم كه اگر بخواهيم تن به تجزيه و جدايي در مناطق كردنشين ندهيم بهتر است كه به مطالبات اجتماعي تمكين نماييم و بدانيم كه مطالبات در دايره خودي و خانواده بزرگ ايران مطرح است و هر آنقدر عادلانه به مطالبات تمكين شود يقيناً روح همبستگي و اتحاد در جامعه افزوده خواهد شد و مطالبات اجتماعي را به فال نيك گرفته و از آنها به طرح مطالبات خانوادگي نام ببريم.

سكوت را در مناطق كردنشين دليل بر رضايت آنها ندانيم چون در سكوت معاني زيادي نهفته است كه در فرياد نيست. در سكوت همه چيز متصور است و استعدادهاي پنهاني سكوت را سهمگين و خطرناك مي‌نمايد.
از منظر ديگر هر آنچه در فرهنگ و جامعه كردي عميق تر گرديم قطعاً به سرچشمه‌هاي فرهنگ اصيل ايراني نزديكتر شده‌ايم و هر آنقدر كه به هويت كردها در چهارچوب ايران اهميت داده شود به همان اندازه به گسستگي و واگرايي قومي از شمال عراق كمك كرده‌ايم.

جوانان مناطق كردنشين همانند ديگر جوانان اين سرزمين در تمامي زمينه‌هاي علمي, رشد و شكوفايي خاصي را داشته‌اند و حضور آنان در مراكز آموزشي سراسر كشور و بالطبع حضور آنان در محافل و تشكل‌هاي دانشجويي محسوس مي‌باشد. بنابراين همگرايي آنان با فضاهاي فكري و فرهنگي اجتناب‌ناپذير است كه بيشتر جذب محافل منتقد حاكميت خواهند شد كه يكسان نگري مديريتي به اين بخش از سرزمين ايران اسلامي آسيب‌هاي اجتماعي محفلي علمي را ترميم خواهد بخشيد.


حقيقتاً به كارگيري كردها در پستهاي محلي و منطقه اي و ملي سبب دلگرمي و گرايش قلبي آنان به حاكميت خواهد شد. كردها در مديريت دقت زيادي را به خرج مي دهند تا بتوانند لياقت و شايستگي خود را اثبات نمايند و از طرف ديگر راه به كار گيري مديران بومي را توسعه بخشند. اگر در مقاطع اندكي در مناطق كردنشين مديران بومي گرايشات ناهمگوني داشتند ناشي از حزب سالاري دولت اصلاحات بود كه آنان نيز به خواست دولت تن دادند به عبارتي مي‌توان گفت اطاعت‌پذيري مديران كرد تاثير مستقيم از حاكميت دارد و انعطاف پذيري آنها غير قابل انكار است.

آرايش سياسي در جامعه كردها چندان معني ندارد. برداشت‌هاي غلط بعضي‌ها بود كه صف آرايش‌هاي سياسي را مدتي به درون محافل كردي كشانيد. يقيناً چپ و راست سياسي در مناطق كردنشين وجود ندارد. وابستگي به نظام و مخالفت با آن به تشكيك وجود دارد. و تصور چپ و راست يك توهم مي باشد. كالبد شكافي مديريت محلي كردي نشان مي دهد كه اين قشر بيشتر خدمت و ماندگاري را مد نظر دارند تا ورود به گرايشات سياسي كه عمر بقا آنان را محدود مي كند. آنان بيشتر به ماندن مي‌انديشند نه شكل و نوع ماندن. دغدغه بيشتر آنان استمرار و توسعه حضور آيندگان آنان در مديريت مي‌باشد.

به رغم همه همگرايي‌هاي قومي كه براي كردها مهيا گرديده و بنا به ملاحظاتي كه اشاره نموديم ميل چنداني به بيرون ندارند. و اين مستلزم توجه جدي از داخل مي باشد. توجه نه معني حق‌السكوت بلكه بر حسب روح عدالت محوري دولت جديد كه مستوجب ترميم كه حد بانيهاي گذشته خواهد بود و فرآيند آن استحكام پايه‌هاي امنيت ملي را به دنبال خواهد داشت.

انتظاراتي كه كردها از دولت جديد دارند را مي توان به صورت زير فهرست نمود:
ـ حذف نگاه امنيتي از مناطق كردنشين.
ـ سهم مشاركت در مديريت محلي و منطقه‌اي به صورت معقول و متناسب با شايستگي‌ها و تخصص‌ها.
ـ توجه جدي به توسعه زير ساخت‌هاي اقتصادي و صنايع بنيادين در مناطق كردنشين.
ـ تامين نيازمندي‌هاي رفاهي و آسايش عمومي جامعه و گسترش فضاهاي گردشي كه اقبال عمومي را به دنبال خواهد داشت.
ـ ايجاد تسهيلات جهت مشاركت عمومي جامعه در راستاي اشتغال‌زايي.
ـ توجه به دغدغه‌هاي فرهنگي فرهيختگان و انديشمندان.
ـ توسعه زير ساخت‌هاي فرهنگي و ايجاد سرگرمي‌هاي سالم جهت اوقات فراغت جوانان.
ـ ايجاد تسهيلات لازم و تشويق جوانان وطن پرست جهت ورود به سازمان‌هاي نظامي و انتظامي.
ـ به كارگيري كردها در پست‌هاي مديريتي متناسب با تخصص آنان در ديگر شهرهاي كشور كه اين گام بعدي رفع كدورت‌ها خواهد بود و از اين مجرا اعتمادسازي بين حاكميت و جامعه كردي رو به تكميل خواهد بود و اين وظيفه سنگين دولت عدالت محور است كه با شايسته سالاري اميد است كه به انجام برسد.

وحدت بين مناطق كردنشين و دولت جديد بيش از هر زماني ضروريست. ظهور حاكميت فدرالي در همسايگي غربي ما و همزماني آن با آغاز دولت جديد در ايران و با شعارهاي عدالت محور مردم اين مناطق را منتظر رويكرد و توجه خاص نموده است. در دولت اصلاحات با بكارگيري مديران بومي در مناطق كردنشين هر چند با مصالح حزب سالاري بود ولي تاثيرات چنداني نداشت، اما در دولت جديد انتظارات جدي مردم اين است كه از كميت مديران دولت گذشته نه اينكه كمتر نباشد بلكه با كميت بيشتر و با كيفيت بالاتري به كار گمارده شوند و بايد دانسته شود كه در ميان كردها مديران لايق و شايسته اي بودند كه از گردونه حزب سالاري دولت اصلاحات خارج گشته و به جرم اصولگرايي منزوي گشتند و حال نيز حجب و حياي اجتماعي آنان اجازه طرح خودشان را نمي‌دهد و نيازمند شناسايي و معرفي به مسئولان ذيربط مي‌باشد.

استخراج نفت، گام تازه كردها براي استقلال از دولت عراق




بنا بر اين گزارش، يكشنبه هفته گذشته، حفر يك حلقه چاه نفت در منطقه «تق‌تق» از توابع شهر كوي سنجق، با حضور مقامات دولت منطقه‌اي كردستان عراق آغاز شد. عمليات اكتشاف چاه مذكور را كنسرسيومي با مشاركت شركت‌هاي «گسيل انرژي» تركيه و «آداكس پتروليوم» كانادا بر عهده دارد.

به گفته «دلشاد محمد»، مديركل پروژه‌هاي نفت در منطقه سليمانيه، قرار است تا پايان سال 2006 دو حلقه ديگر چاه نفت در اين منطقه به بهره‌برداري برسد. وي افزود: ميزان استخراج نفت از اين چاه‌ها، بيست هزار بشكه در روز خواهد بود كه طي چند سال آينده، به دويست هزار بشكه خواهد رسيد.

وي همچنين اظهار داشت: كار ساختمان پالايشگاه نفت كوي سنجق به پايان رسيده و قرار است در چند روز آينده، واگذار شود.

منطقه تق‌تق، يكي از مناطق نفت‌خيز شمال عراق است كه در زمان حاكميت رژيم بعث در سال‌هاي دهه 80 ميلادي، چند حلقه چاه در آن حفر و در سال‌هاي دهه 90 ميلادي نيز پس از حاكميت كردها بر مناطق مذكور، بهره‌برداري از آن چاه‌ها توسط اتحاديه ميهني كردستان عراق آغاز شد.

نخستين چاه، پس از سرنگوني صدام حسين در كردستان عراق، به دست دولت منطقه‌اي اربيل، تحت حاكميت حزب دمكرات به رهبري مسعود بارزاني حفر شد. اين چاه در منطقه «طارميه» از توابع شهر «زاخو» در مناطق مرزي تركيه در دهم آذر ماه سال گذشته توسط شركت D.N.O نروژي آغاز شد.

در مراسم آغاز به كار حفر چاه نفت زاخو، «نيچروان بارزاني» رسما اعلام كرد: «كردستان عراق، ديگر نقش دولت مركزي عراق را در كنترل منابع طبيعي خود نمي‌پذيرد». وي افزود: نفت كردستان، به مردم اين منطقه تعلق دارد.

اين سخنان تحريك‌آميز با واكنش شديداللحن مقامات دولت عراق و ديگر سياستمداران عراقي روبه‌رو و دولت كردستان، مجبور به عقب‌نشيني از آن شد.

چنان‌كه نيچروان بارزاني، رئيس دولت كردستان اظهار داشت: حكومت منطقه‌اي كردستان و حكومت عراق در اجراي اين‌گونه پروژه‌ها همكاري مي‌كنند و درآمدهاي آن بين مردم عراق به تساوي تقسيم مي‌شود.

در هفته‌هاي گذشته و در آستانه تشكيل هفتمين كابينه دولت منطقه‌اي كردستان عراق، اخباري مبني بر تصميم اكراد به تشكيل وزارت نفت به مسئوليت سرباز هورامي، رئيس دفتر نيچروان بارزاني، نخست‌وزير دولت منطقه‌اي اربيل و مديرعامل مؤسسه نفت و گاز كردستان عراق مطرح ‌شد كه در اثر مخالفت‌ گروه‌هاي عراقي و فشارهاي خارجي، اكراد از اين مسئله صرف‌نظر كردند.

در ماده 190 قانون اساسي عراق تصريح شده است: «دولت مركزي عراق و دولت‌هاي منطقه‌اي و استان‌هاي توليدكننده، با هم سياست‌هاي استراتژيك لازم براي گسترش منابع نفت و گاز را ترسيم مي‌كنند».

به نظر مي‌رسد، كردها با استفاده از فرصت به دست آمده، از بروز تنش‌هاي بين اعراب شيعه و سني و حاكم نبودن دولت مقتدر در بغداد، تلاش مي‌كنند تا به سرعت، با حفر چاه‌هاي نفت و احداث پالايشگاه، قدرت اقتصادي خود را تقويت كرده، خود را براي كنترل و بهره‌برداري از تأسيسات نفتي استان كركوك، كه خواهان پيوستن آن به مناطق كردنشين هستند، آماده سازند.