گلچینی از مصاحبه های  سامی یوسف

گلچینی از مصاحبه های  سامی یوسف

 

    مدت زيادي از انتشي سامي يوسف نمي گذرد. اما در همين زمان كوتاه، او توجه وسيع رسانه ها را جلب كرده  و  رسانه هاي معتبري مثل BBC و رويترز با او مصاحبه كرده اند. گفت وگويي كه مي خوانيد، از ميان چند مصاحبه سامي يوسف با رويترز، مجلة امل و وب سايت اسلام آن لاين انتخاب شده است.

    سامي، اساسا موسيقي تو در چه ژانري است؟

نمي توانم بگويم ژانر جديدي را آفريده ام. من هارموني هاي مشهور شرقي از هند و تركيه و ايران و كشورهاي عربي را با موسيقي غربي تركيب كرده ام.

     چه كساني خط موسيقي تو را شكل مي دهند؟

من خودم متن ها را مي نويسم، ملودي را مي سازم و آن را تنظيم مي كنم. بعضي سازها را هم خودم مي زنم و البته آهنگ ها را هم اجرا مي كنم. برخي دوستانم كه در موسيقي شرقي تخصص دارند هم به من كمك مي كنند. خيلي كار جذابي است.

     اما تو فراتر از نوع موسيقي اي كه ارائه مي كني، با متن ترانه هايت معروف شده اي.

من دوست دارم مردم را به خدا و پيامبرش نزديك كنم. اين موضوع، حس دلپذيري به من مي دهد و در ساخت آهنگ ها مرا كمك مي كند. من تمايل دارم اسلام واقعي را كه عين رأفت و مهرباني است، به مردم دنيا نشان دهم.

     موفقيت آلبوم هايت را پيش بيني مي كردي؟

وقتي آلبوم معلم را منتشر كرديم، اميدوار بودم كه در كشورهاي مسلمان، مورد توجه قرار بگيرد. اما وقتي آلبوم در مصر منتشر شد، همه گيج شده بوديم. ويديو كليپ معلم به صورت پياپي از تلويزيون هاي مصر پخش مي شد و خبر مي رسيد كه آلبوم ركوردهاي فروش را جابه جا كرده است. اين مسأله فقط در مصر نبود. آلبوم معلم در تمام دنيا موفق بود.

     ويديو كليپ هايت هم خيلي خوش رنگ و جذاب اند؟

مي داني، مهم ترين چيز، ارائة يك اثر هنري است. اگر يك كار سطح بالا را خوب نمايش ندهي، اثر نفوذي هم پيدا نمي كند و نمي تواند جو جديدي به وجود آورد. به همين دليل، من آگاهانه از تكنيك هاي نوين كليپ سازي استفاده كردم و سعي كردم چهرة كليپم زيبا، آرامش بخش و جذاب باشد.

      آيا موفقيت مالي آلبوم هايت را هم به عنوان يك هدف دنبال مي كني؟

جهان هنر تبديل شده به يك بازار اقتصادي و تجاري. اما براي من بيش از هر چيز اين مهم است كه يك توليد مثبت با يك پيام مثبت با يك نمايش ارزشمند ارائه كنم.

ما مي دانيم كه تو با يك پشتوانة قوي موسيقي صحنه آمده اي. در اين باره بيشتر بگو.

بله، موسيقي همواره بخش مهم زندگي من بوده. خانواده ام اهل موسيقي بوده اند. پدرم معلم اصلي ام بود. او به من مي گفت: دست بالاي دست بسيار است. كه يك مثل معروف فارسي است. او علاوه بر موسيقي، به من درس زندگي مي داد و باعث مي شد هيچ گاه به كاري كه ارائه مي كنم غره نشوم.

اكنون يك آدم تحصيل كردة موسيقي هستي كه مسائل تئوريك را به خوبي با احساست تركيب كرده اي و به نتيجة جالبي رسيده اي.

به دور از خودبيني، من خودم را يك آدم حرفه اي در زمينة تنظيم، آهنگسازي و اجراي موسيقي مي دانم و از 6 سال گذشته به طور حرفه اي وارد كار شده ام.

 

      ترانه هايت را چه كسي مي گويد؟

خودم اغلب ترانه ها را مي گويم. دوستم اسيام بشيري نيز در سرودن ترانه ها و دادن ايده ها كمكم مي كند. من اولين ترانه ام را در 18 سالگي در ستايش پروردگار گفتم. پدرم كه خودش شاعر سطح بالايي است هم مرا در اين راه كمك كرد.

       ساز هم مي زني؟

بله من ويولن، پيانو و سازهاي عربي آهنگ هايم را معمولا خودم مي زنم. سعي مي كنم نواهاي اسلامي و شرقي را كه در عربي به آن نشيد (آهنگ هاي مذهبي) مي گويند، با سازبندي جديد به گوش شنوندگانم برسانم.

       چرا به چند زبان مي خواني؟

دنياي اسلام فقط محدود به اعراب نيست و مسلمانان با زبان هاي مختلف در تمام دنيا پراكنده شده اند.

تو به جاهاي مختلف هم سفر مي كني و كنسرت مي گذاري.

بله، الان در آمريكا در ايالات مختلف برنامه داريم. خوشبختانه اغلب كنسرت هايمان در اين كشور، فروش خوبي دارد. بسياري از غير مسلمان ها هم به آهنگ هاي من علاقه پيدا كرده اند و اين براي من خيلي جذاب است.

به عنوان يك جوان مسلمان بريتانيايي كه هنرمند دنياي اسلام است، با چه مشكلاتي روبه رو بوده اي؟

با مشكلات زيادي. بعضي از دوستان، انگار با من جنگ داشتند و مرا آزار مي دادند. من به عنوان يك هنرمند مسلمان سعي مي كردم كه مذهبم را درست بشناسم و آن را به ديگران بشناسانم. پيامبر (ص) مي گويد: من از سوي خدا فرستاده نشدم مگر براي تكميل و اخلاق و ادب.

به نظر تو آيا بايد مسلمانان توجه بيشتري به موسيقي و ساير هنرها داشته باشند؟

سبحان الله، قطعا. صددرصد. هنر نقش بسيار مهمي در غنا و سلامتي تمدن مسلمانان ايفا خواهد كرد. مسلمانان همواره در طول تاريخ در همة زمينه ها پيشگام بوده اند: موسيقي، فلسفه، معماري، شعر، پزشكي، رياضي و غيره. مشاركت مسلمانان در مسائل جهاني باعث مي شود تمدن اسلام عظمت اش را نشان دهد.

        و آلبوم بعدي ات؟

هدفم اين است كه آلبوم بعدي ام كاري صرفا اسلامي باشد ان شاء الله. اگر خدا به من قدرت كار بدهد، فقط به خاطر او و در جهت نزديكي به او، آهنگ خواهم ساخت. اميدوارم مردم براي ما دعا كنند و ما هم در ارائة اسلام واقعي به دنيا موفق باشيم.

 

        همسر صبوري دارم

سامي يوسف، آوريل (فروردين) گذشته با يك دانشجوي آلماني ازدواج كرد. او حالا احساس مي كند كه با اين ازدواج بسياري از واهمه هايش از بين رفته اند و سرگرداني هايش به پايان رسيده اند. در عين حال سامي خوب مي داند آنچنان كه بايد براي همسرش وقت صرف نمي كند: او كمي از دست من آزرده مي شود. سامي ساعت ها مشغول ضبط آهنگ هاي جديدش است و اجراهاي زنده هم كه تمام نشدني به نظر مي رسند.

همين مسأله باعث مي شود كه او نتواند به طور شايسته به همسرش توجه نشان دهد. او با تأسف مي گويد: تمام وقت اين روزهايم صرف ساخت آلبوم جديد مي شود. اما همچنان، روح بي آلايش اش را به نمايش مي گذارد: با همسرم سفري كوتاه به آلمان خواهيم داشت.

با وجود اين، همسر او پذيرفته است كه زندگي با يك آدم مشهور كه مجبور است وقت زيادي را براي كارش بگذارد، سخت است. حتي ماه عسل كوتاه آن ها نيز چندان او را ناراحت نكرده است. سامي يوسف در حالي كه چشمانش برق مي زنند، لبخندي مي زند و با شيطنت بچه گانه اي مي گويد: من با زني ازدواج كرده ام كه شكيبايي و صبر بسياري دارد.

 

جملاتي كوتاه از سامي

اسلام ساده است وزيبا

 

من گناهكارم، همان طور كه همه گناهكارند. من فقط هنرمندي هستم كه به اعتقاداتش پايبند است و مي خواهد آن ها را عرضه كند. هنرمندي كه به توانايي اش به منزلة هنر توجه مي كند و سعي مي كند كه در ارائة ايده اش، صادق باشد.

مهم ترين مسأله اين است كه آن چه خدا مي خواهد را انجام دهيم. پس از آن تمام حملات به اسلام در نطفه خفه مي شوند. ما فقط بايد مسلمانان خوبي باشيم. مذهبمان را بشناسيم. اسلام بسيار ساده است، بسيار قابل فهم و بسيار زيبا. اسلام انسان ها را به خوبي تحت تأثير قرار مي دهد.

ما به چيز متقاوتي نياز داريم. مفاهيم نو در جهان اسلام. احساس مي كنم پيام هاي زيادي وجود دارد كه به هيچ وجه، تقليد كوركورانه از مفاهيم غربي نيست.

همة ما در وجودمان خلوص و پاكي داريم. اين مسأله با عشق بسياري از مردم به پيامبرشان ثابت مي شود. آن ها شادند و از آهنگ هايي لذت مي برند كه با رقص هاي مبتذل و لذايذ زودگذر ميانه اي ندارد.

از خدا می خوانند

 
از خدا می خوانند (معرفی گروههای موسیقی اسلامی)
منبع :همشهری جوان

مجيد رئوفي:
موسيقي اسلامي از چند سال گذشته، در كشورهاي مختلف و در قلب مسيحيت كارش را آغاز كرده است و هر روز به تعداد موزيسين‌هايش افزوده مي‌شود.اسمش را مي‌شود گذاشت «موسيقي اسلامي». موسيقي‌اي كه به سبك‌‌هاي متنوع، از اسلام و اعتقادات اسلامي مي‌گويد. هر روز كه مي‌گذرد، نام جديدي پا به اين عرصه مي‌گذارد. اگر تا چند ماه پيش فقط سامي يوسف و پيش از آن «يوسف اسلام» با اناشيد و نواهاي مذهبي‌شان ميان مسلمانان شناخته شده بودند، حالا جواناني همچون مسعود كرتيس، داوود وارنزبي علي، ايسام بشيري، بابامال و زين هيخا به آن‌ها اضافه شده‌اند تا قافلة موسيقي اسلامي، با مسافران بيشتري به راهش ادامه دهد. شايد پيش از اين، كسي باور نمي‌كرد ترانه‌‌هايي كه در آن از خدا و پيامبر خاتم ستايش شود، اين‌قدر با ذائقة مردم رابطة خوبي برقرار كند. اما موفقيت‌هاي بي‌نظير سامي يوسف، نشان داد كه خوانندگان و موزيسين‌هايي كه در اين سبك كار مي‌كنند، مي‌توانند با جلوه‌هاي بصري ايده‌آل و استاندارد و نگاه مدرن به موسيقي ، كلام معنوي خود را در هاله‌اي از جذابيت، به مخاطبان ارائه كنند و به تبع آن، با استقبال گستردة مردم تشنة معنويت و آرامش مواجه شوند.گروه‌هاي موسيقي اسلامي مخصوصا در دهة 90 وارد عرصه شدند، اما تبليغات كم و كمبود رسانه‌هايي كه اين نوع موسيقي را عرضه كنند، باعث شده بود به چشم نيايند. اما در اين سال‌ها با رشد رسانه‌اي كشورها و گروه‌هاي اسلامي و توجه خاص به جلوه‌هاي بصري ويژه در ساخت ويديو كليپ‌ها، اين گروه‌ها و خوانندگان توانستند حتي به چارت‌هاي موسيقي كشورهاي مختلف هم راه پيدا كنند و زمينه را براي گسترش فعاليت‌هاي اين سبك موسيقي فراهم آورند. در اين شرايط هر روز با نام جديدي مواجه مي‌شويم، كساني كه شايد از سال‌ها پيش در عرصه بوده‌اند، اما عنوان شناخته‌شده‌اي در دنياي موسيقي به دست نياورده بودند.

ام جهاد

ام جهاد

کلید مشکلات

الحمد لله و الصلاة و السلام علی رسول الله
اما بعد :

"أحسب الناس أن يتركوا أن يقولوا آمنا وهم لايفتنون" (2عنكبوت)
آيا مردم مي پندارند همين كه بگويند ايمان آورديم به خود رها مي شوند وآزمايش نخواهندشد.
در اين آيه همان طور كه مي بينيم سخن از امتحان وآزمايش الهي به ميان آورده شده؛ چنين نيست كسي كه ايمان خود را به خدا ورسولش اعلام كرده وبا دل وجان به كلمهء"لااله الا الله محمد رسول الله" يقين پيدا كرده وجهان بيني ومكتب خاصي را براي خود برگزيده وبي گمان قدم در راه معيني نهاده كه او را اجبار به قبولاندن امتحانات وآزمايشات الهي مي گرداند.
دنيا مزرعه اي بيش نيست، مزرعه اي كه هزاران آفت وبلا مي تواند خوشه هاي طلايي رنگش را در جلوي ديدگانمان به كرمهاي آفت زا هديه كند، مزرعه اي كه هميشه مي بايستي دهقانش با چشمان باز وقلب زنده نگهبانيش دهد، علفهاي هرز را بكند، موشهاي خرابكار را از بين ببرد، مترسكهاي رقصان نصب كند تا گوش بلبلان مزرعه از غارغار كلاغان در امان ماند وهزاران كار ديگر....
خلاصه اينكه دهقان مي بايستي هميشه آگاه وهوشيار باشد چرا كه گرگان درنده بسيارند وچه بسا كه با زبان روباهيشان يا با وعده هاي سرخرمن ويا ويا.... انسان را گول مي زنند، اما آنكه قلبش از براي خدا ودين خدا مي تپد چشمانش لذات وشهوات شيطاني را نمي بيند او چشم به سعادت بهشت دوخته، درختان زيبا ونهرها ورودهاي پربار بهشت را مي بيند او ديگر با اين زمين خاكي رابطه اي ندارد چرا كه دنيا در پيش او سايهء درختي است كه لحظه اي زير آن آرام مي گيرد وسپس راه خويش را ادامه می دهد، بنايي است كه خود در اينجاست وقصرها در آنسوي عالم ماديت برپا مي كند، چه خوشبخت وخوش نوش است اين دهقان پرتلاش واين صابر راه سعادت!
خداوند متعال بندگان ومسلماناني را كه ادعاي ايمانداري وادعاي صلاح مي كنند را در پرتو رحمت بس شائبهء خویش مورد آزمايش قرار مي دهد تا برايشان دنيا پربارتر ولذت پذيرتر جلوه كند وبعد از هر سختي وگره اي گشايشی حاصل آيد بدين صورت هر ناراحتي را خوشي اي از بين خواهد برد، اما اگر همه زندگي ناز ونعمت وآسايش باشد بنده صالح وبد از همديگر واضح نخواهند شد وهر كسي ادعاي صبر بر مشكلات را خواهد داشت ودر روز قيامت زبان به شكوه خواهد گشود، از اين رو خداوند متعال ما را با مشكلات مواجه می کند تا به خودمان ثابت شود كه چقدر با خدا هستيم وآيا واقعاً بر ايمانمان پايبند وراستگوئيم يا اينكه ادعاي بيهوده مي كنيم!
چنانچه كه در حديث شريف آمده است:
حضرت علي مي فرمايند: اگر در مقابل قضا وقدر الهي صبر كردي آنچه كه خداوند خواسته همان خواهد شد وتو اجر وپاداش بسياري خواهي گرفت واگر چنانچه جزع وفزع كردي وصبر را پيشه راهت نكردي آنچه خداوند خواسته همان خواهد شد مگراينكه نصيب تو جز گناه وپشيماني نخواهد بود.
امروزه هم بعد از چهارده قرن که از آمدن اسلام گذشته باز هم مسلمان بودن ومسلمان ماندن آسان نيست؛ آري امروز هم روز آزمايش وامتحان است. صبر تنها كليد گشايش مشكلات است چرا كه خداوند متعال در قرآن كتاب آسمانيش مي فرمايند:"يا ايها الذين آمنوا استعينوا بالصبر والصلاه إن الله مع الصابرين"
ترجمه: اي كسانيكه ايمان آورده ايد از صبر ونماز كمك گيريد كه خدا با صابران است.
بارها وبارها شنيده ايم كه پايان شب سيه سپيد است اما آيا چنين است كه مي پنداريم؟
آري با تمسك به ريسمان محكم الهي مي توان پي به اين نكته برد چرا كه بارها وبارها در كتابها زندگي گذشتگان واز همه مهمتر پيامبران را مطالعه كرده ايم كه چطور خداوند آنها را بعد از به پايان رسانيدن مشكلات مورد لطف ورحمت بيکراش قرار داده.
آري گشايش وفرج نخواهد آمد مگر بعد از صبر، خوشي وسعادت نخواهد آمد مگر بعد از سختي ومشقت، پس گشايش وآسودگي پاداش صبر است وخوشي پاداش تحمل سختي ها، مگر نه اينست كه خداوند متعال مي فرمايند:" فإن مع العسر يسرا، إن مع العسر يسرا" همانا پس از هر سختي ومشقتي آسودگي است، آري با هر سختي اي گشايش وآسودگي است.
خداوند متعال لفظ "عسر" يعني سختي را دوبار در دو آيه با دو آسودگي ذكر كرده واين اسلوب در لغت عربي بدين معني است كه با يك سختي دو آسودگي ورهايي است يعني اينكه هيچ سختي ومشكلي نيست كه حل نشود ولذا پيامبر گرامي در تفسیر اين آيه فرمودند:"لا يغلب عسر يسرين" هرگز يك سختي بر دو آسودگي وفرج ورهايي غلبه نمي يابد.
خداوند بنده اش را امتحان مي كند با سختي ها مواجهش مي كند تا در مقابلش دست زاري وتضرع گشايد وآنگاه مقامش را بالا ببرد وبراي همين خداوند متعال پيامبرانش را با سختي هاي بسيار مواجه مي كرد، قصه نوح، يعقوب، ايوب، ابراهيم و.... از پيامبران خداوندبه روشنی دیدیم ودریافتیم که آنها را نمونه صبر وبردباري در برابر آزمايشات الهي هستند چرا كه قاعده واساس قانون الهيست كه:"من يتق الله يجعل له مخرجاً" هر آنكس كه از خداوند بترسد خداوند از براي او گشايش ورهايشي از مشكلات بوجود خواهد آورد.
پيامبر مي فرمايند: اگر خداوند اقوامي را دوست دارد آنها را مورد آزمايش وامتحان خود قرار مي دهد هر كسي به امتحان خداوند راضي شود رضايت خداوند شامل حالش مي گردد وآنكس كه نارضايتي پيشه گيرد نارضايتي خداوند شامل حالش مي گردد.
اگر كمي به اين حديث توجه كنيم به ياد فرموده خداوند در قرآن كريم مي افتيم كه مي فرمايند:"من از رگ گردن هم به بندگانم نزديكترم" براستي كه اينچنين است چرا كه او مهر وعطوفت خود را که از مهر ومحبت وعشق مادر به فرزندش فزونی دارد شامل حال ما بندگان گنه كارش گردانيده.
بيائيد مشكلاتمان را نامحدود ودشوار نپنداريم؛ بلكه آنها كه آزمايشها وامتحانات الهي هستند را تهفه اي از جانب معشوق به عاشق بدانيم ودر هر حال به اين موضوع پي ببريم كه تمام موهبتهاي الهي بدنبال مشكلات وسختي ها در سايه صبر وشكيبايي بدست مي آيد همانگونه كه خداوند در سوره يوسف مي فرمايند: "إنه من يتق الله ويصبر فإن الله لايضيع أجر المحسنين" بي گمان هر كه تقوا وصبر پيشه كند خداوند پاداش نيكوكاران را تباه نمي كند.
آناني كه به خدا ايمان دارند وبه اصول وارزشهاي او پايبند هستند سختي ها ومشكلات را با اميد به ذات بي همتا با جان ودل قبول مي كنند چرا كه آنها به اين آيه كه خداوند در كتاب آسمانيش مي فرمايند ايمان دارند كه:
"من كان يرجوا لقآء الله فإن أجل الله لآت وهو السميع العليم". هر كه به ديدار خدا اميد بسته (مطمئن باشد كه) وعده خدا البته فرا خواهد رسيد واو شنوا وداناست ومي داند كه وعده خداوند همانطور كه فرموده اند روزي فرا خواهد رسيد وآنان به ديدار خداوند نائل خواهند آمد، چرا كه رسيدن به لقاي پروردگار عاليترين وبالاترين آرزوي هر خدا پرست است. (انسان به آنچه كه دوست مي دارد تلاش مي كند) ورسيدن به لقاي پروردگار يعني رسيدن به همه آرزوها وكمالات است چرا كه زندگي يعني با خدا بودن وبا ياد او زيستن جز اين مرگ است ونابودي وپوچي!
پس بيائيد در برابر مشكلات چون كوه مقاوم واستوار باشيم وبه فرموده هاي پيامبر به ديدهء احترام بنگريم وعمل كنيم كه مي فرمايند:"واعلم أن النصر مع الصبر" آگاه باش كه پيروزي با صبر همراه است، صبر واميد دو چيز جدا نشدني ومشترك در يك امر مي باشند صبر بدون اميد واميد بدون صبر امكان ندارد.
حضرت عمر مي فرمايند: ما خير را در زندگيمان با صبر يافتيم. وهمچنين مي فرمايند: بهترين زندگي در كنار صبراست، براستي كه اينچنين است.
وبار ديگر بيائيد از بستان نبوي گلي برچينيم پيامبر حق ويكتا پرستي مي فرمايند:
"عجباً لأمر المؤمن، إن أمره كله خير إن أصابته سرآء شكر فكان خيراً له، وإن أصابته ضرآء صبر فكان خيراً له" خوشا بحال مؤمن چرا كه همهء كارهايش وهمه أمور برايش خير ونيكي است اگر خوشي بدو رسد شكر خداي بجاي مي آورد واين برايش پاداش پاداشهاست واگر چنانچه سختي بدو اصابت كرد صبر پيشه مي كند واين برايش ثواب وپاداشيست، براستي كه زيباتر از اين نمي توان گفت كه "الدنيا سجن المؤمن وجنه الكافر، دنيا زنداني بيش براي يك مؤمن نيست چرا كه او مي داند زودگذر وفانيست براي همين در برابر مشكلاتش صبر را كه مسير بين دنيا وآخرت را برايش آسان مي كند راه خود قرار مي دهد تا زودتر بتواند از محيط كاشتن به آغاز درو (بهشت ابدي) پا نهد.
اگر به دقت در خود بنگريم مي بينيم چه بسا چيزي رامی پسنديم ودر آن خيري برايمان نیست وچه بسا چيزي را نپسنديم ودر آن خيري نهفته است واين را در كتاب آسماني مي بينيم كه مي فرمايند "وعسي أن تكرهوا شيئا وهو خيرٌ لكم وعسي أن تحبوا شيئا وهو شرٌ لكم" چه بسا چيزي را نپسنديد ودر آن خير شما نهفته باشد وچه بسا چيزي را خوش داريد وآن مايهء شري باشد برايتان وبندگان در برابرشان يا نالان، نالان چهار نل مي تازند كه تقدير الهي برآن خواهد رفت يا با دستان خالي در محشر ايزدي باز نالان نالان مي آيند.
ويا آنكه بشنويم داستاني از حضرت انس كه روايت كرده که پيامبر از جايي گذر مي کردند كه زني در حالي كه فرزندش را از دست داده بود گريه مي كرد پيامبر به آن زن فرمودند از خدا بترس وصبر پيشه كن. زن در پاسخ گفت: مگر نمي داني چه مصيبت بزرگي برايم پيش آمده اگر خودت بجاي من بودي چه ميكردي، پيامبر به راهشان ادامه دادند ورفتند. مردي كه از آنجا گذر مي كرد گفت اي زن مگر نمي داني كه او پيامبر خدا است با او اينچنين سخن گفتيد. او خود را به نزد پيامبر رسانيد وگفت اي پيامبر خدا مرا ببخشید من شما را نشناختم پيامبر در جواب فرمودند "إنما الصبر عند الصدمه الأولي" صبر آنست كه در اولين لحظه باشد نه سكوت از مجبوريت! پيشه كرده بر آنچه خداوند خواهد راضي وخوشنود با لبان خندان رضايت وچشماني گريان سعادت در التماس ودعا وبندگي مي كوبند، وفردا با دستاني پر وتوشه اي پربارتر بسوي رضوان پر مي گشايند.
صبر و بردباري يکي از خصلتهاي پسنديده مومنين است. هنگامي که انسان مومن با شدايد و سختيها در گردنه هاي پر پيچ و خم زندگي مورد آزمايش قرار مي گيرد هدف سنجيدن ميزان صبر، استقامت و شناخت ميزان اعتقادات و باورهاي الهي است.
صابران کساني هستند که هر گاه به آنها مصيبت و ناگواري مي رسد بجاي خود باختگي و پناه بردن به شخص يا گروهي با اعتقاد اميد بخش مي گويند: البته همه ما براي خدا هستيم و بسوي او بازمي گرديم.
بايد اين باور در تفکر و شخصيت انسان شکل بگيرد که خداوند اختيار دار ماست و ما همواره از کار او راضي هستيم، باور کنيم جهان کلاس درس و ميدان آزمايش است که ما بايد در آن رشد کنيم.
دنيا محل ماندن نيست، خوابگاه و عشرتکده نيست وشدائد وسختيها نيز نشانه بي مهري خداوند نيست.
ناگواري ها براي اين است که زير پاي ما داغ شود و تندتر و سريعتر حرکت کنيم پس در هر تلخي شيريني نهفته است و رشد استعدادها و کاميابي پاداش الهي را بدنبال دارد.
اما ريشه صبر چيست؟ ريشه صبر را مي توانيم در ايمان به خداوند ومعاد واميد به دريافت پاداش بدانيم وقتي اعتقاد داشته باشيم که ما بنده خداوند هستيم واو مالک وصاحب اختيار ماست، پس اين باور را نيز داريم که هر سختي و ناگواري از طرف خداوند برسد ميزان استقامت ما سنجيده مي شود و براي اين صبر نيز پاداش و اجر بسيار در آخرت تعلق مي گيرد.
ياد خداوند به هنگام سختيها انسان را از کلام ناپسند وشکايت باز مي دارد.
باعث تسکين ودلداري وتلقين به انسان مي شود، مانع وسوسه هاي شيطاني خواهد شد. اگر به افراد دوروبر خود نگاهي کنيم براساس عکس العمل آنها در برابر سختي ها مي توانيم آنها را به چند دسته تقسيم کنيم.
بعضي کم صبر هستند و در برابر مصايب جيغ و داد مي کنند وگروهي صبور و بردبار هستند که خداوند به اين گروه بشارت داده است (وبشر الصابرين).
گروه ديگر علاوه بر صبر در مصائب شکرگزار نيز هستند. نوع برخورد انسان به مصايب نشانه معرفت انسان به فلسفه سختي ها ومصايب است.
اگر باورها واعتقادات خود را قوي کنيم وايمان محکم واستوار داشته باشيم عکس العمل ما نيز در برابر شدايد بيشتر خواهد بود. ايوب پيامبر (ع) نمونه والگوي صبر در تاريخ اسلام است که در بيماري، تنهايي، نابودي اموال و...آنچنان صبور و متوکل بود که صبر ايوب قرنهاست در تاريخ به عنوان درسي فراموش نشدني به يادگار مانده است.
خداوند به صابران درود و سلام خاص و ويژه مي فرستد وآنها را در زمره هدايت شوندگان مي داند. خداوند صابران را غرق در رحمت خاص خود مي کند و اين گونه نگاه الهي به صابران نشانه آن است که در جامعه نسبت به صابران ديدگاه واحترام خاص قائل شويم.
لطف و رحمت خداوند عمومي است وشامل همه مي شود اما اين تحيت وصلوات ورحمت مرتبه اي خاص براي صابران است. هدايت يابي شايد براي بعضي آرزو باشد اما در مورد صابران براساس نظر قرآن موضوعي قطعي تلقي مي شود.
هنگامي که عشق به حق در تار وپود انسان جاي گرفت وفهميديم خدايي داريم که همه چيز ما از اوست ودر صحنه زندگي تحت حاکميت الهي قرار داريم آنگاه سختي ها وشدايد نيز لطفي از جانب حضرت حق مي دانيم که خداوند هر انساني را که بيشتر به او توجه دارد سختي ومصيبت بيشتري را نيز نصيب او مي کند.
هر که در اين بزم مقربتر است
جام بلا بيشترش مي دهند
مرض يا هر امتحان الهي ديگر كه مسلمان ومؤمن بدان آزمايش گردد نتایخی در بر دارد که مي توان موارد زير رااز جمله آنها دانست:
1ـ كفران وبخشش گناهان. رسول خدا مي فرمايند: هيچ مسلماني كه بدو چيزي اصابت كند خاري يا چيزي بزرگتر از آن مگر اينكه خداوند بدان گناهانش را مي بخشايد.
2ـ بالا رفتن مقامش در پيش خداوند، اجر وپاداش شهيد را دريافت مي كند.
3ـ پاداش وآثر آنرا در دنيا خواهد ديد.
4ـ قلبش پاك خواهد شد وجز خداوند كسي را نخواهد شناخت.
5ـ حقيقت مردم در امتحان وآزمايش واضح وروشن مي گردد.
6ـ در آن اقتدا وأسوه گرفتن از صابران وبندگان الهيست چرا كه صبر نصف ايمان است.
"فاصبر كما صبر اولو العزم من الرسل ولا تستعجل لهم" (احقاف:35)
أبي سعيد الخدري مي گويند: پيش پيامبر رفتم وايشان سخت مريض بودند، دستم را روي فراشش گذاشتم گرمي جسم مباركش حتي لحافش را گرم كرده بود، من گفتم؛ يا رسول خدا چقدر اين مريضي شما شديد است!
آنحضرت فرمودند: اين حال ما پيامبران است كه سختي هايمان چند برابر وپاداشمان نيز چند برابر است.
گفتم يا رسول الله چه كساني بيش از همه سختي مي كشند؟
آنحضرت فرمودند: پيامبران گفتم: يا رسول خدا پس از آنان؟
فرمودند؛ بندگان صالح خداوند، اگر يكي از آنها به فقر وناداري آزمايش شود تا حدي كه چيزي نيابد كه خودش را بپوشاند مگر تكه شالي ـ تكه پارچه اي ـ آنچنان از اين بلا خوشحال مي شود كه يكي از شما از رفاه وآسايش.
پس بيائيد همواره نيمه هاي شب دستان نيازمند خويش را بسوي خداي بي نياز وبي همتا دراز كنيم چرا كه مي فرمايند: اي بندهء من بخواه كه من مي دهم، رحمت ومغفرت من همه چيز را در بر مي گيرد چرا كه زندگي ومرگ سعادت وخوشبختي، شقاوت وبدبختي در دست خداست.
وبيا هر گاه مشكلي برايمان پيش آمد در ماهواره بين انسان وخدا يعني نماز بايستيم تا كوله بار اندوهمان خالي تر شود.
وبيا پيشاني حقارت ونيستي در برابر عظمتش به نشانه رضايت بر خاك نهيم، چرا كه او را توان آن است كه به مشكلات بزرگتري مبتلايمان كند، اما نظر رحمتش را بر ما بندگان حلقه بگوش درگاهش انداخته به اين كم بسنده نمود.
چه سعادتي است اين مصيبت! چرا كه نه در دين است وطاعت بلكه در دنياست براي اطاعت.
اميد بر آن است كه خداوند سپيده فجر را پس از تاريكي وظلمت بطلوعاند.

…. ام جهاد

شیخ عبدالمجید الزندانی اعلام کرد: کشف دارویی برای علاج ایدز

رئیس دانشگاه الایمان در یمن شیخ عبدالمجی الزندانی اعلام کرد با استفاده از گیاهان دارویی توانسته علاجی برای بیماری نشانگان نقص شاکتسابی ایمنی (ایدز) کشف نماید.

زندانی و تیم علمی اش اعلام کردند حدود ۱۵ نفر توانسته اند در مدت بین ۳ماه تا یک سال پس از انجام علاج بر روی آنها از ویروس ایدز نجات یابند. وی اشاره کرد معاینه پزشکی ثابت کرده بدن آنها از ویروس خالی شده است.

وی در دیداری از الجزیره از شرکتهای داروسازی و سازمان جهانی بهداشت وابسته به سازمان ملل خواست برای اطلاع از این علاج و اطمینان از یمن دیدن کنند. وی از دادن هرگونه اطلاع دیگر از نوع این گیاهان و مکان وجود آنها برای محافظت از حق اختراع قبل از ثبت آن خودداری کرد.

او گفت: این کشف بطور تصادفی رخ نداده است بلکه تحقیقات آن از حدود ۱۵ سال قبل و هنگامی که گروهی برای پژوهش در مورد طب نبوی و گیاهان دارویی و اعجاز پزشکی در طب نبوی تشکیل شد آغاز گردید.

وی گفت: این دارو اول بر روی حیوانات و سلولها آزمایش شد و پس از اطمینان از تاثیر آن بر روی انسان آزمایش شده و پس از آن برای اطمینان از نتایج با آزمایشگاه های معتبر جهانی تماس برقرار کردیم.

اما دکتر صالح القاضی مشاور متخصص در ایدز در بیمارستان هامورتون دانشگاهی در لندن درمورد این ادعای شیخ زندانی تردید کرده و گفت قبلا هم ادعاهایی در این مورد شده بود... اما با این وجود خوشحالی اش را از کشف شیخ زندانی در صورتی که صحیح باشد اعلام کرد. وی گفت: اکتشاف تا وقتی که توسط گروهی از متخصصان مستقل و طی یک پژوهش علمی دقیق ثابت نشود اعتبار ندارد و اعلام آمادگی کرد برای حفظ حقوق شیخ زندانی با بالاترین موسسات علمی هماهنگی کند.

قابل ذکر است شیخ عبدالمجید زندانی قبل از آنکه یک عالم دین باشد یک داروشناس متخصص است که در این مورد مدارک علمی معتبری دارد.

 

توبه از گناهان کبیره چگونه است ؟!

 

 

توبه از گناهان کبیره چگونه است ؟!

دکتر یوسف قرضاوی

سوال: نظر شما در باره شخصی که یک یا چند گناه مانند ارتکاب به عمل زشت زنا و شبیه آن ، تهمت ناروا زدن به زنان پاکدامن ، خوردن ناروای مال مردم چیست ؟ البته بعد از آنکه فرد گناه کار از درگاه خداوند توبه خالص کرده باشد . همچنین  حکم او در رابطه با حقوق مالی مردم که به خاطر فقر و نداری توان باز پرداخت آن را ندارد ، چگونه است ؟

جواب: درباره این سه جرم که برادرمان در مورد آنها  سوال نموده است ، لازم است عرض کنم که :

اولا"، راجع به زنا ، گناهکار می تواند از درگاه خداوند متعال توبه کند و از عمل خود نادم و پشیمان  گردد و در پیشگاه خداوند متعال طلب مغفرت نماید و عزم راسخ داشته باشد همانگونه که شیر به پستان برنمی گردد او هم قطعا" مرتکب چنین گناهی نشود . بعضی از عالمان در این باره سختگیری نموده و گفته اند برای صحت توبه ، شخص زانی باید نزد خانواده آن کسی که در حق او مثلا" عمل  زنا گرفته برود و در خواست استحلال و چشم پوشی نماید ؛ زیرا چنین کاری ،سهمی از حقوق بندگان را در بردارد و باید از حقوق آنان طلب بخشش نماید .به این معنی مرد زنا کار نزد کسی که می خواهد از او درخواست عفو و بخشش کند برود و به او بگوید : من با همسر تو و یا با دختر تو و یا ... عمل زنا انجام داده ام و تقاضای  عفو گذشت را دارم و می خواهم از گناهم گذشت کنی و مرا ببخشی و طبیعی است که چنین کاری نه معقول است و نه شدنی ؛ زیرا هر کسی چنین کاری را انجام دهد یا کشته خواهد شد و یا با او مقابله به مثل می شود . به این ترتیب محققان گفته اند  که توبه از زنا فقط باید میان انسان و پروردگارش باشد  که اگر از آن  توبه استغفار نمود ، امید آن می رود که خداوند او را مورد  عفو و بخشش قرار دهد .

اما در مورد تهمت زدن به زنان پاکدامن که از گناهان کبیره می باشد و از هفت نوع گناه مهلک دنیایی و قیامتی شخص می باشد . خداوند متعال می فرماید:

إِنَّ الَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ الْغَافِلَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ لُعِنُوا فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ   * يَوْمَ تَشْهَدُ عَلَيْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ وَأَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُم بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ

 

 (( بی گمان کسانی که به زنان پاکدامن بی خبر و با ایمان نسبت زنا میدهند در دنیا و آخرت لعنت شده اند و برای آنها عذابی سخت خواهد بود . در روزی که زبان و دستها و پاهایشان بر ضد آنان به آنچه انجام می دادند شهادت می دهند .))[النور/ 23-24.]

خداوند برای کسی که تهمت زنا به زنان پاکدامن می زند در دنیا مجازاتی به نام (حد قذف) معین کرده است و آن هشتاد ضربه شلاق می باشد و این ، عقوبت دنیایی ا وست. و گناه چنین کسی چنان شدید است که گواهی و شهادت او در هیچ موردی  پذیرفته نیست و این را ((عقوبت معنوی)) می نامند که به وسیله این عقوبت اطمینان و اعتماد مردم از او سلب می شود و از یک عقوبت دینی دیگری برخوردار است که خداوند می فرماید:

وَأُوْلَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ

 ((و اینان از فاسقانند)) [النور/4.]

و نشانه فاسقی را دریافت می دارند ...

إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا مِن بَعْدِ ذَلِكَ وَأَصْلَحُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ

(( مگر کسانی که بعد از آن بهتان توبه کرده و به صلاح آمده باشند که خدا آمرزنده و مهربان است.))[النور/5.]

ولی چنین شخصی چگونه به توبه دست می یابد ؟ فقها و پیشوایان دینی در آن اختلاف دارند .این گناه مشمول حق خدا و حق الناس می باشد . اگر تهمت زننده در انظار جمع ،به فلان زن بی گناه تهمت زده باشد ،توبه ی او با یکی از این دو صورت است که یا باید در انظار همان جمع خود را تکذیب کند تا خداوند از او خشنود گردد و یا نزد صاحبان حق «زن متهم »برود و از ایشان درخواست عفو و بخشش کند ؛زیرا انسانی که آبروی کسی را مکدر نموده و در باره ی او سخنی گفته باشد که همانند باد به این مکان و آن مکان منتشر شده و یک لکه ی ننگی بر پیشانی او ،خانواده و نسلهای پس از او نهاده باشد و سپس آن تهمت زننده بگوید :خدایا توبه کردم .چنین توبه ای قطعاً پذیرفتنی نیست ،بلکه باید خود را تکذیب کند و اقرار و اعتراف نماید بر این که در اتهام ایشان دروغ گفته است و یا از صاحب تهمت در خواست عفو و بخشودگی کند .در این موقع صاحب تهمت یا اورا می بخشد و یا نمی بخشد . در صورت عدم عفو ،باید تهمت زننده مجازات هشتاد ضربه ی شلاق را ببیند .بعد به سوی خداوند توبه کند ...تا توبه ی او مورد قبول واقع گردد .

 اما خوردن نا روا و غیر مشروع مال مردم ؛ در این مورد باید بگویم که حقوق مالی ،باید به صاحبانش باز گرداننده شود و هیچ چیزی حتی شهادت در راه خدا موجب کفاره ی حق الناس نخواهد شد . هیچ عبادتی به اندازه ی شهادت در راه خدا عظیم و بزرگ نیست ،ولی با وجود آن هنگامی که شخصی از پیامبر خدا «ص»سؤال کرد و گفت :

«ای پیامبر خدا «ص» اگر من در راه خدا کشته شوم این شهادت موجب کفاره ی گناهانم خواهد شد ؟حضرت فرمود بلی و سپس ایشان را خواست و به او فرمود :الن چه گفتی ؟آن مرد گفت :شهادت موجب کفاره ی گناهان من خواهد شد ؟پیامبر فرمود :بجز قرض ها بله  ،اکنون جبرئیل این موضوع را به من اعلام داشت .»

در قضیه ی توبه ،دیون و متعلقات آن باید به صاحبانش برگردانده شود. کسی که مال مردم را از طریق رشوه ،غصب ،غارت ،غش و یا یکی از طرق حرام خورده باشد ،سپس بگوید توبه کردم . یا به حج رود و یا در راه خدا جهاد کند و شهید گردد ،هیچ کدام از آن گونه موارد «توبه و حج و شهادت »موجب کفاره ی حق الناس او نخواهد بود و باید جهت صحت توبه ،حقوق مالی مردم به آنها بازگرداند؛زیرا در این مورد هیچ گونه تسامحی نیست .

اگر کسی از پرداخت حقوق مالی ناتوان بود ،باید نزد صاحبان حق برود و از آنان طلب عفو و بخشودگی کند که شاید او را آزاد نماید و اگر از او راضی نشود ،باید نزد خود قصد و نیت جازم داشته باشد که هر گاه به مالی دست یابد آن را به صاحبان حق پرداخت نماید و اگر کسی قبل از پرداخت حقوق مالی مردم بمیرد ،خداوند در روز قیامت عهده دار حقوق صاحبان حق خواهد شد .و خداوند بسیار بخشاینده و آمرزگار است .

--------------------------------------

منبع : دیدگاه های فقهی معاصر جلد 2

مولف : دکتر یوسف قرضاوی

مترجم : دکتر احمد نعمتی

انتشارات : نشر احسان 

 

آیا عجله کار شیطان است ؟!

 

آیا عجله کار شیطان است ؟!

دکتر یوسف قرضاوی

سئوال : دو روایت ، در بسیاری از مناسبت ها بر سر زبانها جاری می شود ، در حالی که هر دو روایت ضّد و نقیض یکدیگرند : روایت اوّل عبارت است از :

« العجلةُ مِنَ الشَّیطانِ »  عجله و شتاب از شیطان است .

دوّم اینکه : « خَیرٌ البِرِّ عاجِلُهُ » عجله در کار خیر نیکوست .

آیا این دو روایت حدیث نبوی هستند ؟! و اگر حدیث نبوی می باشند چگونه میان آن دو ارتباط بر قرار کنیم ؟ و اگر حدیث نیستند کدام یک صحیح و کدام یک اشتباه می باشد ؟



آیا عجله کار شیطان است ؟!

دکتر یوسف قرضاوی

سئوال : دو روایت ، در بسیاری از مناسبت ها بر سر زبانها جاری می شود ، در حالی که هر دو روایت ضّد و نقیض یکدیگرند : روایت اوّل عبارت است از :

« العجلةُ مِنَ الشَّیطانِ »  عجله و شتاب از شیطان است .

دوّم اینکه : « خَیرٌ البِرِّ عاجِلُهُ » عجله در کار خیر نیکوست .

آیا این دو روایت حدیث نبوی هستند ؟! و اگر حدیث نبوی می باشند چگونه میان آن دو ارتباط بر قرار کنیم ؟ و اگر حدیث نیستند کدام یک صحیح و کدام یک اشتباه می باشد ؟

 

جواب :

گفتار اوّل قسمتی از این حدیث نبوی است ک می فرماید : « ألاناةُ مِنَ اللهِ و  العجلةُ مِنَ الشَّیطانِ »  ترمذی  « صبر از خداوند است و عجله از شیطان »

انسان فطرتاًصبر را می پسندد ،و عجله را مورد نکوهش قرار می دهد و دانشمندان قدیم و جدید بر آن اتفاق نظر دارند . در ضرب المثل بیان شده است که : « من تانی نال ماتمنی »کسی که در کارها آرام باشد به آرزوی خود می رسد »و یا در «صبر سلامتی است و در عجله پشیمانی »

مرقش می گوید :ای دوست شتاب مکن ،که پیروزی در گرو شتاب نکردن است .

دیگری می گوید :چه بسا انسان آرام به بعضی نیازهای خود نایل آید در صورتی که شتاب کننده در معرض سقوط و لغزش است .

عمروبن عاص می گوید :انسان پیوسته از عجله میوه ی ندامت می چیند .

دلیل این که عجله از شیطان است همان طور که ابن قیم می گوید این است که عجله نشانه ی سبکی و سبک مغزی و شتاب زدگی انسان است که مانع ثبات قدم و متانت و بردباری می گردد ،و باعث می شود که اشیاء در جای خود قرار نگیرد و موجب جلب بدیها و مانع خوبی ها می گردد ؛عجله از دو اخلاق ناپسند متولد شده است :

1- تفریط و سهل انگاری 2 - عجله در کارها قبل از زمان انجام آنها .

در حدیث آمده است :«یسستجاب للعبدما لم یستعجل » متفق علیه

خواسته ِی عبد پذیرفته می شود اگر عجله نکند .

در ارتباط با « خیر البرعاجله » عجله در کار خیر نیکو است » عجلونی در کتاب کشف الخفاءمی گوید :آن حدیث نبوی نیست ولی چنین مفهومی از عباس رضی اله عنه روایت شده که :«کار نیک بدون عجله کامل نمی شود وقتی شخص در آن شتاب کند کار بر او گوارا می شود »

مثل مشهوری است که :انتظار از مرگ سخت تر است بعلاوه کلمه ی بر در این حدیث که به معنی خوبی و نیکوی ،صلاح و راستی است از نیکوی و بخشش کردن فراتر است زیرا «بر »شامل هر عمل صالحی است که شخص بدان وسیاه به خداوند نزدیک تر می شود یا به مردم سودی رساند

بنابراین عجله کردن در خیرات و نیکی ها و اعمال صالح ،امر پسندیده ای است و قرآن و سنت نیز آن را مستحب گردانیده است .قرآن کریم در مواردی عجله کردن را ستایش می کند از جمله :

 « أُوْلَئِكَ يُسَارِعُونَ فِي الْخَيْرَاتِ وَهُمْ لَهَا سَابِقُونَ » مؤمنون 61.

«آنان که در کارهای نیک عجله می ورزند و آنانند که در انجام آنها سبقت می جویند .» و

وَيُسَارِعُونَ فِي الْخَيْرَاتِ وَأُوْلَـئِكَ مِنَ الصَّالِحِينَ

«در کارهای نیک شتاب می کنند و آنان از شایستگانند »ال عمران 114.

فَاسْتَبِقُواْ الْخَيْرَاتِ

«پس در کارهای نیک از همدیگر پیشی بگیرید »بقره 148.

وَسَارِعُواْ إِلَى مَغْفِرَةٍ مِّن رَّبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ

«برای نیل به آمرزشی از پروردگار خود و بهشتی که ...بشتابید »آل عمران 133.

 

قول دوم در معنا صحیح است ،و با حدیث «العجله من الشیطان » ضد و نقیض نیست زیرا عقل با وجود تناقض میان دو قول یا دو قضیه حکم نمی کند ،مگر اینکه آنها در تمامی وجوه نقیض و مخالف هم بوده ،و در هیچ صورتی نقطه ی برخورد و اشتراک نداشته ولی هر گاه امکان داشته باشد که یکی از آن دو امر را به وضعیتی یا حالتی معین مقید سازیم ،در این صورت میان آن دو تناقض روی نخواهد داشت .

پژوهشگران هشتار داده اند که با وجود سه شرط ،صبر پسندیده ،و عجله ناپسند است :

اولاً : مقصود از کار قابل اجرا ،اطاعت و فرمانبرداری آشکار خداوند نباشد که در غیر این صورت به دلیل پیشی گرفتن در خیرات و شتاب در آن ،همان طور که خداوند متعال دستور داد ،عجله در کار نیکو است . از سعد بن ابی وقاص روایت شده که پیامبر فرموده است :

«صبر در هر چیزی نیکو است »

یکی از مردان نیکوکار برای قضای حاجت رفته بود ،غلام خود را خواند که به فلان کس صدقه ای بدهد غلام به ارباب خود گفت :چرا صبر نکردی که از توالت بیرون بیای ؟مرد گفت :قصد و نیت این کار به ذهن من خطور کرد ،دوست داشتم که در آن شتاب ورزم که مبادا نیت خیر من تغییر یابد .

علی «رض»می فرماید پیامبر فرمود :

« سه چیز را به تأخیر نیانداز :1-ادای نماز وقتی که فرا رسد .2-دفن جنازه ی میت وقتی که آماده گردد .3-ازدواج زن بی شوهر «دختر یا بیوه »وقتی فردی مناسب برای خواستگاریش آمد »

در ارتباط با این حدیث ،ابن درید و عسکری روایتی نقل می کنند که :روزی معاویه که احنف بن قیس هم حضور داشت ،گفت:هیچ چیز به پای صبر در کارها نمی رسد .احنف گفت جز در سه مورد :

1-در کار خیری که فرا رسد 2-در اخراج نوحه سرایان 3-در ازدواج زن در صورت وجود فردی مناسب

شخصی گفت در این باره ما به سخن احنف نیازی نداریم ،معاویه گفت چرا ؟گفت : زیرا ما در این باره حدیثی از پیامبر داریم .و آن حدیث را بیان کرد .

غزالی از حاتم اصم روایت می کند که می گفت :عجله از شیطان است جز در 5-مورد که سنت نبوی نیز بیانگر آن است .

1-طعام دادن 2-آمادهخ کردن میت برای کفن و دفن 3-ازدواج با دختر جوان 4-باز پرداخت وام به موقع 5-توبه کردن از گناه

کسی به ابو العیناء گفت :عجله نکن که آن از شیطان است !او هم گفت :اگر چنین می بود مسی نمی فرمود :

«و من ای پروردگار به سویت شتافتم تا خشندو شوی »

ثانیاً : خوب و پسند بودن صبر و بد و ناپسند بودن عجله زمانی مطرح است که انجام کار همراه با تأمل و تحقیق و کاوشگری نباشد ؛اما پس از آن که در آن تحقیق و برسی به عمل آمده و با پیش بینیها و استخاره و مشورت همراه گردید دلیلی برای به تأخیر افتادن آن وجود ندارد ؛در این هنگام است که فضیلت صبر و شکیبای به رذیلت قصور و سستی تبدیل می گردد که هر چیزی از حد خود تجاوز نماید نتیجه معکوس خواهد شد ،و گفته اند :از روی حماقت و نادانی شتاب مکن و به خاطر ترس از کار  باز نایست .شاعر می گوید :وقتی صاحب نظر هستی در ابراز آن قاطع و مصمم باش ؛زیرا تردید در بیان رأی ئ نظر فسادآور است .

خداوند در قرآن کریم می فرماید :

«و در کارها با آنان مشورت کن و چون تصمیم گرفتی بر خدا توکل کن زیرا خداوند توکل کنندگان را دوست دارد »

ثالثاً : انسان نباید به از دست دادن هدف خود بیم داشته باشد ،اگر انجام کاری منوط و محدود به زمان مشخصی است ،نباید شخص فرصت را از دست دهد تا زمان آن سپری شود ؛آنگاه انگشت پشیمانی و ندامت به دهان گیرد ،غافل از این که ندامت و پشیمانی سودی نخواهد داشت .شاعر در این باره چنین می گوید :

فرصت را غنیمت شمار که اگر از آن بهره نگیری تبدیل به غم و اندوه خواهد شد .

--------------------------------------

منبع : دیدگاه های فقهی معاصر جلد 1

مولف : دکتر یوسف قرضاوی

مترجم : دکتر احمد نعمتی

انتشارات : نشر احسان 

نظر اسلام در مورد آرزوی مرگ کردن چیست؟

 

نظر اسلام در مورد آرزوی مرگ کردن چیست؟

دکتر یوسف قرضاوی

نظر شما در مورد نماز خوانی که از پرور دگارش آرزوی مرگ می کند چیست ؟

جواب : چنین عملی شرعاً ممنوع است و انسان نباید از پروردگارش بخواهد که مرگ او را جلو بیندازد و یا آرزوی مرگ کند ،زیرا پیامبر اسلام چنین کاری را نهی فرموده و می فرماید : «هیچ یک از شما به خاطر زیانی که به او رسیده آرزوی مرگ نکند چرا که اگر نیکو کار است شاید نیکی هایش را فزون کند و اگر بدکار است شاید توبه کند .» شیخین

و این امر بدان معنا است که انسان نباید برای مرگ خودش تقاضای تعجیل کند و یا آن را آرزو نماید ...



نظر اسلام در مورد آرزوی مرگ کردن چیست؟

دکتر یوسف قرضاوی

نظر شما در مورد نماز خوانی که از پرور دگارش آرزوی مرگ می کند چیست ؟

جواب : چنین عملی شرعاً ممنوع است و انسان نباید از پروردگارش بخواهد که مرگ او را جلو بیندازد و یا آرزوی مرگ کند ،زیرا پیامبر اسلام چنین کاری را نهی فرموده و می فرماید :

«هیچ یک از شما به خاطر زیانی که به او رسیده آرزوی مرگ نکند چرا که اگر نیکو کار است شاید نیکی هایش را فزون کند و اگر بدکار است شاید توبه کند .» شیخین

و این امر بدان معنا است که انسان نباید برای مرگ خودش تقاضای تعجیل کند و یا آن را آرزو نماید ،زیرا شخص از دو حال خارج نیست :یا یکی از اشخاص نیکو کار است که عمر طولانی او موجب افزایش حسنات اوست . و یا از اشخاص بد کار است که در این صورت امید آن می رود که خداوند فرصت توبه را برای او فراهم نماید و از آن پس عبرت گیرد و به درگاه خداوند باز گردد .پس دلیلی ندارد که او آرزوی کند .

در حدیث دیگری روایت شده است که پیامبر «ص»می فرماید :

«و اگر ناگزیر باید آرزوی مرگ نماید باید بگوید :خدایا مرا زنده بدار مادامی که می دانی زندگی برای من نکو ست و مرا بمیران وقتی که مرگ برای من بهتر باشد » شیخین

 

یعنی باید کار را به خدا بسپارد نه به اختیار خود چرا که اگر زندگی برای او بهتر باشد پس طول عمر برای او بهتر و شایسته تر است .در حدیثی روایت شده است که پیامبر «ص» می فرماید :

« خیر النّاسِ مَن طالَ عُمرهُ و حسُنَ عَمَلُهُ » شیخین

«بهترین مردم کسی است که عمرش طولانی و کردارش خوب باشد »

شاید بقای زندگی چنین شخصی هم برای خود و هم برای دیگران مفید و سودمند باشد و اگر مرگ برای او بهتر باشد ،خداوند او را می میراند که چه بسا عمر طولانی او مستوجب گناهانی گردد که عاقبت خوب و ستوده ای در بر نداشته باشد ، بنابراین لازم است که انسان چنین آگاهی را به خدا و به اذن و مشیت او محول نماید آداب یک مسلمان باید با پروردگارش اینگونه باشد ،اما کسی به محض این که به مصیبتی دنیای مبتلا گردد مانند اینکه همسرش ،یا دخترش ،یا فرزندش و یا ... فوت نماید و یا به بیماری دچار شود ،آرزوی مرگ کند و تمام زندگیش را به جهنمی تبدیل کند ،در واقع خود اوست که زندگیش را به این صورت در آورده است ،چرا که انسان خود می تواند زندگیش را به صورت خوب و سعادتمندانه و رضایت بخش در آورد همان گونه که در بعضی احادیث روایت شده که پیامبر «ص» می فرماید :

«خداوند متعال به عدالت خود شادی و آرامش خاطر را در رضا و یقین غم و اندوه را در شک و ناسپاسی قرار داده است»

شادی و آرامش خاطر در رضا و یقین است یعنی انسان به آن چه از جانب خدا می آید راضی و به قضا و قدر او تن دهد و یقین داشته باشد به این که نزد خداوند به پاداش خوب نائل خواهد شد یعنی باید مسلمان به امروز خود راضی و به فردایش اطمینان داشته باشد .

این است مفاد رضا و یقین که به او سرور ،شادی و آرامش روحی می دهد چنان آرامش روحی که بعضی از گذشتگان گفته اند :

ما در چنان سعادتی زندگی می کنیم که اگر پادشاهان از آن آگاهی می یافتند برای نیل بدان با شمشیر با ما  به مقابله برمی خواستند چنین سعادتی از شمار سعادت طلا و جواهر و قصرهای عالی نیست بلکه از سعادت روحی و روانی است  .

--------------------------------------

منبع : دیدگاه های فقهی معاصر جلد 2

مولف : دکتر یوسف قرضاوی

مترجم : دکتر احمد نعمتی

انتشارات : نشر احسان 

 

سیاست در اندیشه شهید حسن البناء

سیاست در اندیشه شهید حسن البناء

استاد جابر رزق 

امام البناء ، مفهوم سیاست را چنین تعریف می کند: « من و وقتی سخن از« سیاست » می گویم منظورم ( مطلق سیاست ) است یعنی توجه به شئون داخلی و خارجی امت که هیچ رو ، به (حزب) خاصی وابسته نیست...» آنگاه می گوید: « بعد از این مرز بندی عام مفهوم اسلام فراگیر ، و معنی سیاست خالص ، میتوانم با صراحت و با صدای بلند اعلان کنم که مسلمانی مسلمان کامل نیست مگر آنکه (سیاسی ) باشد و در شئون امت خود دور نگر باشد و بدان اهتمام ورزد و نسبت بدان غیرت و حمیت نشان دهد » ... البناء آنگاه می گوید : « علت چیست که شما به ندرت می بینید انسانی از سیاست و اسلام سخن بگوید و بین این دو ، جدایی نیندازد ! و هر کدام را در سویی جدای از دیگری نگذارد ؟ » و پاسخ می دهد :

« نا مسلمانان که یا نسبت به اسلام جاهل بودند و یا شان و ثبات و رسوخ اسلام را در دلهای  مومنان فهمیدند و دریافتند که مسلمانان برای فداکاری با جان و مال ، در راه اسلام ، آماده اند ، نخواستند نام و مظاهر و شکلهای ظاهری اسلام را در روحیه مسلمانان خدشه دار کنند ، از اینرو کوشیدند که معنای اسلام را در دایره ای تنگ و محصور کنند که همه ابعاد نیرومند و علمی آنرا از بین ببرد و تنها پوسته هایی از القاب و اشکال و نمودهایی بی خاصیت که هیچ سود و زیانی ندارد ، باقی ماند ! ... و لذا به مسلمانان  چنین فهماندند که اسلام یک چیز است و جامعه چیز دیگری است ،اسلام یک چیز است و قانون چیزی جز آن است ، اسلام یک چیز است و مسائل اقتصادی پیوندی با اسلام ندارد ، اسلام یک چیز است و فرهنگ عمومی جز آن است ، و سر انجام ، اسلام چیزی است که باید به دور از سیاست باشد!

آنگاه «البناء» این فهم نارسا از اسلام را زیر سئوال میبرد و می گوید :

« برادران! شما را به خدا ، به من بگویید اگر اسلام ، چیزی جز سیاست و جز جامعه و اقتصاد و جز فرهنگ است ، پس اسلام ، چیست ؟ آیا همین چند رکعت نماز بدون حضور قلب است؟یا همین الفاظی است که به قول رابعه عدویه (استغفاری) است که نیاز به استغفار دارد؟آیا قران که یک نظام کامل محکم و مقصل و »تبیان همه چیز و هدایت ورحمت و بشارت به مسلمانان است »، برای همین نازل شده است؟»

امام البناء از همین دیدگاه به جمعیتهای اسلامی ای که عدم تعرض به شئون سیاسی را جزو برنامه ی خود قرار داده بودند به شدت اعتراض می کند و می گوید :بر هر جمعیت اسلامی فرض است که اهتمام به شئون سیاسی را در رأس برنامه ی خود بگذارد وگر نه خودش احتیاج دارد که معنی اسلام را بفهمد .

با چنین درکی از اسلام حسن البنائ مقرر می دارد :

اخوان حتی یک روز هم غیر سیاسی نبوده اند و حتی یک روز هم غیر سیاسی نخواهند بود و هچ گاه دعوت آنان بین سیاست و دین جدای نخواهند افکند و هرگز مردم حتی یک ساعت در روز آنان را حزبی نخواهند یافت .

در جای دیگری نیز بر همین معنی تاءکید کرده می گوید :

این که ما سیاسی هستیم به این معنی است که به شئون ملت خود همت می ورزیم و اعتقاد داریم قوه ی اجرای جزئی از تعالیم اسلام و داخل در قلمرو اسلام و مندرج در تحت احکام اسلام است ...آزادی سیاسی و شرف ملی رکنی از ارکان اسلام و فریضه ای از فرایض اسلام است و ما تلاش می کنیم و می کوشیم تا آزادی را به کمال رسانیم و به اصلاح دستگاه اجرای بپر دازیم .ما معتقدیه در اسلام چیز تازه ای نیا ور ده ایم و این برای هر مسلمانی که اسلام را به طور صحیح مطالعه و برسی کند مطلبی شناخته شده است و ما دعوت خود را جز این نمی دانیم و معنای برای وجود خودمان جز این نمی پنداریم که این اهداف را تحقق بخشیم .ما به اندازه ی یک تار مو از دعوت به اسلام خارج نشده ایم زرا اسلام از مسلمانان نمی خواهد که تنها به وعض و ارشاد بسنده کنند بلکه آنان را به وی مبارزه و جهاد سوق می دهد .

«و آنان که در راه ما جهاد می کنند و به راههایمان راهنمایشان میکنیم و خدا با نیکوکاران است »عنکبوت 69.

امام بناء در این باره توضیح بیشتری میدهد و در شرح مفهوم سیاست به تفصیل پرداخته می گوید :

اگر مراد از سیاست معنای داخلی آن باشد یعنی تنظیم شئون حکومت و بیان و شرح ما موریت و تفصیل حکومت و وظایف دولت و مراقبت از حاکمان و اشراف بر آنان که اگر خوب عمل کردند از ایشان اطاعت کنند و اگر بد عمل کردند از آنان انتقاد کنند اسلام به این جهت عنایت کرده و برای آن قواعد واصولی نهاده و حقوق حاکم و محکوم را به تفصیل بیان کرده و مواضع ظالم و مظلوم را روشن ساخته و برای فرمان روایان و فرمان پذیران مرزی نهاده که از آن فرا تر نروند و از آن تجاوز نکنند .اسلام به قوانین اساسی و نیز قوانین مدنی و جنای با فروع مختلفی که دارد معترض شده و خود را نسبت به این قوانین در موضع نخستین مصدر و مقدس تر ین منبع بر نهاده است بدین سان که تنها به وضع اصول کلی و قواعد عام و و مقاصد جامع و فراگیر پرداخته و تحقق آن را بر مردم واجب ساخته است اما جزئیات و تفاصیل را به عهده ی خود آنها گذاشته است تا به حسب اوضاع و احوال و اعصار آنه را پیاده کنند و تا آنجا که دامنه ی مصلحت و در خور اجتهاد است در این باره اجتهاد کنند .اسلام بر سلطه ی امت صحه گذاشته و بر آن تأکید کرده و توصیه کرده که هر مسلمان به طور کامل مشرف و ناظر بر کلیه ی سلوکها و رفتارها و تصرفات حکومت باشند حکومت را پند و نصیحت کند و به او کمک کند و ازاو حساب خواهد اسلام بر حکمرانان فرض کرده است که به مصلحت حکومت پذیران احقاق حق و ابطال باطل کنند و بر حکومت پذیران نیز واجب کرده است که تا مادام که حکم رانان چنین اند به سخنشان گوش دهند و از آنان اطاعت کنند و اگر حکمران منحرف شد بر آنان واجب است که او را بر حق استوار دارند و ملزم به حدود قانون کنند و به نصاب عدالت بر گردانند .اینها همگی آموزشهای است که در کتاب خدای تبارک و تعالی و در احادیث پیغمبر (ص)آمده است ما اینه را از خود در نیاورده ایم و اختراع نکرده ایم خدا می فرماید :

«ما بر تو این کتاب را بر حق فرو فرستاده ایم که کتابی را پیش رو دارید تصدیق می کند و بر آن هیمنه دارد پس تو بین آنان به آنچه خدا نازل کرده حکم کن و به جای حقی که به نزد تو آمده است از هوا های آنان پیروی نکن بر کدام از شما شریعت و روشی قرار داده ایم .و اگر خدا می خواست هر آینه همه ی شما را یک امت قرار می داد ولی می خواهد در آنچه به شما داده آزمایشتان کند پس به خوبیها پیشی گیرید که بازگشت همگیتان به سوی خدا است و آنگاه شما را به آنچه در آن اختلاف داشتید آگاه خواهد داشت .»

«و میان آنان آنچه خدا فرو فرستاده حکم کن و از هوا هایشان پیروی نکن و از اینکه تو را از پاره ای از آنچه خدا به سوی تو فرستاده بفریبند بپرهیز و اگر پشت کردند بدا که خدا می خواهد و در برابر پلره ای از گناهانشان به آنان آسیب زند و بسیاری از مردم فاسقانند .»

مائده 48.49.50.ایا حکم جاهلیت را میجویند ؟برای آنان که یقین دارند چه کسی نیکوتر از خدا حکم می کند .

و پیغمبر (ص) در باره ی صحه گذاشتن بر سلطه ی امت و رأی مردم میگوید :

دین نصیحت و خیر خواهی است گفتند : ای فرستاده ی خدا نصیحت برای چه کسی ؟ برای خدا و فرستاده ی خدا و کتاب خدا و پیشوایان مؤمنان و عموم ؛ و باز فرمود سرور شهیدان حمزه مردی بود که در برابر پیشوای ستمکار ایستاد و به او امر و نهی کرد و آن ستمکار اورا کشت و صدها حدیث دیگر که ان معنی را به تفصیل بیان کرده و توضیح داده و بر مسلمانان واجب کرده امر به معروف و نهی از منکر کنند و مراقب حکام خود باشند و اشراف داشته باشند که آنان تا چه اندازه به حق احترام می گذارند و احکام خدا را اجرا می کنند ..

امام بناء آنگاه در حالی که جدای سیاست را از حکومت محکوم میکند میگوید :

پیامبر که دستور می دهد مردم چنین دخالتهای را بکنند یا اشراف داشته باشند و یا همدیگر را نصیحت کنند یا هر نام دیگری می خواهید بر آن بگذارید و یا وقتی تشویق به این کارها می کند و بیان میکند که اینها دین است و جهاد اکبر است و پاداش آن شهادت عظمی است آیا با تعالیم اسلام مخالفت کرده که دین را با سیاست در آمیخته است ؟یا این خود طبیعت اسلامی است که خدا پیغمبر را (ص ) بدان بر انگیخته است ولی این ماییم که اسلام را از این معنا باز می گردانیم و اسلام خاصی جز آنکه رسول خدا از جانب پروردگار خویش آوردبرای خودمان درست کرده ایم .

امام بناء آنگاه برای مفهوم صحیح اسلام به عنوان یک نظام فراگیر زندگی دلائلی از صحیح قرآن و سنت ارائه می دهد و با لاخره سومین دلیل را بر صحت این نگرش تاریخ سلف صالح رضوان الله علیهم می شمارد و می گو ید :

این معنای گسترده و پر دامنه از اسلام صحیح در نفوس سلف صالح این امت تثبیت شده بود و با جان و خردشان آمیخته بود و پیش از ظهور این اسلام استعماری سر افکنده ی ذلیل در همه ی ادوار گذشته که مسلمانان زندگی مستقل داشته اند ظهور کرده بود ...

از اینجا است که اصحاب رسول خدا «ص)در مورد نظم حکومت سخن می گفتند و در را یاری حق مجاهده می کردند و بار سنگین سیاست امت را بر دوش می کشیدند و به صفتی که خود را بدان متصف کرده بودند ظاهر می شدند یعنی :راهبان شب و شیران روز بودند .

و از اینجا است که ام الموئمنین عایشه ی صدیقه در باره ی دقایق امور با مردم سخن می گفت و با بیان جالب و دلنشین و استدلال محکم مواضع حکومتها را برای مردم تصویر می کرد .و از اینجا است که آن ستون لشکری که سر از اطاعت حجاج پیچیدند با او جنگیدند و به فرماندهی ابن اشعث بر او اعتراض کردند و گروه رزمی فقها نامیده شدند زیرا سعید بن جبیر و عامر شعبی و همنگنان آنان فقیهان تابعان و عمده ی دانشمندان آنان بودند .

و از اینجا است که در مورد موضع گیری ائمه دین رضوان اله علیهم در برابر پادشاهان و رویاروی بحق با امیران و حاکمان و نصیحت آنان مطالب فراوانی آور ده اند که ذکر پاره ای از آنها تا چه رسد به همه ی آنها جای هر سخن دیگری را تنگ می کند چهارمین دلیلی که امام بنائ بر فراگیری اسلام و تسلط نظام آن بر همه جنبه های زندگی ارائه می کند که از متن کتب قدیم و جدید فقه اسلامی برداشت شده است او می گوید :

کتب فقه اسلامی از قدیم و جدید سرشار از احکام مربوط به امارت و فرمانروای و قضا و داوری و شهادت و گواهی و دعاوی و دادخواهی و بیع و خرید و فروش و سایر معاملات و نیز حدود و ثغور و مرزداری و...غیره است .و اینها نشان می دهد که وقتی احکام عملی اسلام توسط قوه ی تشریع مقرر می گردد باید قوه ی اجرای و قضای ای هم باشد که آن احکام را به مرحله ی اجرا در اورد و گرنه این چه ارزشی دارد که هر روز جمعه خطیب بربالای منبر بگوید شراب و قمار و بت پرستیها پلید است کار شیطان است از اینها اجتناب کنید و در همام حال قانون شراب خوارگی را جایز شمارد و پلیس نیز از شراب خواران پشتیبانی کند و آنان را با امن و اطمینان به خانه شان برساند و از این رو است که تعالیم قرآن نمی تواند جدا از قدرت حاکم اسلامی باشد و هم از این رو است که سیاست حکومتی جزئی از دین است و این یکی از واجبات هر مسلمان است که همان گونه که به پیاده کردن بعد معنوی می پردازد به پیاده کردن بعد حکومتی نیز می پردازد .

امام بناء آنگاه در باره ی موضوع اسلام نسبت به سیاست خارجی به سخن پرداخته می گوید :

اگر مراد از سیاست معنای خارجی آن باشد یعنی اینکه از استقلال و آزادی امت محافظت شود و امت به کرامت و عزت خویش آگاه باشد و به سوی اهداف بلند و والا راه افتد و جای شایسته ی خود را در میان ملتها و منزلت بزرگوارانه ی خود را در میان توده ها و دولتها احراز کند و خود را از استبداد دیگران و دخالت آنان در شئون زندگیش رها سازد و در عین حال روابط خود را با دیگران مشخص کند و تمامی حقوقش را به تفصیل روشن کند و همه ی دولتها را به صلح عام جهانی که قانون بین المللی نامیده می شود متوجه سازد ...اگر سیاست به معنای خارجی این است اسلام به همه ی اینها عنایت تام دارد و به وضوح و روشنی در همه ی اینها نظر می دهد و مسلمین را ملزم می کند که چه در جنگ و چه در صلح بی هیچ تفاوت به همه ی این احکام عمل کند و هر کس در این مورد کوتاه آید و آن را نادیده گیرد در حقیقت یا جاهل به اسلام است یا از اسلام خارج شده است ...)

اسلام به حکم آیات بسیاری از قرآن از جمله آیات زیر مقرر می دارد که امت اسلامی باید سیادت و سروری داشته و آمموزگار سایر امتها باشد :

(شما بهترین امتید چرا که امر به معروف م نهی از منکر می کنید و به خدا ایمان دارید )آل عمران 110.

(عزت تنها ازان خداو رسول و موئمنان است ولی منافقان نمی دانند )بقره 143

همچنین در آیاتی نظیر آیات زیر راه صحیح حرکت را به امت نشان داده و اورا به صیانت از خویش راهنمای کرده و ضرر و زیان دخالت دیگران را در شئون زندگیش گوش زد کرده می فرماید :

(ای کسانی که ایمان آورده اید دیگران را محرم راز خود نگیرید که از تباه کردن شما دریغ ندارند هرچه شما را به رنج افکنده دوست دارند دشمنی از دهانشان آشکار است ولی انچه در دل نهان دارند بزرگتر است /.اگر آیات ما را اندیشه کنید برای شما اشکار ساخته ایم شما آنان را دوست دارید ولی آنان شما را دوست ندارند ...)

اسلام همچنین بر امت واجب کرده از سیادت خویش محافظت کنند و به امت اسلامی دستور داده که هر چه می توانند نیرو تدارک بینند و توان خویش را کامل کنند تاحق که تجلی بخش انوار هدایت است در میان هاله ای از جلال سلطه گام به پیش نهد می فرماید :

(در برابر دشمن هر چه می توانید نیرو تهیه کنید ...) انفال 60.

از این رو ما می بینیم دوستان مسجد و یاران عبادت و حافظان کتاب کریم و حتی فرزندان تکیه و خانقاه از پیشینیان که خشنودی خدا بر آنان باد تنها به آن قانع نبوده اند که کشور خودشان مستقل و قوم خودشان عزیز و ملت خودشان آزاد باشد ...بلکه بر روی کره ی زمین راه می افتادند و در آفاق بلاد به عنوان فاتح و آموزگار گشت می زدند تا همان گونه که خود آزاد گشته اند دیگران را نیز آزاد سازند و بدان نور الاهی که خود هدایت یافته اند هدایتشان کنند و به سوی سعادت دنیا و اخرت ارشادشان نمایند تا کسانی مردم را اسیر خود نکنند و آنان را فریب ندهند و به آنان ستم و تجاوز روا ندارند و آنان را که مادران آزادشان زاده اند به بردگی نگیرند

و نیز از این رو است که می بینیم که عقبه بن نافع اسب خود را به اقیانوس اطلس می رساند و می گوید :

خدایا اگر می دانستم که در پس این دریا سرزمینی وجود دارد هر آیه برای مجاهده یدر راه خدا بدانجا می رفتم و این زمانی بود که فرزندان عباس یکی در طائف در جوار مکه دومی در سرزمین ترکان در اقصی نقاط شرق و سومی در آفریقا در دورترین نقطه غرب برای جهاد در راه خدا و جستجوی مرضات الهی دفن شده بودند و چنین بود که صحابه و تابعین به احسان سیاست خارجی را متن اسلام می دانستند .

دراینجا سخن در باره ی سیاست و موضوع اسلام در باره ی آن از دیدگاه امام بناء را با گفتار دیگری از او به پایان می بریم .

هر کس که گمان برد دین یا به عبارت دیگر اسلام معترض سیاست نمی شود و یا سیاست از مباحث اسلام نیست هم به خود و هم به شناخت خود از اسلام ستم کرده است .نمی گوییم به اسلام ستم کرده است زیرا اسلام شریعت الهی است که باطل نه از پیش رو و نه از پشت رو بدان راه ندارد .

و چه زیبا گفته است امام غزالی که خدا از او خشنود باد که فرموده :

«بدان که شریعت ریشه است آنچه ریشه ندارد نابود می شود و آنچه پاسدار ندارد تباه می گردد »

بنا بر آنچه گذشت دولت اسلامی اگر بخواهد دولت رسالت باشد و نه تنها تشکیلاتی اداری یا حکومتی مادی و جامد و خشک و بی روح نمی تواند جز بر اساس دعوت قوام یابد و دعوت نیز جز در پرتو حمایتی که آن را حفظ می کند و نشر می دهد و تبلیغ و تقویت می کند قوام نخواهد یافت .

-----------------------------------------

منبع : دین و دولت در اندیشه شهید حسن البنّاء

مؤلف : استاد جابر رزق

مترجم : محمد جواد حجتی کرمانی

انتشارات : اطلاعات

اخوان المسلمین و قدرت نظامی

اخوان المسلمین و قدرت نظامی

دکتر یوسف قرضاوی

در رساله ی المؤتر الخامس امام بناء به پرسشهای بسیاری از حاضران پاسخ دادند که یکی از آن پرسشها عبارت بودند از اینکه : آیا اخوان قصد دارد برای رسیدن به اهداف و تحقق آرمانهای خود به اسلحه و قدرت متوسل شود ؟

ایشان با روشنی و وضوح پاسخ دادند که :قدرت و توانای یکی از شعار ها و رهنمود های اسلام در همه ی نظامها و قوانین خویش است .قرآن به روشنی همه ی مسلمانان را فرا می خواند که :

وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ وَمِن رِّبَاطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدْوَّ اللّهِ وَعَدُوَّكُمْ وَآخَرِينَ مِن دُونِهِمْ لاَ تَعْلَمُونَهُمُ اللّهُ يَعْلَمُهُمْ وَمَا تُنفِقُواْ مِن شَيْءٍ فِي سَبِيلِ اللّهِ يُوَفَّ إِلَيْكُمْ وَأَنتُمْ لاَ تُظْلَمُونَ

(برای مقابله با آنها تا آنجا که می توانید نیروی (مادی و معنوی )از جمله اسب های ورزیده فراهم کنید تا به وسیله ی آنها در دل دشمنان خدا و دشمنان خودتان ایجاد هراس بنمایید )انفال 60.

همچنین پیامبر بزرگوار اسلام می فرماید :

« انسان مؤمن نیرومند در پیشگاه خداوند بهتر و محبوب تر است از مؤمن ضعیف و ناتوان »

این موضوع را یاد آور می شود که :اخوانی ها ژرف نگرتر و دور اندیش تر از آن هستند که رفتار ها و اقدامات سطحی فریبشان دهد . بدون تعمق و بررسی همه جانبه ی پیامدها و اهداف مورد نظر از آنها به کاری اقدام نمایند . آنها به خوبی می دانند که : اولین منزلت از منازل قدرت ،« انسجام و وحدت » و به دنبال آن دو قدرت اسلحه و بازوی مسلح است .به هیچ وجه نهضت و جماعتی که در همه ی آن زمینه ها قوی نباشد ،آن را نمی توان جماعتی نیرومند نامید ؛زیرا در صورتی که از تفرقه و پراکندگی رنج ببرند ،یا از نظر ایمانی از استواری کافی برخوردار نباشند و در عین حال به نیروی نظامی و اسلحه متوسل شوند ،سرانجامی به جز شکست و نابودی نخواهند داشت .

سؤال دیگر از ایشان این بود که :آیا اسلام در هر اوضاع و احوالی به استفاده از زور و قدرت توصیه نموده است ؟یا این که حد و شرط و شروطی قرار داده و استفاده از قدرت را در محدوده ی خاصی توجیه نموده است ؟

سؤال دیگر این که آیا استفاده از قدرت قبل از هر اقدامی انجام می گیرد ،یا بهره گیری از زور به عنوان آخرین راه حل مورد توجه قرار می گیرد ؟آیا سنجش و بررسی پیامدهای مفید و نتایج زیانبار استفاده از قدرت ضرورت دارد ؟ آیا لازم است در مورد اوضاع و احوال و محیطی که در آن از زور استفاده می شود ،برسی کافی صورت گیرد ؟یا اینکه استفاده از قدرت بدون توجه به عواقب آن واجب است ؟

اخوان بیش از توجه به اسلوب به کار گیری نیروی نظامی و پیش از اقدام به رویاروی مسلحانه در مورد آن دارای دیدگاههای خاصی می باشند . در رابطه با بیان این دیدگاهها و بررسیها در پاسخ به سؤال کنندگان می گوییم :اخوان المسلمین تنها زمانی به زور و قدرت متوسل می شوند که هیچ روش و راهکار دیگری مفید واقع نشود و جواب ندهد .زمانی که به قوت ایمان و به نیروی وحدت خود اطمینان خاطر پیدا کردند و زمانی که خواستند به قدرت متوسل شوند شجاعانه و شرافتمندانه و صریح خواهند بود .پیش از آن هشدارهای لازم را خواهند داد و پس از آن منتظر پاسخ خواهند ماند و به دنبال آن با افتخار و سربلندی به آن اقدام خواهند نمود و همه ی عواقب و نتایج این موضع گیری و اقدام خود را با کمال میل و رضایت خواهند پذیرفت .

متوسل شدن به قدرت که امام بناء آن را بیان می نماید ،به معنای اقدام به ترورهای سیا سی و کشتار شهروندان و نابودی مراکز صنعتی و خدماتی نیست ؛زیرا اگر چنین چیزی مورد نظر ایشان بود با صراحت از آن سخن نمی گفت و همچنان مخفی و پنهان باقی می ماند . ممکن است مقصود ایشان استفاده از قدرت نظامی ،اقدام نیروهای نظامی و ارتشی مؤمن به حقانیت نهضت بیداری اسلامی برای تغییر نظامها است .همچنان که در کشور سودان چنین چیزی روی داد و کودتای به نام شورش رهای بخش روی داد که در آن حتی یک قطره خون ریخته نشد . شاید منظور ایشان همان اقدامی بود که بعدها عبد الناصر بدان دست زد .

چیزی که موضوع مورد بحث را مورد تأکید قرار می دهد این است که امام بناء با شورش و تظاهرات عمومی همراه با تخریب و درگیری به این دلیل که آن را خشونت بارترین مظهر استفاده از قدرت به شمار می آورد و آن را زیانبار و بی حاصل می داند نظر موافقی نداشت و به همین خاطر اخوان در مورد آن نمی اندیشیدند و آن را مبنای فعالیت های خویش قرار نمی دادند و به سودمند و ثمر بخش بودن آن باور نداشتند .هر چند این موضوع را با صراحت با همه ی دولت های مصر در میان می نهادند که چنان چه وضع و حال به همین منوال پیش رود و مسؤولین امور سریعاً اقدامهای را در مورد اجرای اصلاحات و حل مشکلات انجام ندهند ،منجر به کودتای می شود که اخوان در آن نقشی ندارد و جزو دعوت و نهضت ایشان به شمار نمی آید بلکه پیامد فشارهای اوضاع و احوال و لازمه ی تحولات پروژه های اصلاحی است .مشکلاتی که به مرور زمان پیچیده تر می شود و با سپری شدن سالها حل و فصلش سخت تر می گردد خود هشدارهای از این قبیل به شمار می آیند .پس بیش از هر زمان دیگری نیاز به اقدام و تلاش مصلحان وجود دارد .

لذا جنبش های اسلامی طبق مبانیی که به آنها معتقد هستند ، در راستای ایجاد تغییر و تحول تلاش می کنند و اگر در روند تغییر و تحولات ، ابزار و راهبردهای کودتای نظامی ، انقلاب مسلحانه مردمی و راههای گرفتار کردن حکومت و کشتن و ترور را رد می کند ، در جهت تحقق بخشیدن به اهداف و آرمانهایشان از خلال فرآیند کارهای قانونی و دموکراتیک _ که نزدیک ترین سیستمهای حکومتی به اسلام محسوب می شوند _ گام بر می دارند .

البته این مسیر راهی پر زحمت ، طولانی و مشقت آفرین می باشد ، اما تنها راهی است که انسان را با کمترین هزینه ، به نتیجه مطلوب می رساند . امام مودودی هم در این باره فرموده اند : « من مخالف روی کار آمدن با کودتا نظامی هستم . »

--------------------------------------------
منابع :

1 – چالش های سیاسی جنبش اسلامی معاصر

مؤلف : مصطفی محمد طحان

مترجم : خالد عزیزی

انتشارات : نشر احسان

2 - اخوان المسلمین 70سال دعوت ، تربیت و جهاد

مؤلف : دکتر یوسف قرضاوی

مترجم : عبدالعزیز سلیمی

انتشارات : نشر احسان

 

 

اخوان المسلمین و حکومت

 

اخوان المسلمین و حکومت

امام حسن البناء در پاسخ به این پرسش که :آیا در ساختار برنامه ریزی اخوان موضوع به دست گرفتن حکومت و تلاش برای رسیدن به آن وجود دارد یا خیر ؟اگر جواب مثبت است از چه وسایلی برای رسیدن به آن هدف استفاده می کنید ؟ امام با صراحتی که سؤال کنندگان را دچار سردرگمی نکند ، از پاسخ دادن طفره نمی رود و می گوید : « اخوان در همه ی گامهای که بر میدارند و آرزوهای که دارند و اعمالی را که انجام می دهند



اخوان المسلمین و حکومت

امام حسن البناء در پاسخ به این پرسش که :آیا در ساختار برنامه ریزی اخوان موضوع به دست گرفتن حکومت و تلاش برای رسیدن به آن وجود دارد یا خیر ؟اگر جواب مثبت است از چه وسایلی برای رسیدن به آن هدف استفاده می کنید ؟ امام با صراحتی که سؤال کنندگان را دچار سردرگمی نکند ، از پاسخ دادن طفره نمی رود و می گوید :

« اخوان در همه ی گامهای که بر میدارند و آرزوهای که دارند و اعمالی را که انجام می دهند با توجه به شناخت و برداشتی که از اسلام دارند در اه آن حرکت می کنند . حاکمیت تعالیم و احکام اسلامی را یکی از ارکان دعوت خویش می دانند و به موضوع اقدام و اجرا همچون اندرز و ارشاد اهمیت می دهند . پیشتر خلیفه ی سوم فرموده اند خداوند از طریق حکومت کارهای را انجام می دهند که به تنهای از قرآن ساخته نیست .»

همچنین رسول خدا (ص ) حکومت را یکی از احکام اسلام به شمار می آورد .

لازم به یاد آوری است که در کتاب های دینی ما موضوع حکومت موضوعی مربوط به عقاید و اصول به شمار آمده نه جزو مسائل فرعی و فقهی ؛زیرا اسلام مجموعه ای است از احکام و اجرا و تشریع و تعلیم و قانون و قضاوت . که هیچ کدام از آنها بدون دیگری از کارای و سودمندی مورد نظر برخوردار نخواهد بود .

چنان چه مجددین و مصلحین مسلمان به این موضوع راضی شوند و تن در دهند که تنها فقیه و مرشد باشند . احکام را بیان و تعالیم اسلام را تدریس نمایند و اصول و فروع دین را مورد بحث و برسی قرار بدهند ؛به دیگران اجازه بدهند که اموری و قوانینی غیر الهی را بر مردم تحمیل کنند و مردم مسلمان را با استفاده از قدرت از اطاعت اوامر آن معلمان و مبلغان باز دارند ،نتیجه ی طبیعی چنین امری این خواهد بود که صدای مصلح به صورت فریادی در دره ای دور افتاده و تهی و یا همچنین که می گویند :مانند فوت کردن بر خاکستر در خواهد آمد .

امام بناء در ادامه می فرماید : چنان چه مسؤولین حکومت برای اجرای اوامر خداوند و تطبیق احکام شریعت و رسانیدن پیام قرآن و سنت پیامبر (ص) آمادگی داشته و اقدام نمایند ،اکتفای مصلحین مسلمان به موعظه و ارشاد توجیه پذیر و قابل درک است ، اما در صورتی که وضع به همین منوال است و تشریع اسلامی در یک طرف و قانونگزاری عملی و اجرا در طرف دیگر باشد ،کوتاهی و عدم تلاش مصلحین مسلمان برای درخواست و به دست گرفتن حکومت جرم و معصیتی است که تنها قیام و به کنار نهادن نیروی اجرای حکومت از دست کسانی است که حاظر به قبول احکام دین مبین اسلام نیستند .

این سخن سخن روشنی است و در واقع ساخته و پرداخته ی ذهن ما نیست ،بلکه ما آن را از تعالیم اسلام پاک برگرفته ایم . بر این اساس اخوان المسلمین در پی آن نیستند که خود زمام امور را در دست گیرند؛زیرا اگر کسانی را در میان امت اسلامی یافتند که بتوانند بار این مسئولیت و امانت را بر دوش کشند و بر اساس و روش و راهکارهای قرآنی حکومت کنند ،پیروان اخوان به صورت سربازان و حامیان آن حکومت در خواهند آمد . اما اگر کسی را نیافتند ،روش و راهکار حکومتی خویش را به کار خواهند گرفت . همه ی تلاش خود را برای رهای حکومت از زیر سلطه ی همه ی دولت های که اوامر خداوند را اجرا نمی کنند ،به کار خواهند گرفت .

 

پس از آن امام شهید حسن البناء به قضیه ی حساس و مهمی که عبارت است از :

ضرورت تقویت و تدارک عقلی و معنوی و اخلاقی مردم برای پذیرش حکومت اسلامی ،اشاره نموده و می فرماید :بر این اساس است که نهضت اخوان المسلمین آگاه تر و دوراندیش تر از آن هستند در چنین وضع و حالتی که مردم قرار دارند ،بخواهند زمام حکومت را در دست گیرند . بلکه به مدت زمان لازم برای تبلیغ و آموزش اصول و اندیشه ها و راهکارهای اخوان نیاز مبرم وجود دارد ،تا در میان مردم نفوذ گسترده ای پیدا کنند و مردم به خوبی بیاموزند که چگونه مصالح عمومی را بر مصالح شخصی خویش ترجیح بدهند .

در این صورت آماده سازی مردم و فراهم نمودن فضای لازم برای آنکه حکومت اسلامی از خواست و اراده و انتخاب مردم سرچشمه بگیرد ،ضرورت دارد .نه اینکه حکومت اسلامی به صورت تصمیم گیری از بالا بر ایشان تحمیل شود . سالها است که از چنین راهکاری به عنوان (اندیشه تدریجی ) و گام به گام در اجرای شریعت تعبیر می شود . موضوعی که ما از اندیشه های خویش از آن حمایت کرده ایم ؛زیرا راهکار تدریجی و گام به گام قانون و سنتی از سنت های حاکم بر هستی و همچنین سنتی شرعی است ،البته به شرطی که مقصود از کلمه ی تدرج کنار نهادن و نابود کردن موضوع مورد نظر و هدف نهای نباشد ،بلکه قانون حقیقی و تدریجی این است که هدف معین شود و برای اجرای آن برنامه ریزی عملی مرحله بندی شده صورت بگیرد که پس از مدت زمان مشخص یا شبه معینی از مرحله ای به مرحله ی بعدی گام نهاده شود .راهکار و قانون اقدام تدریجی و گام به گام این است ،نه این که انسانها همچنان در جای خویش باشند و گامی به جلو برندارند ،سپس ادعا کنند که داریم کار تدریجی و مرحله بندی شده را انجام می دهیم .

امام بناء این موضوع را با سخنان زیر به پایان می برد و می فرماید :

این سخن را در موقعیت و این گنگره می خواهم اعلام کنم که اخوان المسلمین در هیچ یک از حکومت های که با آنان معاصر بوده اند نه حکومت حال و نه حکومت پیش از آن و نه حکومت های حزبی مشاهده نکرده اند که توانای آن را داشته باشند بتوانند بار این مسؤولیت را بر دوش یا برای حمایت از اندیشه بیداری و نهضت اسلامی به درستی اعلان آمادگی بنماید .

لازم است امت اسلامی از این موضوع مطلع باشند و حقوق خود را از حکومتها خواستار شوند و اخوان المسلمین هم از هیچ تلاشی دریغ نورزند .

امام شهید گام های برپائی حکومت اسلامی را چنین ترسیم کرده اند :

1 – پرورش و تربیت فرد مسلمان از نظر تفکر ، عقیده ، اخلاق ، عاطفه ، عملکرد ها و رفتارها.

2 – ایجاد خانواده ی مسلمان ، یعنی توجه و اهتمام به خانواده ها ( زن و مرد وکودک و جوان ) که بنیان و اساس جامعه اند .

3 – ساختن ملت مسلمان و جامعه ی اسلامی ، در راستای تحقق بخشیدن به این امر ، تلاش می کنیم تا دعوت ما به هر خانواده ای برسد و ندای حیات بخش دعوت اسلامی در هر کوی و برزن به گوش رسد و شور و نشاط ایمانی و اسلامی ایجاد کند ، ما جهت نیل به این هدف کوتاهی نمی کنیم و از هر ابزار شرعی بهره می گیریم .

4 – تأسیس حکومت اسلامی ، حکومتی که میدم را به مسجد فرا می خواند و از آنجا برای توجیه و هدایت مردم استفاده می کند .

این است برنامه ی روشن و صریح اخوان برای تشکیل حکومت اسلامی .

نباید از این نکته غافل بود که امکانات مادی در تحقق بخشیدن به هدف ابزار نیستند ، تاریخ گواه این است که دعوت های اسلامی بر اساس مادیات پایه گذاری نشده اند و اساساً امکانات مادی و رفاهی ، وسیله و ابزار تحرک جنبش و حرکت اسلامی نبوده اند ، اگرچه حرکت در پاره ای از روند فعالیت های خود به مال نیازمند است ؛ اما به هیچ نوان پایه و اساس دعوتهای اسلامی مال و امکانات مادی نبوده نمی باشد . نیرو و قدرت هم ابزار محسوب نمی شوند یزرا دعوت حقیقی ، اولاً روحها و دلها را مخاطب قرار می دهد و با قلبها گفتگو می کند و جانهای خفته را بیدار می کند ، پس امور مادی و قدرت در چنین امری نقش چندانی ندارند . بلکه ابزار حقیقی و اساسی عبارتند از ایمان ، عمل صالح ، محبّت ، برادری و توانمندی در عقیده و وحدت و صبر است ، و این سنت تغییر ناپذیر خداست .

-------------------------------------------------

منابع :

1 – چالش های سیاسی جنبش اسلامی معاصر

مؤلف : مصطفی محمد طحان

مترجم : خالد عزیزی

انتشارات : نشر احسان

2 - اخوان المسلمین 70سال دعوت ، تربیت و جهاد

مؤلف : دکتر یوسف قرضاوی

مترجم : عبدالعزیز سلیمی

انتشارات : نشر احسان

 

اخوان المسلمین و سیاسی کردن دین

 

اخوان المسلمین و سیاسی کردن دین

دکتر یوسف قرضاوی

یکی از اتهامات قدیمی که در شرایط کنونی هم وارد می شود این است که اخوان دین اسلام را سیاسی نموده و سیاست را با دین و یا دین را با سیاست آمیخته اند .روزی یکی از حکام گفته بود :سیاست دین ندارد و در دین هم سیاست وجود ندارد .در سالهای اخیر عبارت اسلام سیاسی بر سر زبان ها افتاده و برخی از نویسندگان آن را به کار می برند .منظورشان از آن اسلامی است که خواهان تعالیم و احکام شریعت الهی است که به آن ایمان آورده و اسلامی



اخوان المسلمین و سیاسی کردن دین

دکتر یوسف قرضاوی

یکی از اتهامات قدیمی که در شرایط کنونی هم وارد می شود این است که اخوان دین اسلام را سیاسی نموده و سیاست را با دین و یا دین را با سیاست آمیخته اند .روزی یکی از حکام گفته بود :سیاست دین ندارد و در دین هم سیاست وجود ندارد .

در سالهای اخیر عبارت اسلام سیاسی بر سر زبان ها افتاده و برخی از نویسندگان آن را به کار می برند .منظورشان از آن اسلامی است که خواهان تعالیم و احکام شریعت الهی است که به آن ایمان آورده و اسلامی که مسلمانان را به تلاش برای آزادسازی سرزمین های اشغالی توسط استعمار و رویاروی با همه ی متجاوزین و تلاش برای احیای وحدت میان امت عربی و اسلامی یا حداقل نزدیک تر نمودن آنها به یکدیگر به جای پشت کردن و یا احیاناً رویا روی با یکدیگر دعوت می نماید .

زمانی که مخالفان اخوان به توضیح مضمون اسلام سیاسی می پردازند به آنچه  که گفتیم اکتفا نمی نمایند بلکه آن را در بر گیرنده ی خشونت و تروریسم کور و ایجاد نا امنی برای مردم، تعصب علیه دیگران، زندانی شدن در گذشته ،قطع ارتباط با جهان معاصر و اهمال آینده به شمار می آورند .

هر گاه کسی بر این باور باشد که سیاست و حکومت بخشی جدا نا پذیر از اسلام هستند و از اصول آن سر چشمه می گیرند و در راهی که اسلام ترسیم می نماید  گام بر می دارد او را به اموری متهم می نمایند که به آن اعتقاد ندارد و به طرفداری از تروریسم و خشونت متهمش می کنند .

می خواهم در اینجا به این مطلب اشار ه کنم که این اخوان نیستند که دین را سیاسی کرده اند بلکه شارع و صاحب اسلام یعنی خداوند متعال است که از طریق بیان احکان و تعالیمی در ارتباط با حکومت و سیاست آن را سیاسی نموده است .

تو را به خدا به من بگوید این دو آیه از قرآن را اگر اصولی از مسا ئل سیاسی ندانیم آنها را در رابطه با چه موضوعی به شمار بیاوریم ؟

« إِنَّ اللّهَ يَأْمُرُكُمْ أَن تُؤدُّواْ الأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وَإِذَا حَكَمْتُم بَيْنَ النَّاسِ أَن تَحْكُمُواْ بِالْعَدْلِ إِنَّ اللّهَ نِعِمَّا يَعِظُكُم بِهِ إِنَّ اللّهَ كَانَ سَمِيعًا بَصِيرًا  * يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً » نساء 58-59

 

« بیگمان خداوند به شما دستور می دهد که امانتها را به صاحبان آنها تحویل دهید و هنگامی که در میان آنها حکومت و قضاوت می کنید به داد گری رفتار کنید خداوند شما را به بهترین اندرز پند می دهد و بیگمان خداوند شنوای سخنان و بینای کردارتان بوده و هست ای کسان که ایمان آورده اید از خداوند با پیروی از قرآن و از پیغمبر با تمسک به سنت او اطاعت کنید و از کار گذاران و فرماندهان خود فرمانرداری نماید اگر در مورد چیزی با هم اختلاف داشتید آن را به خدا ( با مراجعه به قرآن)  و پیغمبر ( با مراجعه به سنت) محول کنید ،اگر راست می گویید که به خداوند و روز رستاخیز ایمان دارید این کار برای شما بهتر و خوش فرجام تر است »

امام احمد بن تیمیه نیز این دو آیه را محور یکی از کتاب های خود به نام (السیاسه الشرعیه فی اصول الرعر ی )قرار داده است .

پس از آن آیاتی دیگر آمده است که سپردن حکم و حاکمیت را به خدا و پیامبرش (ص ) واجب گردانیده اند که با این آیه پایان می یابند :

« فَلاَ وَرَبِّكَ لاَ يُؤْمِنُونَ حَتَّىَ يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لاَ يَجِدُواْ فِي أَنفُسِهِمْ حَرَجًا مِّمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُواْ تَسْلِيمًا » نسائ 65

 (اما نه ! به پرور دگارت سوگند آنان اهل ایمان به شمار نمی آیند تا تورا در مورد اختلافات خود به داوری نگیرند و سپس در مورد آن قضاوت تو ملالی به دل راه ندهند و کاملاًتسلیم و فرمانبردار باشند )

و در سوره ی نور نیز می فر ماید :

وَيَقُولُونَ آمَنَّا بِاللَّهِ وَبِالرَّسُولِ وَأَطَعْنَا ثُمَّ يَتَوَلَّى فَرِيقٌ مِّنْهُم مِّن بَعْدِ ذَلِكَ وَمَا أُوْلَئِكَ بِالْمُؤْمِنِينَ * وَإِذَا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ إِذَا فَرِيقٌ مِّنْهُم مُّعْرِضُونَ

(می گویند به خداوند و پیامبر ایمان آورده و اطاعت کرده ایم اما پس از آن گروهی از ایشان بعد از این ادعا پشت مکنند ایشان اهل ایمان نیستند ...پاسخ مو منین هر گاه که به حکم خداوند و پیامبر او در موردشان فرا خوانده میشو ند این است که می گویند ما شنیدیم و اطاعت کردیم و رستگاران ایشانند

یاا این آیات و امثال آن در رابطه با سیاست و حتی اصول سیاست نازل نشده اند ؟مگر بالاترین مرجعیت را برای امت اسلامی و دولت اسلامی که قرآن و سنت است بیان نمی نمایند ؟آنهای که در مورد سیاسی نمودن دین شک و تردید دارند یا با آن مخالفت می ور زند راجع به این آیات سوره ی مائده چه دارند که بگویند ؟

وَمَن لَّمْ يَحْكُم بِمَا أَنزَلَ اللّهُ فَأُوْلَـئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ

(هرکس به آنچه خداوند فرو فرستاده حکم نکند کافران ایشانند )مائده 44

وَمَن لَّمْ يَحْكُم بِمَا أنزَلَ اللّهُ فَأُوْلَـئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ

(هرکس به انچه خداوند فرو فرستاده است حکم ننماید ایشان ستمکا رانند )مائده 45.

وَمَن لَّمْ يَحْكُم بِمَا أَنزَلَ اللّهُ فَأُوْلَـئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ

(هر کس به انچه خداوند فرستاده است حکم ننماید خطا کار و منحرف اند )مائده 47.

مکن است بگویند که آن آیات در شان اهل کتاب و راجع به تکیم تورات و انجیل نازل شده اند .من نیز در پاسخ به ایشان م گویم :آری این آیه ها د رارتباط ایشان نازل شده اند اما عمومیت عبارات معتبر اند نه واد شدن آنها در موردی خاص .

اضافه بر آن مگر آنچه را که خداوند نازل فرموده شان و منزلتش از آنچه برای اهل کتاب نازل نمو ده کمتر است ؟ تا اگر ایشان به آن حکم نکردند کافر و ظالم و فاسق بشوند .اما چنان چه مسلمانان حکم کردن به قرآن را کنار نهند به کفر و ظلم و فسق محکوم نشوند ؟

یا این که مگر خداوند دارای دو معیار است که اگر اهل کتاب به کتاب های نازل شده به ایشان حکم ننمودند آنها را بر اساس یکی از آن دو معیار به آن صفات محکوم نمایند اما هر گاه مسلمانان به قرآن خود حکم ننمایند بر اساس معیارهای دیگر آنها را به آن صفات توصیف ننماید اگر چنین چیزی صحیح باشد عدالت خداوند کجا خواهد بود ؟

ما در کتابهای دیگر از جمله کتاب (فقه الدوله فی الاسلام )به تفصیل آن طور که تردیدی را باقی نمی گذارد به این موضوع پرداخته ایم .

کسی که قرآن را مطالعه می نماید و در آن تأمل میکند در ارتباط با مسائل سیاست داخلی و خارجی و نوع ارتباط با دیگران در ایام جنگ و صلح و آیات بسیاری را ملاحظه می نماید .این موضوع به کسی هم که کمترین توجه به قرآن را داشته باشد یک موضوع مخفی نیست .می بینیم که قرآن در مقطع مکه نظر مسلمانان را در حالی که اقلیتی تحت ستم بیش نبودند به رقابت و رو یاروی ها سیاسی و نظامی جهان معطوف می دارد . رویاروی میان دو ابر قدرت فارس در شرق و روم بیزانس در غرب و در مورد مجادله و مناقشه  ای که میان مشرکان و مسلمانان راجع به آینده جنگ و اینکه کدام یک از آن دو ابرقدرت در نهایت پیروز می شوند دخالت می نماید زیرا مسلمانان به خاطر اهل کتاب و مسیحی بودن رومیان و وجود رابطه ی نزدیکترشان با مسلمانان دوست داشتند که ایشان بر امپراطور فارس که آتش پرست بودند و دینشان با دین بت پرستان نزدیک تر بود پیروز شوند .در آن شرایط قرآن به تا یید مسلمانان نازل گردید و در آیات اول سوره ی روم راجع به آن فرمود .

1.     الم

2.     غُلِبَتِ الرُّومُ

3.     فِي أَدْنَى الْأَرْضِ وَهُم مِّن بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَيَغْلِبُونَ

4.     فِي بِضْعِ سِنِينَ لِلَّهِ الْأَمْرُ مِن قَبْلُ وَمِن بَعْدُ وَيَوْمَئِذٍ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ

5.     بِنَصْرِ اللَّهِ يَنصُرُ مَن يَشَاء وَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ

 

(رومیان از ایرانیان شکست خوردند این شکست در نزدیک ترین سرزمین (به سرزمین عرب و در نواحی شام )بود اما پس از این شکستشان پیروز خواهند شد در مدت چند سال اینده همه چیز در اختیار خداوند است چه قبل (که رومیان شکست خوردند )و چه بعی که (ایشان پیروز می شوند )در ان روز موئمنان شاد می گردند و از یاری خداوند و او هر کسی را که بخواهد یاری می دهد او بسیار چیره و مهربان است )).

 

کسی که در سیره ی نبوی مطالعه و تحقیق داشته باشد مسائل مفصلی را در این ارتباط مشاهده می نماید همچنین در سیره و عملکرد رسول خدا (ص ) می دانیم که ایشان به تعبیر امام قرافی امام اعظم و پیشوای مسلمانان قاضی القضات و مفتی اعظم بوده اند .امام اعظم یعنی بالاتریت مرجع حکومتی و ریاست و دولت که ایشان بدون تردید دارای آن مقام بودند و در کنار ایشان پادشاه و امیر و فرمانروای نبوده که امور سیاسی و مملکت داری را انجام بدهد و در عین حال رسول خدا به امور دین و دعوت اشتغال داشته باشد بلکه دعوت و دولت هر دو در اختیار ایشان بوده است .رسول خدا ( ص) خود شخصاً امامت جمعه و جماعت قیادت و فرماندهی را در صلح و جنگ در اختیار داشت و معاهدات و پیمان ها را منعقد  می فرمود .هیئت های به ممالک مختلف می فرستاد والیان و قضات و معلمین را تعیین می نمود و آنه را به ممالکی که اسلام وارد آن گردیده بود می فرستاد .

در عرصه ی فقه سیاست شرعی این موضوع ، موضوعی معروف است که در سیره و سنت رسول خدا برخی از تصرفات و اقدامات وجود دارد که فقها مبنای آنها را مقتضی و جزو حقوق و اختیارات امامان و رهبری حکومت می دانند .

آن تصرفات و اقدامات همچنین تصرفات و اقدامات ایشان به مقتضی و در مقام تبلیغ رسالت از جانب خداوند متعال نیست .برای مثل می توان به حدیث (من احیا ارضاضمیته فهی له ) (هر کس زمین بایری را احیا کند ان زمین به مالکیت او در می آید )اشاره کرد زیرا امام ابو حنیفه و موافقان رای او می گویند :این فرموده ی رسول خدا در مقام امامت و رهبری است که بیان شده بدین معنی که بدون اجازه ی امام و دولت اگر کسی زمین بایری را احیا کند به مالکین او در نخواهد آمد .

همچنین همه ی فقهای مذاهب مختلف در این مورد اتفاق نظر دارند که شریعت بر همه ی اعمال مکلفین حاکمیت دارد و هیچ گونه عمل و رفتاری از طرف مردم از دایره و چهار چوب شریعت خارج نیست زیرا شریعت باید هریک از آن اعمال را مشمول یکی از احکام پنجگانه ی معروف (واجب و حرام و مباح و مستحب و مکروه )بگرداند قرآن نیز بر این شمولیت و فراگیری تا کید می ورزد و خطاب به رسول خدا می فرماید :

وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِينَ

(ما قران را که تبیین کننده ی همه چیز است و برای مسلمانان مایه ی یهدایت و رحمت و بشارت است بر تو نازل نمودیم )نحل 98.

در پایان سوره ی یوسف می فرماید :

لَقَدْ كَانَ فِي قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِّأُوْلِي الأَلْبَابِ مَا كَانَ حَدِيثًا يُفْتَرَى وَلَـكِن تَصْدِيقَ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَتَفْصِيلَ كُلَّ شَيْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ یوسف 111

(براستی در سرنوشت انان درس عبرتی برای اندیشمندان است .( انچه گفته شد افسانه یی )ساختگی نبود بلکه کتاب های پیشین را تصدیق می کند پیغمبران را تا یید مینماید و بیان گر همه ی چیزهای است که مایه ی هدایت و رحمت برای همه یکسانی است که ایمان می آورند ).

ابن عباس که به ترجمان القرآن شهرت دارد گفته است :حتی اگر افسار شترم گم شود حکم آن را در کتاب خداوند خواهم یافت .

در حالی که انجیل می گوید (آنچه را که به شاه تعلق دارد به او بسپار و انچه را که به خدا تعلق دارد را به او واگذار کن )

اما خدا پادشاه و همه ی متعلقات او را از آن خداوند به شمار می آورد (بگو همه ی امر و فرمان از آن خداوند است ).همه ی آنچه در آسمانها و زمین و همه ی کسانی که در آنها قرار دارند ازان خداوند هستند او فرمانروای مطلق مخلوقات خویش است و تنها او است که از حق امر و نهی و حلال و حرام نمو دن برخوردار است و مخلوقات مکلف به اطاعت مطلق و التزام همه جانبه به مسئولیت عبودیت می باشند .

علما اصول فقه این موضوع را مشخص نموده اند که دین یکی از ضروریات پنج گانه یا شش گانه است که تکالیف شرعی بر اساس آنها قرار می گیرند عبارت اند از دین و نفس . نسل . عقل و مال که برخی عرض را هم به آنها اضافه کرده اند .

اما کسانی که می خواهند اسلام را در دین محدود و محصور نمایند در واقع از آن حقیقت که مورد اجماع و اتفاق اصو لیون است غفلت ورزیده اند .

شمول و فراگیری اسلام ساخته و پرداخته ی اخوان المسلمین نیست بلکه موضوعی است که قرآن و سنت و اجماع علمای امت بر آن تأکید می ورزند و فرهنگ و تمدن آن بر آن شمول و فرا گیری استوار است تاریخ و میراث آن در همه ی عرصه ها بیانگر آن حقیقت است .همه ی مصلحان بزرگ که همچن ستاره ای بزرگ در آسمان امت اسلامی می درخشند و همه ی تلاش های خود را برای بیداری و نهضت آن در عصر حاضر به کار گرفته اند سیاست را در دین و دین را در سیاست وارد کرده اند که می توان از شخصیت های مانند محمدبن عبدالوهاب ، عبد الرحمن کواکبی ،محمد عبده ، رشید رضا ،ابن بادیس و بسیاری دیگر نام برد که از منظر شامل و فرا گیری به اسلام نگاه کرده اند دین و سیاست را از هم جدا نمی دانند و همه ی آنها در سیاسی دانستن دین یک گونه بوده اند .امام حسن البناء در میان مصلحین بدعتی نو ایجاد ننموده و دعوت او در میان نهضت های اصلاحی بدعت جدید نبوده است .

از همان فرمانروای که گفته است (دین سیاست ندارد و سیاست دین ندارد )بارها دیده و شنیده ایم که برای تایید سیا ست خود به نام دین سخن گفته است و برای توجیه مواضع خویش به فتوای علما متوسل شده است .

آنهای که به تعالیم اسلام التزام دارند تفاوتی با دیگر مردم و هم وطنان ندارند این حق آنان است که بر اساس باور ها و برداشت های خویش به فعالیت سیاسی بپر دازند و به بهانه ی متدین بودن به هیچ وجه جایز نیست که از کار سیاسی محروم شوند .انسان مسلمان در حالی که در نماز و عبادت پروردگار خویش غرق گردیده می تواند در اعماق سیاست هم دخالت کند .ما این را در (قنوت نوازل )یا دعا های که به خاطر رویداد های مهم در نماز خوانده می شود مشاهده می کنیم .نماز خوان می تواند و حق دارد در نماز و قنوت علیه صهیونیست های متجاوز و فلسطین و صرب های جنایت کار که به قتل عام مردم بوسنی و کوزو دست زدند و دیگرانی که به سرزمین و حرمت مسلمانان تجاوز می نمایند دعا کنند .

همچنین انسان مسلمان از این حق برخوردار است که آیاتی از قرآن را در نماز قرائت نماید که به مسائلی مربوط به واقعیت های زندگی مانند جهاد و اقامه ی عدالت و حکم به ما انزل الله ..ارتباط پیدا می نماید .هیچ کس نمی تواند او را به هیچ وجه مورد ملامت قرار بدهد .بدین ترتیب معلوم می شود که اتهام سیاسی کردن دین توسط اخوان همچنین بسیاری از تهمت های دیگر اتهامی بی پایه است .

وَقُلْ جَاء الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا

(ای پیامبر بگو حق آمد و باطل از بین رفت .براستی باطل رفتنی است ).اسراء /81

-----------------------------------------------

منبع : اخوان المسلمین 70سال دعوت ، تربیت و جهاد

مؤلف : دکتر یوسف قرضاوی

مترجم : عبدالعزیز سلیمی

انتشارات : نشر احسان

 

تو ای برادر مسلمانم این کتب رایگان را دانلود کن

كتاب هاي مجاني فارسي بي دي اف - Free Persian Farsi Islamic Books in PDF

100وسيله در نصرت و ياري رسول الله

http://www.aqeedeh.com/books/pdf/100wasilah.pdf

أحكام نماز مريض وطهارت آن ابن باز

http://www.aqeedeh.com/books/pdf/ahkamnamazmareez.pdf

40 حديث در احكام بانوان

http://www.aqeedeh.com/books/pdf/40hadith4women.pdf

فايل مكه مكرمه

http://www.aqeedeh.com/books/pdf/fazaelmakkah.pdf

خانواده خوشبخت و خلاف زوجين

http://www.aqeedeh.com/books/pdf/happyhome.pdf

درسها مهم براى عموم امت اسلامى

http://www.aqeedeh.com/books/pdf/importantlessons.pdf

نماز

http://www.aqeedeh.com/books/pdf/namaz.pdf

احكام جنايز

http://www.aqeedeh.com/books/pdf/azadarijanazat.pdf

مخالفات زن در آرايش و زينت

http://www.aqeedeh.com/books/pdf/arayeshzanan.pdf

بيان آنچه از مساجد مدينه زيارت آن جايز و غير جايز است

http://www.aqeedeh.com/books/pdf/zyaratmadina.pdf

يك اشتباه تاريخي در باره وهابيت

http://www.aqeedeh.com/books/pdf/erroraboutwahabis.pdf

پناهگاه توحيد1

http://www.aqeedeh.com/books/pdf/tawheederrors.pdf

پناهگاه توحيد2

http://www.aqeedeh.com/books/pdf/tawheederrorsmokhtasar.pdf

پناهگاه مسلمان (حصن المسلم)

http://www.aqeedeh.com/books/pdf/forrtificationofthemuslim.pdf

حقيقت تصوف

http://www.aqeedeh.com/books/pdf/erfanhaqiqat.pdf

راهنماى مسلمان

http://www.aqeedeh.com/books/pdf/muslmanguide.pdf

شرح اركان الإسلام

http://www.aqeedeh.com/books/pdf/sharharkanislam.pdf

اعترفات يك قبر برست

http://www.aqeedeh.com/books/pdf/murdahqabr.pdf

روش نماز رسول الله

http://www.aqeedeh.com/books/pdf/namaztariqat.pdf

حكمت در دعوت

http://www.aqeedeh.com/books/pdf/wisdomhikmat.pdf

يادي از وداع حجاج

http://www.aqeedeh.com/books/pdf/hajjmemorial.pdf

به بهانه بزرگترین آرزوی مسلمانان یعنی سفر به حرم امن الهی

http://www.aqeedeh.com/books/pdf/hajjmemorial.pdf

داستان اسلام آوردن خانم سندي وبر مبلغ مسيحي

داستان اسلام آوردن خانم سندي وبر مبلغ مسيحي

سندي وبر معاون مدرسه «نيو هاريزن» است. شخصيت جالب توجهي دارد. هميشه از صحبت كردن با او لذت مي برم. براي مدت زيادي مبلغ مسيحي بوده است و چقدر تغيير عجيبي است كه يك مبلغ مسيحي به دين اسلام بگرود. پروردگار، خودش شخصي را كه مي خواهد هدايت كند انتخاب مي كند و كسي را كه مي خواهد به او نزديك شود دوست دارد. الله اكبر!

اولين آشنايي من با دين اسلام در سال 1982 بود. زماني كه در كنيا معلم بودم. معلم يك مدرسه ديني مسيحيت در دويست و پنجاه مايلي غرب «نايروبي» بودم. اغلب به نايروبي سفر مي كنم تا دوستاني را كه در آنجا هستند ملاقات كنم و تفريحي هم كرده باشم. در آن هنگام در «نايروبي» بود كه متوجه گروهي از مردم شدم كه در اجتماعات مختلف گرد هم مي آمدند. اين افراد به نظر من زندگي خوبي داشتند. خيلي پايبند اصول خانواده بودند. هيچ وقت الكل و مواد مسكر ديگر نمي نوشيدند. به بزرگترها احترام مي گذاشتند و به همديگر كمك مي كردند. بعد از طريق يكي از دوستانم متوجه شدم اين افراد مسلمان هستند.

در سال 1983 به آمريكا برگشتم. چهار سال بعد احساس كردم كه بايد مذهبم را تغيير دهم زيرا احساس مي كردم اينجا در آمريكا در مسيحيت اشتباهاتي وجود دارد و مذهب كاتوليك نمي توانست جوابگوي پرسشهاي من باشد. مردم سرد و بي خيال بودند. در جشنها هميشه الكل و مواد مصرف مي كردند. اصلا ازدواج كردن مساله نبود زيرا تو مي توانستي با هر كس قرار بگذاري و با او باشي. مردم بيشتر به آرايش كردن، مد جديد لباس و مد جديد مو مي پرداختند.

در ماه آوريل 1987 تصميم گرفتم كه به طور جدي تغيير مذهب بدهم. مردمي را كه در نايروبي ديده بودم، به خاطر آوردم. در آن هنگام كه در شيكاگو زندگي مي كردم، مسجدي يافتم. كتابهايي در مورد اسلام پيدا كردم و دو هفته بعد شهادتين را بر زبان آوردم و مسلمان شدم. همه اين موارد فقط از جانب خودم بود و با هيچ مسلماني هم دوست نبودم و خداوند بر همه چيز آگاه است.

در سال 1987 مسلمان شدم و خانواده مخالفتي نشان ندادند. هرچند كه بعد از پوشيدن حجاب تعدادي از دوستانم را از دست دادم. متوجه شدم كه اسلام زندگي انسان را بهبود مي بخشد بويژه وقتي كه انسان در روز، پنج مرتبه نماز مي خواند و اين يك زنگ تفريحي است براي دوري از كارهاي روزمره و اينكه به جنبه روحي خود نيز بپردازيد. اكنون در مدرسه اسلامي «پاساداناي كاليفرنيا» كه «نيوهاريزن» نام دارد، كار مي كنم و عصرها به دانشكده حقوق مي روم. صاحب دو بچه هستم يكي هشت سال و ديگري پنج سال سن دارد.



برگرفته از «اينك اسلام از غرب طلوع مي كند» نوشته: بانو مظفر حليم ترجمه عبدالعزيز ويسي « نشر احسان»

زینب غزالی... زن در اوج

زینب غزالی... زن در اوج

من نسيبه بنت كعب مازنی هستم!
«زینب الغزالی الجبیلی» به تاریخ 2 ژانویه 1917 در یكی از روستاهای استان البحیره در شمال قاهره به دنیا آمد. نسب او از طریق پدر به عمر بن الخطاب رضی الله عنه و از جانب مادر به حسن بن علی رضی الله عنه می رسد. پدر بزرگش از تجار معروف پنبه و پدرش از علمای الازهر بود او از همان كودكی در وجود زینب دوستی خیر و فضیلت و مبارزه برای حق را بارور ساخت. او زینب را به بركت نام صحابیة بزرگوار «نسیبة بنت كعب» صدا می زد.
نسیبه زن صحابیه شجاعی بود كه در روز جنگ احد وقتی مسلمانان بر اثر غافلگیری از حمله ناگهانی كفار از دور و بر پیامبر پراكنده شدند برای دفاع از پیامبر زخم 12 ضربه شمشیر و نیزه را تحمل كرد تا به پیامبر صلی الله علیه و سلم آسیبی نرسد. او می گوید: پدر با گچ بر روی زمین دایره ای می كشید و من را وسط آن قرار می داد و شمشیری چوبی به دستم می داد و به من می گفت: بایست و دشمنان رسول الله را بزن... او هم دشمنان پیامبر را از چپ و راست مورد حمله قرار می داد! یكی! دو تا! سه تا!...

مبارزه برای تحصيل
پس ازآنكه در سن ده سالگی پدرش را از دست داد با مادر و برادرانش به قاهره نقل مكان كرد. او بعدها مجبور شد برای ادامه تحصیلاتش در مقابل برادر بزرگش كه به علت پاره ای عقائد موروثی با تحصیل او مخالف بود بایستد. اما او با اصرار فراوان خواهان ادامه تحصیل در شهر بود. برادر بزرگش «محمد» معتقد بود پدر بیش از حد به زینب آزادی داده و او را بیش از حد پسرانه تربیت كرده است. برادر دوم «علی» اما اعتقاد داشت مطالعه و كتاب برای زینب و آینده او مهم است برای همین تعدادی كتاب برای او خرید تا او بتواند در خانه مطالعه كند.
اما زینب به این حد اكتفا نكرد...
یك روز در حالی كه تنها 12 سال داشت از خانه شان در محله شبرا خارج شد و به گشت زدن در خیابانها پرداخت. ناگهان مدرسه ای دخترانه او را متوجه خود ساخت...
در مدرسه را زد؛ وقتی دربان از او پرسید چكار دارد گفت: من با مدیر كار دارم. دربان پرسید چكار داری؟ او هم با اعتماد به نفس گفت: «من زینب الغزالی مشهور به نسیبه بنت كعب مازنی هستم و با آقای مدیر قرار دارم...» دربان با تعجب فراوان از نحوه حرف زدن او اجازه داد تا داخل شود!
زینب با همان اعتماد به نفس وارد دفتر آقای مدیر شد و بی مقدمه شروع كرد: السلام علیكم و رحمة الله و بركاته... من خانم زینب الغزالی هستم ملقب به نسیبة بنت كعب مازنی... مدیر نگاهی به او انداخت و با تعجب گفت: خوب خانم زینب یا نسیبه چه می خواهی؟ او هم داستان خود و قضیه برادر بزرگش را با مدیر گفت و از او خواست از او برای تحصیل در مدرسه ثبت نام كند. وقتی مدیر از او درباره خانواده اش سوال كرد، پدر و پدر بزرگش را شناخت و از زینب خواست برادر دومش «علی» را كه با تحصیلش موافق بود برای ثت نام به همراه خود به مدرسه بیاورد. زینب توانست طی دو امتحان دو سال تحصیلی را در یك سال به پایان برساند.
زینب به این هم اكتفا نكرد و علوم دینی را نیز در نزد مشایخ مشهور الازهر از جمله شیخ عبدالمجید اللبان و شیخ محمد سلیمان النجار آموخت.

اتحاديه زنان (1)

پس از آنكه توانست دبیرستان را به پایان برساند در یكی از روزنامه ها خواند «اتحادیه زنان» به ریاست «هدی شعراوی» تصمیم دارد سه نفر از فارغ التحیلان دبیرستان را برای تحصیل به فرانسه بفرستد. زینب آرزو كرد جزو این سه نفر باشد و فورا به مقر اتحادیه زنان رفت و با هدی شعراوی دیدار كرد. هدی شعراوی پس از شنیدن داستان زینب و سختیهایی كه برای تحصیل متحمل شده و فورا او را به عضویت اتحادیه زنان درآورد. او باید برای به دست آوردن زینب خوشحال می شد چون زینب همان كسی بود كه او نیاز داشت. یك سخنران فصیح و شجاع! هدی شعراوی در زینب همان كسی را می دید كه برای جانشینی خود مناسب می دید.
طولی نكشید كه زینب نام خود را در فهرست سه نفره اعزامی به فرانسه دید. اما خداوند اراده ای دیگر داشت...
پس از یك ماه از اعلام اسامی دانش آموزان اعزامی، موعد سفر آنها نیز اعلام شد. آرزوهای زینب به حقیقت پیوسته بودند. اما یك خواب همه چیز را تغییر داد.
شبی زینب پدرش را در خواب دید. پدر به او گفت: از رفتن به فرانسه چشم پوشی كن خداوند به جای آن در مصر به تو بهتر از آنچه در فرانسه به دست می آوری عطا خواهد كرد... او از پدر پرسید چگونه؟ پدر گفت: خواهی دید... اما هرگز به این سفر نرو چون من راضی نیستم...
زینب از رفتن به فرانسه عذر خواست و اصرارهای هدی شعراوی نیز نتوانست او را از تصمیمش منصرف كند...
از آن به بعد زینب به عنوان یكی از اعضای بارز اتحادیه زنان به فعالیت مشغول بود گرچه برخی از اعضا از نحوه سخن گفتن او كه از مفاهیم اسلامی در سخنرانی هایش استفاده می كرد خوششان نمی آمد و آن را نشانه ارتجاع می دانستند!
در آن مدت او به مناظره و جدل با تعدادی از علمای الازهر كه با فعالیتهای اتحادیه زنان مخالف بودند پرداخت. حتی تعدادی از علمای الازهر درخواست كردند از سخنرانی او در مساجد ممانعت به عمل بیاید. اما شیخ «محمد النجار» ـ یكی از علمای بزرگ الازهر ـ با این درخواست مخالفت كرد و از طریق گفتگو با زینب الغزالی توانست نظر او را در مورد بسیاری از افكار اتحادیه زنان تغییر دهد.

نقطه عطف

اما با تمام اینها یك حادثه باعث شد زینب الغزالی زندگی و دعوت خود را به طور كامل تغییر دهد. در اثراین حادثه (انفجار سیلندر گاز) او دچار سوختگی شدید شد. وضعیت او روز به روز بدتر می شد حتی او در حین بیداری شنید كه برادرش به خانوده اش می گفت پزشك گفته: «هیچ امیدی به سلامت او نیست!»
در این مدت زینب كه از همه قطع امید كرده بود تیمم می كرد و از پروردگارش طلب سلامت می كرد: «پروردگارا اگر بلایی كه بر سرم آمده به خاطر پیوستنم به گروه هدی شعراوی است من تصمیم گرفته ام تنها در راه تو حركت كنم... . و اگر خشم تو به علت آن است كه كلاه فرنگی بر سر گذاشته ام آن را بر خواهم داشت و حجاب بر تن خواهم كرد... بارالها با تو عهد می بندم اگر بدنم به حالت گذشته اش برگردد از اتحادیه زنان استعفا خواهم داد و جماعتی برای نشر دعوت اسلامی تاسیس خواهم كرد و زنان مسلمان را به همان راه و روش زنان صحابیه دعوت خواهم كرد... برای دعوت تلاش خواهم كرد و تا اندازه توانایی ام در راه آن جهاد خواهم كرد...»
خداوند كلمات صادق او را مورد اجابت قرار داد و رحمت خود را فروفرستاد. همه از شفای دور از انتظار او شگفت زده شد و طبیعتا پزشك هم بابت شفایی كه در آن نقشی نداشت پولی درخواست نكرد!

زينب در لباس جديد

زینب بلافاصله پس از سلامتی به وعده خود وفا كرد... شروع او با پوشیدن حجاب بود و ایمانی كه قلبش را فراگرفته بود.
هدی شعراوی تمام تلاشش را برای بازگرداندن زینب به كار گرفت. او در جواب هدی شعراوی كه گریه كنان به او می گفت: من تو را به عنوان جانشین پس از خو انتخاب كرده ام گفت: تو چیزی را نتخاب كرده ای اما خداوند چیز دیگری برای من در نظر گرفته است و من آنچه را خداوند می خواهد می خواهم. برای همیشه فرزند وفادارت خواهم ماند و به خوبی از تو یاد خواهم كرد. و واقعا همینگونه بود و ارتباط انسانی میان زینب و هدی شعراوی هیچگاه قطع نشد و زینب با وجود طبیعت سكولار حركت هدی شعراوی و نظراتش در مورد حجاب هیچگاه علیه او سخنی نگفت و فضائلش را به زبان می آورد... خیلی ها نمی دانند هدی شعراوی در هنگام مرگ درخواست دیدار با زینب را كرد و او نیز به بالینش حاضر شد و هدی شعراوی در كنار زینب دار فانی را وداع گفت.
و اینچنین زینب الغزالی بسیار زود هنگام و در اوج فعالیتهای زنانه غربی دعوتی براساس نگاه اسلامی تاسیس كرد تا در برابر تمام كسانی كه سعی داشتند واپس گرایی زنان را به اسلام نسبت دهند بایستد و ثابت كند نقش زن مسلمان هیچگاه به پایان نخواهد رسید.
او «جمعیت زنان مسلمان» را در سال 1937 م و در زمانی كه تنها 18 سال داشت تاسیس نمود. این جمعیت توانس 15 مسجد تاسیس نماید و در مدت كمی زنان دعوتگر زیادی به جامعه معرفی نماید. جمعیت زنان مسلمان سالانه حدود 119 همایش برگزار می نمود و همچنین مجله ای هم منتشر می كرد كه با استقبال فراوانی روبرو شد. این جمعیت توانست ظرف مدت كوتاهی جمع زیادی از زنان و حتی تعدادی از سران انقلاب را جذب خود كند.

او طی 53 سال ـ بیش از نیم قرن ـ فعالیت دعوی مستمر با بسیاری از شخصیتهای مشهور مسلمان همكاری كرد و تا حد زیادی تحت تاثیر افكار شیخ حسن البنا قرار گرفت تا اینكه جمعیت زنان مسلمان با پیشنهاد حسن البنا و موافقت زینب غزالی به جماعت اخوان المسلمین پیوست. مساله قابل ذكر این است كه در واقع فعالیت زنان در دعوت اسلامی ـ كه توسط زینب الغزالی شكل گرفت ـ یك فعالیت كاملا مستقل بود كه بدون تاثیر و دخالت مردان شكل گرفت و حتی پس از پیوستن به اخوان المسلمین استقلال خود را تا حد زیادی حفظ نمود.

زينب... ايستادگی و «زنانگی»!! (2)

از آنجا كه هدف جمعیت زنان مسلمان دفاع از زندگی اسلامی و درخواست برپایی شریعت اسلامی و دعوت مسلمان به كتاب خدا و سنت پیامبرش بود با تمام احزاب سیاسی آن زمان مصر و حكومت انقلاب برخورد كرد.
این برخورد هنگامی به اوج خود رسید كه او از دیدار با جمال عدالناصر خودداری كرد و به فرستاده عبدالناصر با جرات همیشگی خود گفت: «من با دستی كه به خون عبدالقادر عوده (3) آلوده است مصافحه نخواهم كرد...»
پس از آن زینب و بسیاری از همقطارانش در زندانهای عبدالناصر دچار شكنجه و سختی های فراوانی شدند... او تمام آن سالهای سخت را در خاطراتش با عنوان «ایام من حیاتی» روایت می كند . این كتاب سند مهمی است از دعوت اسلامی در مصر در بین سالهای 1964 تا 1971 كما اینكه او در این كتاب از شخصیتهای مهمی نام می برد كه بسیاری از آنها در همان سالهای محنت و شكنجه به شهادت رسیدند مانند شهید سید قطب و شهید عبدالفتاح اسماعیل و ...

آزادی... و باز هم دعوت!

بعدها با پادرمیانی ملك فیصل بن عبدالعزیز پادشاه سعودی او پس از 6 سال در ماه آگست سال 1971 در دوران ریاست جمهوری انور سادات از زندان آزاد شد.
زینب الغزالی سفرهای زیادی به كشورهای جهان اسلام انجام داد و از جبهه های جهاد در افغانستان بارها دیدار كرد.
از او كتابهای «نحو بعث جدید» (بسوی رستاخیز نوین) و «نظرات فی كتاب الله» (دیدگاه هایی در قرآن) منتشر شده است.
او همچنین همكاری مستمری با مجلات اسلامي در سطح كشورهای عربی داشت.

زينب...

زندگی و شخصیت زینب برای تمام زنان و دختران مسلمان نمونه ای بسیار زیبا است.
دعوتگران آزادی زن سعی بسیار نمودند تا زنان را با مشغول نمودن به تن و بدن و ظاهر خود و مسائل بی ارزشی همچون مجلات و فیلمهای بی ارزش و زندگی هنرپیشه ها و ورزشكاران و مد و جواهرات و دكور منزل و آشپزی(!) و رقابت و دشمنی با مرد، از دین و ارزشهای واقعی زنانه غافل سازند. آنها سالهاست كه می خواهند جوهر باارزش انوثت را به سرقت ببرند... اما آنان شكست خواهند خورد... این موج (موج غربزدگی) بسیاری را با خود به اعماق تاریكی فروبرد اما زینب نخواست اسیر آن شود و دین خود را انتخاب كرد. او نمونه ای شد برای دختران و زنان مسلمان.
او افسانه آنان را در هم شكست تا خود افسانه شود!!.
---------------------------------------------------------------

1 ـ يكي از جمعيتهاي زنانه كه براي آزادي زنان بر اساس افكار غربي در مصر فعاليت مي كرد
2 ـ «زن» بودن براي زن همان اندازه افتخار آميز است كه «مرد» بودن براي مرد. براي همين مناسب ديديم به جاي مردانگي بنويسيم زنانگي!
3 ـ دانشمند و حقوقدان برجسته مسلمان. در دوران جمال عبدالناصر با تهمت واهي اقدام عليه امنيت ملي دستگير و به شهادت رسيد. از آثار او مي توان به «التشريع الجنائي في الاسلام» اشاره كرد.

منبع: اسلام آن لاین با تغییر و تصرف