« بازخوانی ظهور وافول جمهوري كردستان 1946»

« بازخوانی ظهور وافول جمهوري كردستان 1946»د.صلاح‌الدین خدیو
 ن/ دكتر صلاح الدين خديو
در هفته‌‌هاي اخير، انتشار چند مقاله و نوشتار در مورد جمهوري 1946 كردستان و چرايي ظهور وافول آن، فرصتي مناسب براي نقد و بازخواني رويداد‌ها و حوادث اين مقطع تاريخ كردستان به‌وجود آورده است.در اين میان برخی ديدگاهها كه احتمالاً متأثر ازعلم جغرافياي ژئوپوليتيك هستند، نقش عامل و اراده‌ي انساني را به كلي به كناري نهاده و در دام مغالطه‌اي مي‌افتند كه قبلاً طرفداران هيستوريسم و دترمینیسم از آن رنج مي‌بردند. اينان نقش عوامل ساختاري را تا آن‌جا پررنگ مي‌كند كه جمهوري كردستان را مخلوق جبر ژئوپوليتيك بنامند. با ادله و براهين عيني و منطقي فراوان مي‌توان ثابت نمود كه اين داوري سراسر اشتباه است.


درست اين است كه جمهوري كردستان داراي نقاط ضعف كليدي و ژئوپوليتيك فراواني بود كه آسيب‌پذيري آن را افزايش داده و حتي تداوم آن را با علامت سئوال بزرگي روبه‌رو میكرد و اين داستان غم‌انگيز تمام جنبش‌هاي ناسيوناليستي كردي است كه به‌علت شرايط خاص سياسي و جغرافيايي منطقه، هميشه با بداقبالي‌هاي ژئوپوليتيك روبه‌رو بودند. جمهوري كردستان مخلوق جبر ژئوپوليتيك نبود، بلكه به تعبير «ريچارد فالك» قرباني خيانت ژئوپوليتيك بود. به‌عنوان مثال اگر امروز به‌دلايل غير قابل پيش‌بيني، سياست آمريكا در عراق شكست خورده و يا اينكه به زيان كرد‌ها تغيير كند، آيا اين به معناي بازيچه‌ي دست آمريكا بودن كردهاست و ناديده گرفتن جان و تلاش هزاران زن و مردي نيست كه در طي اين سال‌ها سوخت جنبش كردي در اين بخش از كردستان بوده‌اند؟ نبايد فراموش كرد كه با هر پارادايم و نگاهي كه به تحولات و پديده‌هاي اجتماعي و تاريخي مي‌شود، انسان هسته و سنگ بناي كنش‌ها وتحولات است و پيچيدگي شرايط جغرافيايي و ساختاري نبايد به بهاي غافل ماندن از نقش او تمام گردد. اگر با ديدگاههای دترمینیستی  به تحليل پديده‌ها و تحولات تاريخي و سياسي بپردازيم، بايد مثلاً انقلاب ايران را نتيجه‌ي كنفرانس «گوادلوپ» بدانيم و فروپاشي شوروي را ما حصل وسايل و توطئه‌هاي سازمان سيا و سرويس‌هاي جاسوسي غربي.
به گفته‌ي عمادالدين باقي كه اشرافش بر تاريخ معاصر مشهود است؛ هر رويداد اجتماعي و انقلابي، نتيجه‌ي‌ شبكه‌اي از عناصر و عوامل و شرايط عام و خاص است و عناصر متعددي بايد هم‌ساز شوند تا به نتيجه‌اي مشخص بينجامد. اصولاً هيچ رويداد اجتماعي و تاريخي را نمي‌توان با تك سبب‌بيني تحليل كرد. تنها با روش علمي، علي، جزءنگري و تحليلي است كه مي‌توان به درك نسبي علل پيدايش يك انقلاب يا هر حادثه‌ي ديگري، از هر نوع كه باشد نايل شد. متدولوژي  و شناخت‌شناسي راهكارهاي بررسي و تفسير حوادث و پديده‌هاي اجتماعي و تاريخي داراي تنوع و تكثر زياد، و قدمتي به اندازه‌ي خود تاريخ دارد. اين رشته با سر دراز، طيف وسيعي از طرفداران فلسفه‌ي نظري تاريخ گرفته تا معتقدان به فقر تاريخي‌گري و يا قائلان به اصالت طبيعت، انسان، جغرافيا، جامعه و... را در بر مي‌گيرد اما امروزه در پاردايم‌هاي موجود در جامعه‌شناسي نوين ديگر  نظريه‌هاي تك‌عاملي جايي ندارند و مجموعه‌اي از عوامل را به‌عنوان رگرسيون پيچيده‌اي در پيدايي يك رخداد اجتماعي مدنظر قرار مي‌دهند. تاريخ به ما مي‌آموزد كه توسعه‌ي اجتماعي انسان در چنبره‌ي طبيعت و تاريخ نيست. توسعه‌ي اجتماعي محصول كنش آگاهانه‌ي كنش‌گران در محدوده‌ي ساختارهاي موجود است. در علوم اجتماعي چنين رابطه‌ي متقابلي را «ديالكتيك ساختارـ كارگزار» مي‌نامند. رابطه‌اي كه به نقد توأمان اراده‌ گرايي و ساختارگرايي مي‌پردازد. در ظهور وافول جمهوري كردستان در سال 1946، ساختار و كارگزار هر يك به شكلي تجلي يافته و نقش‌آفريني كردند. مهم‌ترين عاملي كه به لحاظ ساختاري شرايط آن روز كردستان را تبيين مي‌كند، تشكيل دولت‌مدرن رضاشاهي با تكيه بر ناسيوناليسم فارس‌گرا و حذف و كنارگذاري «ديگر»‌هاي قومي بود. سياست‌هاي اقتدارگرايانه‌ي رضاشاهي معطوف به كنترل و تسلط بر عرصه‌ي سياسي و نابودي جامعه‌‌ي مدني و روايتي جديد از تاريخ ايران و همسان‌سازي فرهنگي و توسعه‌ي ناموزون بود كه منجر به پردازش گفتماني شد كه عناصر اصلي و سازنده‌ي آن عبارت بودند از؛ شوونيسم فارس‌گراي افراطي، شبه مدرنيسم و سكولاريسم كه به‌قول محمدعلي‌كاتوزيان، يك پيامد عملي اين‌هاـ كه برآيند زننده‌اي از ناسيوناليسم و شبه مدرنيسم و استبداد حكومت بودـ مبارزه با زبان‌هاي ديگر (ايراني و غير‌ايراني)، تبعيض اقتصادي و اجتماعي عليه استان‌هاي غير فارس زبان و يورش نظامي به زندگي عشايري بود. قدرت «حاكم» رضاشاه با ويژگي‌هاي نهي‌كننده و روبنايي و سخت‌افزاري آن ( به تعبير ميشل فوكو) كه متكي بر ارتش جديدالتأسيس ( كه از رهگذر قانون نظام وظيفه‌ي عمومي تشكيل شده بود) و بوروكراسي نوپا بود، سياهه‌اي از شكاف‌هاي سياسي و فرهنگي و اجتماعي را در كردستان به‌وجود آورد كه در واقع ماحصل تمركزگرايي فوق‌العاده‌اي بود كه از تبديل دولت «تاريخي» ايران به دولت «ملي» ناشي مي‌شد. ناسيوناليسم دولتي فارس‌گرا و سكولار كه توسط دستگاه تبليغ و ترويج مي‌شد و متكي بر قدرت سخت‌افزاري و نظامي بود، زمينه را براي بروز و پيدايش ملي‌گرايي‌هاي معارض و مخالف فراهم آورد كه اصالت و تاريخ خود را در روايت و تعريف رسمي دولت از «ملت» نمي‌ديدند. تخته قاپو كردن عشاير و ترويج اجباري لباس متحد الشكل و.... هم نارضايتي‌هاي اجتماعي گسترده‌اي را سبب شده‌بود. مجموعه‌ي اين عوامل زمينه‌ي مناسبي را براي رشد و تقويت نوعي ناسيوناليسم تدافعي و واكنش‌گرا فراهم كرده بود كه هويت سياسي و فرهنگي خود را در تضاد و تمايز با هويت حاكم تعريف مي‌كرد.

واقعيت اين است از آن‌جا كه هم فرآيند مدرنيزاسيون رضاشاه و هم پروسه‌ي ملت‌سازي آن ‌كه برون‌زا و وارداتي بودند نتوانستند به قدرت «انضباطي» تبديل شوند كه به گفته‌ي فوكو به شيوه‌اي فراگير نفوذ مي‌كند و بدون سركوب متقاعد كننده‌ است وكنش‌هاي سركوب‌گر خود را از روي احساسات و روي حوزه‌ي رفتاري اعمال مي‌كند.از همين رو نمايش اقتدار و حاكميت دولت ‌مدرن پهلوي در حد جلوه‌هاي سخت‌افزاري و ماكرو فيزيك قدرت باقي ماند و جز در مواردي اندك ( از قبيل فراگير شدن آموزش زبان فارسي و پذيرش تقريباً عامه از روايت رسمي و جديد تاريخ ايران) نتوانست به ميكروفيزيك قدرت بدل شود. به همين‌خاطر با تغيير شرايط جهاني و ورود متفقين به ايران، بدون مقاومتي جدي اقتدار رضاشاهي فروپاشيد.
دومين عامل ساختاري كه در پيدايش جمهوري كردستان نقش مهم و انكارناپذير دارد، ساختار قدرت جهاني و تغيير نظام روابط بين‌الملل در قالب آغاز جنگ سرد و شكل‌گيري نظام دو قطبي است. هر چند خيلي از كارشناسان، آغاز جنگ سرد را به نطق چرچيل در فولكستون نسبت مي‌دهند، ولي اصطكاك منافع و درگيري بين قدرت‌هاي پيروز از همان فرداي جنگ جهاني در مناطقي مانند برلين و ايران (مناطق كردستان و آذربايجان كه تحت نفوذ شوروي بودند) نمود پيدا كرد. در سطح جهاني فضاي عاطفي و حماسي ناشي از پيروزي بر فاشيسم و خلاء ژئوپوليتيك ناشي از رقابت دو ابرقدرت، فضا و گفتمان مناسبي را براي نهضت‌هاي آزادي‌بخش ملي و تسريع روند استعمارزدايي فراهم آورده بود. خيلي از كشورهايي كه امروزه به‌عنوان اعضاي مستقل و محترم سازمان ملل متحد شناخته مي‌شوند، به‌دست آوردن استقلال ملي خود را مرهون فضاي جنگ سرد و تكيه بر يكي از دو ابر قدرت به‌ويژه در دهه‌‌هاي پنجاه و شصت ميلادي هستند. در ايران دهه‌ي چهل ميلادي ضعف و استيصال دولت مركزي هم به اين عوامل اضافه شده بود كه زمينه را براي گرايش‌هاي مركز‌گريزانه كه از انباشت و تراكم فوق‌العاده‌ي قدرت در عصر رضاشاه متضرر شده‌بودند، مهيا و آماده‌ مي‌كرد. شكي نيست كه فعالان و رهبران جنبش‌ كرد در آن شرايط، جلب توجه و حمايت قدرتي خارجي را براي رسيدن به اهداف و برنامه‌هاي خود ضروري مي‌ديدند. در اين راستا، حتي آن‌ها با انگليسي‌ها هم تماس برقرار كردند، ولي پس از نااميدشدن از ياري آن‌ها به شوروي‌ها روي آوردند و يا اين‌كه دعوت آن‌ها را براي همكاري و اتحاد با روي گشاد پذيرفتند. به‌خصوص كه در اين برهه‌ي زماني در حوزه‌ي مسائل مربوط به جنبش‌هاي استقلال‌طلب و مناطق تحت حاكميت استعمار و يا كشورهاي چند قومي، گفتمان حق تعيين سرنوشت ويلسوني جاي خود را به گفتماني لنيني و مدل اتحاد شوروي براي حل مسئله‌ي ملي داده بود. دايره‌ي نفوذ و تأثير گفتمان حق تعيين سرنوشت خود ويلسون از اروپاي بين دو جنگ فراتر نرفت و براي كردها پيمان لوزان پايان اميدها و آروزهايي بود كه براي تعيين سرنوشت به اصول چهارده‌گانه‌ي ويلسون بسته بودند. نگاهي اجمالي به تاريخ شكل‌گيري دولت‌هاي مدرن ملي نشان مي‌دهد كه اين دولت‌ها در پي چندين موج پي‌درپي كه حاصل خلاء ژئوپوليتيك و سياسي و تغيير موازنه‌ي قدرت در نظام روابط بين‌الملل بوده، به‌وجود آمده‌اند؛ موج اول با سقوط قدرت دولت‌هاي مطلقه‌ي اروپايي كه از قرن 16 تا 18 جايگزين قدرت‌هاي فئودالي سابق شده‌ بودند ممكن شد و دولت‌هايي را به‌وجودآورد كه امروزه با سابقه‌ي 200 ساله‌ي دموكراسي خود، صنعتي‌ترين و ثروتمندترين دولت‌هاي جهان هستند. موج دوم پس از جنگ جهاني اول و به‌دنبال سقوط امپراتوري‌هاي عثماني و اتريش‌ـ مجارستان و خلاء سياسي ناشي از آن‌ها، در شرق اروپا سبب پيدايش تعداد زيادي دولت ملي شد. موج سوم پس از جنگ جهاني دوم و زماني به‌وجود آمد كه قدرت امپراتوري‌هاي استعماري مانند انگلستان، فرانسه، بلژيك، پرتغال و... به‌دليل تضعيف نظامي آن‌ها در طول جنگ فرو ريخت و نظام دو قطبي كه از موازنه‌ي قدرت پس از جنگ سربرآورد، تشكيل تعداد زيادي از دولت‌هاي ملي را ممكن ساخت. بالاخره موج چهارم پس از سقوط كمونيسم در ابتداي دهه‌ي90 ميلادي، در شوروي و شرق اروپا، تعداد بسيار زيادي از دولت‌هاي ملي و كوچك را به خصوص در جنوب روسيه و بلوك شرق سابق به‌وجود آورد. از يك ديدگاه ديگر، عامل ساختاري به‌صورت تشكيل جمهوري آذربايجان در مجاورت مرزهاي كردستان مكريان در تسريع و تشجيع جنبش ملي كرد براي تشكيل جمهوري كردستان ايفاء نقش نمود. اين واقعيت انكار ناپذير است كه جنبش خودمختاري خواهي در آذربايجان در مقايسه با هم‌زادش در كردستان به مقدار زيادي برون‌زا بود. البته اين نبايد موجب ناديده گرفتن اين امر شود كه مدرنيزاسيون و ملت‌سازي اقتدارگرايانه‌ي رضاشاه با تكيه بر سياست‌هاي همسان‌سازي و به‌ويژه دشمني با زبان تركي به عنوان يك «ديگر» خارجي، حجم عظيمي از نارضايتي اجتماعي را در اين خطه باعث شده‌بود. اما هنوز سطوح تعلق هويتي متعددي وجود داشتند كه آذربايجان را به ايران پيوند مي‌داد؛ تعلق به مذهب شيعه به‌عنوان يكي از فاكتورهاي تعيين كننده‌ي هويت رسمي، ارتباط  وثيق و محكم خورده بورژوازي آذربايجان (به‌عنوان حاملان انديشه‌ي ملي‌گرايي) با بازار تهران و تقسيم زيركانه و نامرئي قدرت در مركز بين فارس‌ها و ترك‌ها كه شانس مقبوليت اجتماعي گرايش‌هاي مركزگريز را پائين مي‌آورد. بر خلاف كردستان كه حزب دمكرات ادامه و محصول طبيعي جنبش ملي‌گرا و بومي «ژ.كاف» بود، در آذربايجان فرقه‌ي دمكرات همان سازمان ايالتي حزب توده در آذربايجان و اعضاي آن هم در كادرهاي سابق حزب توده بودند. رهبر فرقه هم پيشه‌وري از كمونيست‌هاي سرشناس و سابق بود كه مدتي را به همين جرم در زندان رضاشاه گذرانده بود. طرح تشكيل جمهوري آ‎ذربايجان هم، در باكو و با هم انديشي ميرجعفرباقروف رئيس‌جمهور وقت آذربايجان شوروي و بريا رئيس پليس مخفي دوره‌ي استالين ريخته شده‌بود. تشكيل جمهوري آذربايجان موقعيت ترك‌ها را به‌عنوان اقليت قومي رقيب كردها در معادلات قدرت بالا مي‌برد. به‌خصوص از اين لحاظ كه آذربايجاني‌ها داعيه‌ي شمول كردستان مكريان در قالب جمهوري خود را داشتند كه در دوره‌ي رضاشاه با انحلال ولايت تاريخي مكريان به استان جديد‌التأسيس آذربايجان الحاق شده‌بود. اين‌ها مواردي نبود كه از چشم رهبراان ملي‌گراي كرد دور مانده و موجبات نگراني‌شان را فراهم نسازد. به‌عنوان مثال دولت جديدالتأسيس آذربايجان بلافاصله بعد از تأسيس، طي بخش‌نامه‌اي خواستار فرمان‌برداري مهاباد از تبريز به‌جاي تهران شد. اين موارد باعث تسريع روند تشكيل جمهوري در مهاباد شد. شوروي‌‌ها هم در ابتدا با اين امر موافق نبودند و حداكثر مايل به اعطاي خودمختاري در داخل آذربايجان به كردها بودند. همانند موقعيتي كه جمهوري نخجوان يا تاتارستان در اتحاد شوروي (سابق) داشتند. واضح است كه در اين جنگ قدرت آذربايجاني‌ها به‌علت دارا بودن پشتيباني باكو و نيز رهبري حزب توده دست بالاتري را نسبت به كردها داشتند. با اين اوصاف روند سريع رويدادها و تغيير ناگهاني موازنه‌ي قدرت‌ جهاني و منطقه‌اي، جنبش ملي كرد را به سمت وسويي سوق داد كه آمادگي لازم را براي آن نداشت و آن تشكيل جمهوري بود كه به‌قول آقاي مرادي با روش سزارين متولد شد.
اما بدون شك مهم‌ترين عامل كارگزار در رويدادهاي تاريخي آن مقطع، نفوذ واثرگذاري جمعيت «ژ. كاف» بود. گفتمان ژ.كاف ملغمه‌اي از عناصر واكنش‌گرايانه در برابر كنش‌هاي ناسيوناليسم حاكم، ويژگي‌هاي پيش ملي‌گرايي(Poroto_nationalism) ، ايدئولوژي دولت‌گرايي (كنش معطوف به تشكيل دولت ملي كرد) و اسلام به مثابه‌ يكي از مؤلفه‌هاي هويت كرد بود. اين گفتمان به‌علت در دسترس بودن و قابليت حصول آن و نيز مقبوليت و مشروعيت‌اش در ميان توده‌هاي مردم خيلي زود منزلتي استعلايي يافت و هژموني خود را در عرصه‌ي سياسي و اجتماعي  مسلم ساخت.
همان‌طور كه در سطور قبل هم اشاره شد، پيدايش ناسيوناليسم مدرن كرد اساساً واكنشي بود در برابر هژموني ناسيوناليسم حاكم كه سعي داشت با اقتدار ناشي از ارتش مدرن و بوروكراسي نوپا، هويت سياسي ايران را بدون در نظر گرفتن تنوعات نژادي، زباني، مذهبي و قومي آن تعريف نمايد. اما وجود عناصر پيش ملي‌گرايي در گفتمان «ژ. كاف» بي‌گمان كار ملي‌گرايي مدرن را آسان‌تر كرد. «اي.جي هابزبام» در اين مورد مي‌گويد؛ قوميت در معناي هرودوتي آن قادر بود و هست جمعيت‌هايي را كه در سرزمين‌هايي وسيع يا حتي پراكنده‌اي زندگي مي‌كنند و فاقد حكومت مشترك هستند، به‌صورت آن‌چه مي‌توان «پيش ملت» خواند، به يكديگر پيوند زند. در اين زمينه وي براي اثبات مدعايش، كردها، يهوديان، باسك‌ها و سومالي‌ها را مثال مي‌آورد. اما دولت‌گرايي به‌عنوان ايدئولوژي و برنامه‌ي «ژ. كاف» جاي بحث و بررسي بيشتري دارد. در واقع دولت‌‌گرايي نخستين ايدئولوژي‌اي است كه در تاريخ ملي‌گرايي مشاهده مي‌كنيم و از قرن 19 به بعد هم ملي‌گرايي‌ها همواره تبلور و بياني دولتي داشته‌اند و نوعي تمايل به قدرت دولتي در آن‌ها مشهود بوده‌است. نبايد اين نكته را فراموش كرد كه راه‌كار «ژ. كاف» فرهنگي بود و هيچ‌ برنامه‌ي كوتاه مدتي براي به‌دست‌گرفتن قدرت نداشت. هر چند به‌علت سازماندهي مخفي و پراكنده شدن هسته‌هاي آن در شمال و جنوب كردستان و هژموني گفتمان‌اش، در خلاء سياسي موجود، قدرت واقعي را در دست داشت اما مذهب در شاكله‌ي گفتمان «ژ‌. ك» نقشي پيچيده‌ و متناقض يافت. بي‌گمان «ژ‌. كاف» به اسلام سني براي تكوين هويت ملي و كنارگذاري ديگري فارس شيعه نياز داشت. اما همين گفتمان خود موجب تعريف كردهاي شيعه‌ي جنوب كردستان به‌عنوان «ديگري‌هاي دروني» مي‌شد. اين نكته‌ي ظريف يكي از وجوه اختلاف مسئله‌ي كرد در ايران را با كشورهاي ديگري كه اين اقليت را در خود جاي داده‌اند، روشن مي‌سازد. در ايران برخلاف تركيه و سوريه و عراق كه در آن‌ها دولت ملي محصول جنگ‌ها و خط‌كشي‌هاي دوران استعمار است و به نوعي خلق‌الساعه محسوب مي‌شود؛ دولت مدرن از تكامل و دگرديسي دولت تاريخي به‌وجود آمد. حداقل از عصر صفويه به بعد هم مذهب شيعه از مؤلفه‌هاي هويت بخش دولت بوده‌است و اين به‌صورت طبيعي و خودبه‌خود باعث تمايز و كنارگذاري ديگري اهل سنت شده‌است. روشن است هر جنبش ملي معارض كه در كردستان به‌جود بيايد، به‌صورت ناخودآگاه از پتانسيلي كه اين شكاف مذهبي ايجاد كرده، در تكوين هويت ملي بهره‌مند مي‌شود. مثال‌هايي فراوان در اين زمينه در كشورهاي ديگر هم وجود دارد؛ از جنبش ناسيوناليستي صهيونيزم در اوايل اين قرن گرفته تا جنبش ملي ايرلند و تحولات يوگسلاوي سابق در عصر حاضر. اما بي‌گمان دومين عامل كارگزار كه نقش مهم و اثرگذاري در تحولات مرتبط با جمهوري كردستان ايفاء كرد، شخصيت كاريزماتيك قاضي‌محمد بود كه روحي و جاني دوباره به كالبد گفتمان ژ. ك بخشيد. قاضي‌محمد از خانواده‌ي قاضيان مهاباد بود كه زمين‌دار شهري بودند و املاكي در روستاها هم داشتند و نسل اندر نسل هم منصب قضاوت مكريان در اختيار اين خانواده بود. همين ويژ‌گي‌هاي خانوادگي و ارثي او را قادر به تعامل منطقي و سازنده با تمام طبقات اجتماعي جامعه‌ي سني آن روز كردستان مي‌كرد. ويژگي‌ زمين‌داربودن او را در پيوند و تعامل با رهبران و نخبگان ايلي و عشايري كه اكثراً روستانشين بودند ياري مي‌داد. شهرنشيني او را به طبقه‌ا‌ي متصل مي‌كرد كه حاملان و حاميان ناسيوناليسم مدرن كرد بودند و بالاخره منصب قدرت آور قضاوت در غياب تشكيلات عريض و طويل دادگستري او را در تماس و آشنايي با توده‌هاي محروم شهر و به‌خصوص روستاها قرار مي‌داد. اين موارد در كنار ويژگي‌هاي شخصيتي قاضي‌محمد از قبيل فصاحت و بلاغت ، آشنايي با اوضاع و احوال جهان و منطقه و نيز انديشه‌ي ملي‌گرايي وي را در جايگاه رهبري بلامنازع و قابل احترام نشاند كه هيچ‌كدام از رهبران عشاير را ياراي مقابله با او نبود. دقت و تعمق در ساختار طبقاتي جامعه‌ي آن روز كردستان و ضعف شديد طبقه‌ي متوسط، اهميت رهبري وحدت‌بخش و استثنائي قاضي‌محمد را روشن مي‌سازد و تفاوت‌ها و اقداماتي كه مابين دو جمهوري كردستان و آذربايجان وجود داشت، به خوبي بيان‌گر درون‌زايي جنبش‌ در اولي و صادراتي و برون‌زا بودن آن در دومي است كه در واقع به نقش و اهميت عامل انساني در آن‌ها برمي‌گردد. اين تفاوت بعد از سقوط  جمهوري‌ها هم به نحو بارزي به چشم مي‌خورد. گفتمان جمهوري كردستان در قالب جنبش ملي كرد تداوم پيدا كرد در حالي‌كه فرقه‌ي دمكرات به يك حزب مهاجر و در تبعيد تبديل شد و به قول احسان طبري به گاري شكسته‌اي بدل گشت كه در «گل مهاجرت» گير كرده است. شايد يادآوري اين نكته لازم باشد كه بعد از انقلاب بهمن57، از ميان ده‌ها و صدها گروه سياسي ريز و درشت تبعيدي كه آهنگ بازگشت به وطن كردند، تنها فرقه‌ي دمكرات آذربايجان بود كه به صلاحديد رفقاي باكو! از بازگشت به ايران خودداري ورزيد تا تاريخ آن به داستان نوستالژيك سه نسل از انسان‌هايي تبديل شود كه در غربت فقط نام وطن را شنيده‌ بودند. ديالكتيك ساختارـ كارگزار به ما مي‌آموزد تا در تحليل علل وپيامدهاي تشكيل جمهوري كردستان و سقوط آن، نقش كارگزاران و كنش‌گران عرصه‌ي سياسي و اجتماعي را محدود و مشروط به شرايط ساختاري ايران و كردستان دهه‌ي چهل محدود بنمائيم. اما اين امر مانع نقد علمي و همه‌جانبه‌‌ي اين تجربه نمي‌شود. اگر بخواهيم براي نقد اين تجربه‌ي تاريخي به تقدس‌زاديي از آن بپردازيم، بايد اين نكته را هم در نظر داشته باشيم كه تمامي اسطوره‌ها و نمادهاي ملي در سراسر جهان از وضعيتي مشابه برخوردارند و به‌قول دكتر سيد مرتضي مرديها، مليت يكي از مهم‌ترين اختراعات و دروغ‌هاي مصلحتي و نرم‌افزاري مدرن است كه زاده‌‌ي جنگ‌ها و انقلاب‌ها و تحولات سياسي و جغرافيايي دو/ سه سده‌ي اخير تاريخ اروپاست و به هيچ‌وجه جنبه‌ي ازلي و مقدس ندارد. در اين‌جا شايد نقل قولي از هابزبام از زبان يكي از بانيان وحدت ايتاليا در سال 1860 خالي از لطف نباشد؛ «اكنون كه ايتاليا را ساختيم، نوبت آن است كه ايتاليايي‌ها را بسازيم». در ايتالياي آن زمان (كمتر از 150 سال پيش) 5/2 درصد مردم به زبان ايتاليايي سخن مي‌گفتند، در حالي‌كه 75 سال بعد، همان‌ها به سردمداران فاشيسم در اروپا مبدل شدند و كلام آخر اين‌كه اگر‌چه جمهوري كردستان در وجه ظاهري و سخت‌افزاري خود فروپاشيد، اما گفتمان آن درچهره‌ي ميكروفيزيك قدرت ماندگار شد. چهره‌اي كه ميشل فوكو، به تئوريزه كردن ابعاد و فن‌آوري‌هاي اعمال آن پرداخت. از منظر فوكو، اين چهره از قدرت لزوماً آشكار، فيزيكي، متمركز و قابل سنجش نيست، با «عامليت» و «عليت» قرين نيست، نوعي كالا و يا مالكيت نيست بلكه نوعي از قدرت است كه در ابدان و اذهان تجلي مي‌يابد، آدميان را ابژه و سوژه‌ي خود مي‌كند، در همه چيز و همه‌جا هست، بيشتر از پائين مي‌جوشد تا از بالا و سلاحش نه سخت‌افزار نظامي كه نرم افزار فكري است.

منابع و پي نوشت‌ها:
1ـ باقي، عمادالدين، تولد يك انقلاب، تهران، نشر سرايي، چاپ اول، ص 70
2ـ روزنامه‌ي شرق، ش208، 18/3/82 ، ص4
3ـ تاجيك، محمد رضا، تجربه‌ي بازي سياسي در ميان ايرانيان، تهران، نشر ني، ص124، 185، 196
4ـ برتون، رولان، قوم شناسي سياسي، ترجمه‌ي ناصر فكوهي، نشر ني، 1380، ص229، 241
5ـ هابزبام. اي. جي، ملت و ملي‌گرايي پس از 1780، ترجمه‌ي جمشيد احمدپور، نشر نيكا، 1382، ص88، 92، 105
6ـ احمدي، دكتر حميد، قوميت وقوم‌گرايي در ايران، نشر ني، چاپ دوم 1379، ص 316 

 ساختار جامعۀ اسلامی

 

ساختار جامعۀ اسلامی

دکتر یوسف قرضاوی

اسلام، در عین حال که فرد درستکار و خانواده صالح را به جامعه ارزانی می کند جامعه صالح ایمانی با فضیلت و جامعه مؤمنان نیکو سرشت را به بشر تقدیم می دارد جامعه کسانی که  از جذابیت های ماده فراتر رفته رشته پیوند خود را به خداوند پیوند می زنند و با فضایل اخلاقی زندگی ،و همدیگر رابه پیشه کاردان عدالت و مشورت سفارش می کنند ؛ همان که خداوند می فرماید:



ساختار جامعۀ اسلامی

دکتر یوسف قرضاوی

اسلام، در عین حال که فرد درستکار و خانواده صالح را به جامعه ارزانی می کند جامعه صالح ایمانی با فضیلت و جامعه مؤمنان نیکو سرشت را به بشر تقدیم می دارد جامعه کسانی که  از جذابیت های ماده فراتر رفته رشته پیوند خود را به خداوند پیوند می زنند و با فضایل اخلاقی زندگی ،و همدیگر رابه پیشه کاردان عدالت و مشورت سفارش می کنند ؛ همان که خداوند می فرماید:

    « آنچه به شما عطا شده متاع زود گذرزندگی دنیا است وآنچه نزد خدا است برای کسانی که ایمان آورد، پروردگارشنان توکل می کنند ، بهتر و پایدار تر است؛همان کسانی که از گنا هان بزرگ و اعمال زشت اجتناب می ورزند ،و هنگامی که خشمگین می شوند ،عفو می کنند و کسانیکه دعوت پروردگار شان را اجابت کرده نماز را به پا میدارند و کارهایشان را به صورت مشورت میان آنها است و از آن چه به آنها روزی داده ایم انفاق میکنند. »  شوری (42)،36-38

 

برخی از شالوده ها و ارکان این جامعه پس از عقیده و عبادت عبادت عبارتند از:

1-برادری و دوستی :

این امر ،فرایند باوری است که پیروان خود را با ریسمان محکم عقیده و بر مبنای انما المؤمنون اخوه ، به هم پیوند می دهد بر این اساس تاریخ و واقعیت موجود ثابت کرده که هیچ پیوندی نیرومند تر از پیوند عقیده نیست و نشان داده که نیرومند ترین عقیده، عقیدۀ اسلام است .

کمترین مرتبه ازاین برادری ، پاک کردن دل ها از حسادت و کینه توزی است که روایت نبوی از آن به «درد امتها» تعبیر کرده، و آن را «حالقه»نامیده است و [مقصود از آن]تراشیدن و بر کندن مونیست؛ بلکه  مقصود محو و نابودی دین است.

هر قدر ایمان در دل ها ریشه دارتر ،برادری ها و آثار شیرین آن در روح و زندگی بیش تر خواهد بود و در نتیجه ، انسان ها از خود پرستی های زشت و ناپسند، بیش تر رهایی می یابند و به بهره رساندن بیش تر عنایت دارند تا بهره جستن،و در روایت آمده است:

از شما کسی به مرتبۀ ایمان نمی رسد، مگر آن که  آن چه را برای خودش می پسندد، برای برادرش هم بپسندد

و این برادری، گاهی به مرتبۀ ایثار و از خود گذشتگی میرسد؛ مرتبه ای که خداوند آن را ویژگی جامعه نبوی ذکر می کند ؛ آن جا که می فرماید:

و یوثرون علی انفسهم و لوکان بهم خصاصه.

2-عطوفت و مهربانی به یکدیگر:

 این منش از آثار برادری راستین و حدیث نیز آن را به بهترین مجه به تصور کشیده ، می فرماید: « مسلانان را می بینی که از نظر محبت ، عطوفت و مهربانی به یک دیگر ، مانند پیکر واحدی هستند که اگر عضوی از آن به درد آید، دیگر عضو ها را آرام و قراری نماند.»

در حدیث دیگر می فرماید: « فقط آن که ترحم پیشه کند، وارد بهشت می شود؛البته این عمل به آن نیست که یکی از شما دوست خود را مورد ترحم قرار دهد، بلکه مقصود رحمت و ترحم همگانی است.»

 

در این میان ، ناتوانان ،مانند یتیمان ، تهیدستان  و در راه ماندگان ، از کسانی هستند که عطوفت و مهربانی ورزیدن به آنان از واجب ترین و لازم ترین تکالیف است؛ از این رو قرآن ، سنگدلی به خرج دادن با آنان را نماد کفرورزی و تکذیب دین دانسته است و می فرماید:

 (( ارء یت الذی یکذب بالدین فذالک الذی یدع الیتیم و لا یحض علی طعام المسکین.))

3-همکاری و یاری رساندن به یکدیگر :

این منش نیز از جلوه های علمی برادری، مهر ورزی به یک دیگر و همیاری اسلامی به شمار می رود و بی تردید،زمینه ساز آن ، نیکو کاری و پرهیز کاری است،نه گناهکاری و ستیزه جویی؛ همان گونه که قرآن نیز بیان می فرماید: (( و تعاونوا علی البر و التقوی و لا تعاونوا علی الاثم و العدوان ))

 ازاین رو ،قرآن ربا و احتکار را تحریم کرده؛ زیرا باعث بهره کشی ناتوانان از سوی زورمداران است. نبی اکرم آن را این گونه تشبیه فرموده است:«رابطۀ مؤمنان با یک دیگر ، مانند بنای است که اجزای آن ، يك دیگر را استوار نگه می دارند.»

این منش،همیاری افراد ملت و گروه های آن با هم ونیز مردم وزمامدار را در بر می گیرد .مثال بارز آن در قرآن،همیاری میان «ذی القرنین»وگروهی است که به وسیلۀ«یأجوج ومأجوج»تهدید شده بودند؛  آنجا که ذکر می کند :

ذو القرنین گفت:«آنچه پروردگارم در اختیار من گذاشته بهتر است [از آنچه شما پیشنهاد میکنید]مرا با نیرویی یاری دهید تا میان شما وآنها سد محکمی قراردهم» . کهف(18)،95

4- تعهد داشتن به یکدیگر و همبستگی:

 روابط باید به گونه ای باشد که نیرومند ،زیر پر وبال نا توان را بگیرد وثروتمند به نادار رسیدگی کند وهیچ نا توان وتهیدستی در جامعه تباه نشود .پاین ترین مرتبۀ این رسیدگی ، فرضیۀ زکات ( رکن سوم در اسلام است در انجام این مهم سه مراقبت عمل میس کند مراقبین ار درون مسلمان که ایمان او است ، مراقبی از درون جامعۀ که افکار عمومی مسلمان است، و مراقبی از طرف دولت که قانون و حاکم است چنان که می فرماید :

 (( خذ من امواله صدقه تطهر هم و تزکیهم بها. ))

در مال و ثروت حقوق دیگری غیر از حق زکات وجوددارد که ویژۀ حقوق همسایه بر همسایه است، به گوه ای که افراد جامعه در خوشی و ناخوشی به همسایگان خود رسیدگی و یاری می کنند در این زمینه روایتی است که می فرماید: « مؤمن [راستین] نیست کسی که با شکم سیر بخوابد در حالی که همسایه اش در کنار او شب را به گرسنگی صبح کند. »

 

تعهد و همیاری اسلامی،همۀ جنبه های (مادی و معنوی ) زندگی را در بر می گیرد.این تعهد و همیاری زمینه های معیشتی ، علمی، ادبیات و نظامیو دیگر زمینه هایی می شود که دکتر مصطفی السباعی (رحمت الله)در کتاب خود نظام سوسیالیستی(اجتماعی) اسلام ،آن را به تفصیل بیان کرده است.

5- سفارش واندرز به یکدیگر:

 

این امر ، از تعهد و همیاری اخلاقی بر خواسته است و هر مسلمان را مسؤول دیگر افراد جامعه که پیرامون او زندگی می کنند ،قرار می دهد بدین ترتیب که آنان را پند و اندرز می دهد و ایشان را به حق و شکیبائی سفارش می کنند و او نیز از آنان نصیحت و اندرز می پذیرد جامعه مسلمانان، دوباره سفارش و پند دادن کوچک و بزرگ نمی شناسد و فرد هر قدر که بزرگ باشد  می توان به او پند داد و هر قدر کوچک باشد می وتند پند و اندرز دهد و این از مسائل اساسی دین و ضروریات ایمان و شروط رهیدن از زیان و خسران است. قرآن نیز در این باره می فرماید:

 (( والعصر ان انسان لفی خسر الا الذین آمنوا وعملو الصالحات و تواصوا بالحقو وتواصوا بالصبر )) یا سورۀ توبه(9)، 71

 ونیز در روایتی ذکر شده است: (( دین ، همان سفارش کردن دربارۀ خدا، پیامبر اکرم ، پیشوایان مسلمان و تودۀ مردم است، ودر روایتی آمده است مؤمن ، آیینۀ مؤمن است.))

6-پاکیزگی وبالندگی:

جامعۀ مسلمانان ، جامعه منزهی است که فرزندان خود را بر اساس پاکی و عفت و پاکدامنی تربیت ، و زشتی و خلافکاری آشکار و نهان را تحریم می کند؛ شراب و قمار را پلیدی و از کارهای شیطانی می داند و به مؤمنان فرمان می دهد که چشم و شرمگاه خود را از گناه حفظ کنند و آرایش و غریبندگی زن در گفتار و راه رفتن و حرکات دیگر را ممنوع می کند تا کسانی  که دل هایشان بیماری دارد، به هوس نیفتندو غریزه های سر کش آنان بر انگیخته نشود تا آن گاه ، این غرایز بر آن که هیچ تعهد دینی و اخلاقی در بیان باشد ، جامعه را بهع فساد و تباهی بکشاند.

 

جامعۀ مسلمانان ، جامعۀ فرشتگان پاک نیست اما اگر فردی در آن به آن گناه آلوده شود آن را پوشیده می دارد و در انجام آن نه تظاهر می کند و نه به خود می بالد ؛ از این رو، آثار آن محدود می ماند و شر آن ، همه گیر نمی شود ؛ پس از او انتظار است که از گناهش توبه کند و ان الله یحب التوابین و یحب المطهرین.»

7-عدالت:

عدالت، رفتار  و معاشرت های مردم با یکدیگر در زمینه های گوناگون زندگی را شام می شود ، از این رو ، عدل، واجب و ستم حرام است. در حدیث قدسی نیز آمده : « ای بنگان من !ستم را بر خودم حرام کردم وآن را بر شما [نیز]حرام شمردم، پس به یکدیگر ستم نکنید.»

عدالت شامل عدالت اقتصادی و اجتماعی نیز می شود چیزی که با آن در مقابل زورمندان می ایستد تا تنوانند خون ضعیفان را بمکند . این نوع عدالت می کوشد تا از سر کشی ثروتمندان جلو گیری کند و همزمان سطح زندگی تهی دستان را بالا برد و حقوق مالی زکات نخستین حقوق تهیدستان است که برای آنان در نظر می گیرد، نه واپسین  آن ها .

این عدالت ، شامل عدالت حقوقی و قضایی نیز می شود ، به گون ای که با آن ، هر انسانی به حقش – اگر چه نیز خلیفۀ مسلمانان باشد – بر سد و نیز گناه کار به جهت ارتکاب جرم مجازات شود ؛ اگر چه فرزند امیر مؤمنان باشد .

در ورایتی آمده است ب خی ار اشراف خاستار عدم  اجرای حکم در مورد یکی از زنان اشراف بودند ؛اما پیامبر اکرم(ص)فرمود:«به خداسوگند !اگر فاطمه دختر محمد[هم]سرقت کرده بود ،دست او را قطع می کردم.»

8 - پیشرفته بودن :

یکی از مهمترین ویژگیهای جامعه اسلامی،پیشرفته بودن آن است،ولی این مسأله به توضیح بیشتری نیاز دارد؛چرا که واژۀ«پیشرفت»واژه ای مبهم وچند پهلو وپذیرای تفسیرهای گوناگون است. امروزه، تمدن غرب اعتقاد دارد که یگانه تمدن پیشرفته ای است و آنان هستند که جوامع پیشرفته ای دارند و جوامع مسلمانان و دیگر جوامع که به «جهان سوم» موسوم هستند همگی عقب مانده اند . گاهی هم به آنان لطف می کنند و کشور های آنان را «عقب مانده »نمی نامند و [به جای آن]از آنان به کشور های «در حال رشد» یاد می کنند .

در این بحث ناگذیریم بی پرده از موضع خود(یل به عبارت دقیق تر )از موضع اسلام   در برابر مفهوم پیشرفت پاسخ و توضیح دهم ؛البته پاسخ گفتن به این پرسش ایجاب می کند که نخست مفهوم پیشرفت را مشخص کنیم ؛ چرا که پیش از حکم کردن به نفع یا ضرر کردن چیزی ، باید تصور مشخصی از آن مفهوم در دسشت داشته باشیم.

پیشرفت در معنای ساده اش ، یعنی این که انسان مقابل دیگری باشد ؛ یعنی در جهت جلو ، در مقابل آن ، واژه عقب ماندن است ؛ یعنی اینکه انسیان در عقب یعنی پشت سر قرار گیرد . پیش بودن و پس بودن از امور نسبی هستند بر این اساس ،  در مقایسه با شخصی که پشت سر توست ، جلو افقتاده ای و در مقایسه با شخصی که جلو تو قرار دارد ، پس افتاده ای ، گاهی نیز پیشاپیش مجموعه ای هستی که همه در مقایسه با عقب افتاده اند و تو در مقایسه با آنان پیش قرار می گیری ؛ وقتی که با افراد لنگ مسابقه می دهی!

قران كريم


الصفحة الرئيسية -> القرآن الكريم -> أسماء السور

قسم القرآن الكريم

الروايات أنواع المصاحف أسماء السور السور المكيّة السور المدنيّة التلاوات الجديدة

  • عرض سور القرآن
    م اسم السورة م اسم السورة م اسم السورة
    1 الفاتحة 2 البقرة 3 آل عمران
    4 النساء 5 المائدة 6 الأنعام
    7 الأعراف 8 الأنفال 9 التوبة
    10 يونس 11 هود 12 يوسف
    13 الرعد 14 إبراهيم 15 الحجر
    16 النحل 17 الإسراء 18 الكهف
    19 مريم 20 طه 21 الأنبياء
    22 الحج 23 المؤمنون 24 النور
    25 الفرقان 26 الشعراء 27 النمل
    28 القصص 29 العنكبوت 30 الروم
    31 لقمان 32 السجدة 33 الأحزاب
    34 سبأ 35 فاطر 36 يس
    37 الصافات 38 ص 39 الزمر
    40 غافر 41 فصلت 42 الشورى
    43 الزخرف 44 الدخان 45 الجاثية
    46 الأحقاف 47 محمد 48 الفتح
    49 الحجرات 50 ق 51 الذاريات
    52 الطور 53 النجم 54 القمر
    55 الرحمن 56 الواقعة 57 الحديد
    58 المجادلة 59 الحشر 60 الممتحنة
    61 الصف 62 الجمعة 63 المنافقون
    64 التغابن 65 الطلاق 66 التحريم
    67 الملك 68 القلم 69 الحاقة
    70 المعارج 71 نوح 72 الجن
    73 المزمل 74 المدثر 75 القيامة
    76 الإنسان 77 المرسلات 78 النبأ
    79 النازعات 80 عبس 81 التكوير
    82 الانفطار 83 المطففين 84 الانشقاق
    85 البروج 86 الطارق 87 الأعلى
    88 الغاشية 89 الفجر 90 البلد
    91 الشمس 92 الليل 93 الضحى
    94 الشرح 95 التين 96 العلق
    97 القدر 98 البينة 99 الزلزلة
    100 العاديات 101 القارعة 102 التكاثر
    103 العصر 104 الهمزة 105 الفيل
    106 قريش 107 الماعون 108 الكوثر
    109 الكافرون 110 النصر 111 المسد
    112 الإخلاص 113 الفلق 114 الناس

  • احمد دیدات، دعوت تا آخرین لحظات زندگی

     

    تقدیم : دکتر عبیدالله بادپا

    علامه احمد دیدات درتاریخ دعوت ودفاع ازاسلام وقرآن وپیامبراسلام راه جدیدی رابنیان گذاشت که ازراه وروش های عادی ممتازبود ونحوۀ کاردعوت ایشان برای دفاع ازاسلام وقرآن وپیامبراسلام با دیگرشخصیتهای اسلامی کاملا مختلف بود این شخصیت بزرگوارراه بسیارسخت ودشواری را انتخاب نمودکه پیمودن چنین راهی درتوان هرکس نبود مگرافرادی صاحب عزیمت وهمت ، شجاع ودلیر،



    روز دوشنبه هشتم ماه اوت 2005 میلادی عالم برجسته و بلند پایه ی جهان اسلام ، داعی ومجاهد خستگی ناپذیرومناظربزرگ اسلام درمقابل جهان مسیحیت داعی اجل را لبیک گفت .
    علامه احمد دیدات درتاریخ دعوت ودفاع ازاسلام وقرآن وپیامبراسلام راه جدیدی رابنیان گذاشت که ازراه وروش های عادی ممتازبود ونحوۀ کاردعوت ایشان برای دفاع ازاسلام وقرآن وپیامبراسلام با دیگرشخصیتهای اسلامی کاملا مختلف بود این شخصیت بزرگوارراه بسیارسخت ودشواری را انتخاب نمودکه پیمودن چنین راهی درتوان هرکس نبود مگرافرادی صاحب عزیمت وهمت ، شجاع ودلیر،
    این مجاهد نستوه با انتخاب این راه در واقع به سوراخ سوسمار ولانه زنبورها داخل شد اهل کتاب ( یهود ومسیحی ها) را درداخل خانه شان تکان داد، وآنان را با استدلالهایش ازکتاب های خودشان لا جواب کرد .
    تمام عیوب ونواقص ،تحریف واختلافات آنان را ظاهر ومشخص نمود،وبا کمال جرأت ودلایل قاطع اعلام کرد که کتابی با چنین عیوب ونواقص و زشتیها یی هرگز صلاحیت ندارد که کلام منزل پروردگار بر پیامبران باشد،وبا کمال شجاعت اعلام کرد که دین حق وپسندیده وآخرین دین نزد الله (ج) دین اسلام است .
    وتمام این حقایق را درداخل مناظره ها وهمایش ها ومباحثات علمی با حکمت وخیرخواهی انجام داد واین امرباعث شد که هزاران نفراز اهل کتاب به دین حق ، دین اسلام بازگشتند ،احمد دیدات تمام زندگی اش را دربحث ومناظره گذراند ودرآخرین روزهای زندگی دربستر مرض قبل ازوفات پیام اسلام و وظیفه اش را ابلاغ واداء می نمود. زندگی ایشان برای یک فرد مسلمان وعالم دین بهترین الگو ومثالی بود، که هرنوع درس وعبرت رادربردارد .
    دراین صفحات چکیده ای در مورد کوشش وزحمات ایشان خواهیم نوشت که هرگز ازکل آن مستغنی نخواهد کرد .

    زادگاه و پرورش

    علامه احمد حسین دیدات رحمه الله سال 1918 میلادی درشهر« سیرات » هند چشم به دنیا گشود. مدت زمانی کوتاه بعد ازولادت او پدرایشان به سوی کشور آفریقای جنوبی هجرت کرد، وقتی که فرزندش نه ساله شد، مادرش ازدنیا رفت . ازآن پس احمد دیدات درخردسالگی به پدرش درآفریقای جنوبی پیوست وباقیمانده زندگی اش را درآنجا سپری نمود .
    ودرآفریقای جنوبی احمد دیدات درس خواندن را شروع کرد وعلی رغم اختلاف زبان برتمام همکلاسانش فوقیت وبرتری داشت، وازهمان زمان کودکی علامات تفوق ونبوغ دراو هویدا بود. امّا فقر میان ایشان وعلم وخواندن حائل گشت با بالاخره مجبورشد که برای کسب معاش ادامه تحصیل را ترک گوید ، وازمرحله متوسطه – راهنمائی – بیرون آمد ودنبال کاروکاسب رفت .
    رویا رویی ابتدائی با مسیحیت

    آقای دیدات برای کسب معاش به کاروبرنامه های گوناگونی پرداخت، تقریباً درسال 1936 میلادی زمانی که احمد دیات پای خود را درهیجدهمین سال عمرش گذاشت ، درمغازه ای شروع به کارشد که مالک آن مغازه یکی ازمسلمانان بود ومغازه محل کاردریک منطقه دور، جنوب ساحل استان « ناتال » واقع بود که به نزدیکی آن مغازه یک هیئت تبشیری { انجمن مبلغین } مسیحی وجود داشت. شاگردان واعضاء «انجمن تبشیری » به مغازه محل کار دیدات رفت وآمد داشتند وتعدادی مسلمان هم با ایشان همکاربودند، مسیحی ها معمولاً درشأن دین اسلام اهانت وبدزبانی می کردند ، وشخصیت گرامی آنحضرت صلی الله علیه وسلم را نیز مورد طعن قرارمی دادند- علامه احمد دیدات دراین خصوص می گوید : «آنچه که آنها می گفتند من چیزی سردرنمی آورم، چیزی که می دانستم فقط این بود که من یک فرد مسلمانم ، اسمم احمد است، نماز می خوانم کما اینکه پدرم را درحال نماز خواندن می دیدم، ومانند او روزه می گرفتم، گوشت خنزیر نمی خورم ،وشراب نمی نوشم، وگواهی می دهم که الله وحده لاشریک است ومحمد صلی الله علیه وسلم رسول اوست .

    آشنایی با کتاب « اظهارالحق »

    شیخ دیدات می گوید « کلمه شهادت برایم مانند یک جمله سحرآمیز بود که درباره ی آن پنداشتم فقط همین اندازه بود، هرگاه این کلمه رابر زبان آورم نجات می یابم البته اشتیاق فطری وشوقم به خواندن ومطالعه قدمم را درابتدای راه گذاشتم لذا به روزنامه هایی که کاملا آنها را می خواندم هرگز اکتفاء نکردم وتلاش وجستجو یم برای بیشتر ازمجله ها وروزنامه ها جاری بود، اثناء تلاش وجستجو، یک مرتبه کتابی یافتم که عنوانش به حروف لاتینی izhar ul haq ( اظهارالحق ) بود کتاب مزبور را ورق زدم تا درزبان انگلیسی عنوان truth revealed را بیابم ، برزمین نشستم تا آن را مطالعه کنم دیدم که کتاب بطورخصوصی و ویژه ای بر رد تهمتها ودروغ های مسیحیان درهند نوشته شده است ، استعمارانگلیس درآنجا بین مسلمانان احساس خطر می کرد، منجمله از حل و راه کارها برای ماندن انگلیس یکی سعی وکوشش آنها بود که مسلمانان را مسیحی کنند تا عقیده ی معروف مسیحیان « من ضربک علی خدک الایمن فأدرله خدک الأیسر» 1- کسی به گونه ی راست شما سیلی زد – بجای انتقام- سمت دیگر را تقدیم کنید- دراذهان مسلمانان راسخ گردد واز سوی مسلمانان با مقاومت شدید مواجه نشوند بنابرین آنجا مسلمانان درقبال حملات سازمان یافته برای مسیحیت درمعرض خطرقرارگرفته بودند وکتاب مزبورتکنیک واسلوب ها وتجرباتی راشرح می دهد که ابتداء سخن وطرح سؤال وروش های جواب دادن هنگام بحث ومباحثه با مسیحیان را تیین می کند، کتاب مزبوربرای مسلمانان درهند بویژه با برنامه ریزی مناظره ومباحثه برای ذهن سازی عموم مرد برعلیه انگلیس سلاح مهمی بود .

    برگشت به سوی شاگردان واعضاءهیئت تبشیری

    یاوه سرایی های اعضای واعضاءهیئت تبشیری– انجمن مسیحی – احمد دیدات را برای تلاش وجستجوی بیشتروادارنمود، لذا اولین باریک نسخه ازکتاب انجیل را خرید وبا فهم وادراک به مطالعه آن پرداخت سپس نسخه هایی از اناجیل مختلف خریده ودرمطالعۀ آنها منهمک شد وبعد ازآن به مقارنه وتقابل بین محتویات آنها پرداخت، تضاد وتناقص های عجیبی را کشف کرد، وازخود می پرسید: کدام یک ازاین انجیل ها صحیح ترباشد ؟
    وبا دقت کامل برآن تضاد وتناقص ها انگشت گذاشته وآنها را ضبط کرد تا برای طرح سؤالات ومباحثه با کسانی که درمغازه روزانه با اومناقشه می کردند موضع خویش را سلّح ومدلل گرداند.ودر ملاقات دوم با طلبه ارسالیه احمد دیات برای بحث ومناقشه با آنها استعداد کامل داشت . بلکه به فرا خواندن آنان برای مناظره هم آماده بود. وقتی آنان درمقابل دلایلش لا جواب مانده ، شکست خوردند، ازآن بعد به طورشخصی به فرا خواندن اساتید آنان از کشیش ها درمناطق مختلف برای گفتگوی مباحثه قیام کرد ،آهسته آهسته این اهتمام وعمل به یک هدف مشخص وروشی واضح وروشن برای دعوت تبدیل گشته وبرای همیشه ادامه یافت .
    ودراین راه سفرها وپیروزی ها ی بسیاری بدست آورد وتا سه ده – سی سال – برآن استمرار داشت دراین زمان صدها سخنرانی ومناظره ها با کشیش ها انجام داد وبیشتر ازبیست نسخه کتاب ارزشمند دراین زمینه تالیف کرد ، ودربین آنها یکی کتاب اختیار « که کتابی است یکی جلدی دارای چند أجزاء .
    علامه احمد دیات دراین کتاب چند مسائل اساسی را مطرح کرده است ازقبیل : آیا انجیل موجود کلام خداوندی است ؟ قرآن مجید معجزه معجزات است ، حضرت مسیح علیه السلام ازدیدگاه اسلام ،عرب واسرائیل جنگ وجدال است یا اتفاق ؟
    ومسئله دارآویختن حضرت مسیح علیه السلام........... وغیره ازاین بردیگرمسائل متعددی را نیز مورد بحث قرارداده است .

    دیدات تاون / منطقه دیات ؟ ! !

    الله تعالی برای کمک علامه احمد دیدات دو فرد دیگر را آماده ساخت که هر دو تای آنان درزندگی ودعوت وجهانی شدن دعوت ایشان نقش بسزائی را ایفاء نمودند .
    یکی ازآن دوفرد « غلام حسن فنکا» جوانی بود ازجنوب آفریقا که مدرک لیسانس حقوق داشت ودرتجارت کفش مشغول به کاربود.شعور وانگیزه های مشترک واهتمام ورزیدن به فضایا اسلام باعث گشت که غلام حسین فنکا درکاردعوت ورسالت دیدات با وی بپیوندد
    غلام حسن درسفرهای بحث ومباحثه ، تحقیق وپژوهش های عمیقانه درتقابل ومقارنه وبررسی ادیان با دیدات همسفرگشت ودربحث های علمی خیلی دیدات را اعانت کرد، هردو به شهرها ودهکده های زیادی درداخل جنوب آفریقا سفرها کردند ، ودرسال 1956 میلادی غلام حسن کاملاً زندگی خود را برای دعوت وقف کرد، وبالآخر هردوآن بزرگواران جمعیتی یا تشکّلی بنام « مکتب الدعوة » را درشهر «دوربان » تأسیس کردند .
    وازآنجا به کلیساها ومدارس مسیحی داخل جنوب افریقا راه پیدا کردند.احمد دیات با مناظره ومباحثه های شگفت انگیز به میدان عمل آمد .
    شخصیت دوم که همفکر وهمکارایشان به شمارمی رفت ، آقای «صالح محمد» بود که یکی ازشخصیت های برجسته کاردان و کارگذار مسلمان محسوب می شد، ایشان درشهر « کیپ تاون » زندگی می کرد دراین شهر مسلمانان جمعیت چشم گیری دارند البته غالب سکان شهر را مسیحی ها تشکیل می دهند .

    لذا غلبه سیاسی به دست آنان بود؛ وهمچنان این شهرجایگاه اقتصادی وسیاسی ویژه ای دارد وشیخ محمد صالح که ساکن این شهر بود.جلسه و همایش هایی درشهر کیب تاون منعقد کرد واحمد دیدات را برای حضوروسخنرانی درجلسه ها دعوت می داد وحتی که مناظره های با شکوهی باکشیش ها برنامه ریزی و تدارک دید، چونکه مسیحی ها دراین شهرزیاد بودند وبه مناظره اشتیاق می ورزیدند بنابرین احمد دیدات بکثرت به این شهر رفت وآمد داشت مثل اینکه در شهر کیپ تاون مقیم بود ودربین مردم نام وشهرت والایی کسب نمود ، تا اینکه برشهرمزبور بجای «کیپ تاؤن » دیدات تاون اطلاق می شد .
    احمد دیدات با دوستانش طول وعرض شهرها را سفرکرد ومناظره های داخل کلیسا وجوامع مسیحی یک حرکت واضطراب برپا کرد. مفاهیم وعقیده هایی که در آیین مسیحیت موجود راسخ ومقدس بشمار می رفتند آنها را متزلزل گردانید. بلکه برای تغییر آنها قدرت بدست آورد وشکاف بزرگی در داخل کلیسا ایجاد نمود که صدها نفر بعد از حضورشان در مناظره ها بلافاصله به رضا و رغبت خویش داخل اسلام می شدند وهمین طور گروه های زیادی بعد از ملاقات در دفتر ایشان که به یک نمایشگاه برای زائرین و وافدین محول شده بود دین اسلام را قبول می کردند .

    گسترده وجهانی شدن دعوت

    اولین باری که احمد دیدات از جنوب آفریقا به عنوان یک شخصیت جهانی شهرت کسب کرد ، بعد از یک مناظره جهانی بود که در سال1977میلادی در سالن« آلبرت هول» لندن برگزار شد. احمد دیدات در آن سفر بعدها با شخصیتهای بزرگ دین مسیحی امثال: کلارک - جیمی سواجارت- انیس شروش وغیره دیدار کرد. ومناظره های ایشان در جهان غرب سروصدای بزرگی را بر پا کردکه تا هنوز هم آثار آن باقیمانده است .
    سخنان ایشان در خصوص تضاد وتناقضهای اناجیل چهارگانه باعث شد که کلیسا مؤسسه های حقیقی وپژوهشی تابع خودش را همچنان تعدادی از دانشگاه های غربی را وادار کند تا شعبه خاصی از کتابخانه های خود را برای تحقیق وبررسی مناظره ها وکتابهای دیدات تخصیص کنند، آنان را برای بحث وتحقیق قانع کرد تا کوشش وحیله ای برای باطل ساختن آثار وعدم انتشار آن مناظره ها انجام پذیرد .

    زحمات وتألیفات

    علامه احمد دیدات با کمال جرأت وشهامت به سوی اسلام دعوت می داد وبا روش واسلوب های گوناگونی از حریم اسلام و حقانیت قرآن دفاع کرد کما اینکه در میدان مناظره ومبارزه دشمنان اسلام را همیشه شکست می داد همینطور در عرصه تحقیق وتالیف وپژوهشی در موضوعات تخصصی اش آثار جاویدانی را برای ملت اسلام ونسل آینده در جای گذاشت از زحمات وکوششهای پر ارج شان بطور نمونه می توان امور ذیل را نام برد .
    1- تاسیس معهد السلام: ایشان در شهر« دوربان» جنوب آفریقا یک آموزشگاه علمی تأسیس کردند، من جمله دیگر مواد اسلامی ، دینی، موضوعات تخصصی راجع به دین مسیحیت بطور خصوصی در نظام درسی گنجاندند ؛وهدف اساسی از این آموزشگاه این بود افرادی با علم وصلاح : مجهز با هر نوع دلایل علمی ،عقلی، جدلی در آنجا تربیت شوند وبعنوان داعیان اسلام در شهرهای مختلف از آنها کار گرفته شود .
    مرکز جهانی برای دعوت اسلامی ک همزمان با آموزشگاه تدریسی یک مرکز بنیادی برای دعوت اسلام در سطح بین المللی نیز تأسیس نمودند که دفترمرکزی آن در شهر دوربان بود تا بوسیله این مرکز داعیان مسلمانی به سراسرجهان فرستاده شوند واز این طریق شبهات واعتراضات مسیحیان دفع شود .

    2- تالیفات: ایشان در موضوعات تخصصی خویش، یعنی :در رد مسیحیت بیشتر از بیست جلد کتاب نوشتند که مشهور ترین آنها کتاب« الاختیار »(( the choice است که دارای اجزای متعددی است ودر این کتاب مسائلی از قبیل : آیا انجیل «موجود» کلام الهی است؟
    - قرآن مجید معجزه معجزات است .
    - مسئله بدار آویختن حضرت مسیح علیه السلام .
    - میلیونها رسالۀ مختصر که چاپ شده ورایگان توزیع شده اند .
    - نزدیک به هزاران سخنرانی مفید وعلمی که در گوشه وکنار جهان توسط ایشان ایراد گردیدند .
    - بعضی از مناظره های مهم وتاریخی که به زبانهای مختلف چاپ شده اند .
    بخاطر قدردانی از زحمات وکوششهای گسترده ایشان در سطح جهان وخدمت به اسلام در سال1986م جائزه جهانی ملک فیصل از طرف دولت سعودی با درجۀاستاذ افتخاری به ایشان اعطاء گردید .

    دعوت تا آخرین نفس

    شیخ احمد دیدات در سال 1996میلادی به مرض فلج در تمام بدنش مبتلا شده، واز آن به بعد صاحب فراش گشتند ، مگر با این همه از آرمان قلبی خویش دعوت وجهاد با زبان وقلم باز نماندند ،با اینکه بر صحبت ونوشتن قادر نبودند البته بوسیله حرکات چشم وپلک ها وبااشاره و رمزهای خاصی از مافی الضمیر خویش را تعبیر می نمودند واز راه اشاره با چشم وپلک ها شیخ دیدات با ملاقات کنندگان وهمکارانش یک زبان ویژه ای مانند یک سیستم آلی بکار می گرفت، پلک های خویش را سریعاً طبق جدول ابجدی تکان می داد واز آن حروف انتخاب نموده کلمات درست می کرد واز آنجا جمله می ساخت ، فرزندش یوسف همیشه مرافق و همراه پدرش بود. زبان ویژه پدر را بخوبی می فهمید وبرای مردم ترجمه می کردعجیب اینجاست که در آخرین روزهای زندگی اش تقریبا پانصد نامه برای شیخ دیدات می آمد وایشان به همین نحو آنها را پاسخ می داد واز آن آرمان قلبی وهدف سامی اش هرگز توقف نکرد تا اینکه در حالت جهاد ودعوت ، صبر واحتساب داعی اجل فرا رسید .
    دعا می کنیم که الله تعالی ایشان را در بهترین نعمتهای جنات جای عطاء فرماید وبا انبیاء وصدیقین وشهداء وصالحین حشر فرماید. آمین .

    منبع : سني آن لاين

    داستان آن بوسه !

    ترجمه: ابوعامر

    داستان آن بوسه !

    سال 19 هجري اميرالمومنين عمر بن الخطاب _ رضي الله عنه _ لشكري را براي جهاد با روم فرستاد. "عبدالله بن حذافه سهمي" رضي الله عنه به همراه اين لشكر بود.

    قيصر روم داستانهاي زيادي درباره لشكر مسلمين و صدق ايمان و فداكاريشان در راه عقيده شان شنيده بود و به سربازانش دستور داده بود اگر اسيري از مسلمين گرفتند زنده به دربارش بياورند... از مسلماناني كه در آن جنگ اسير شدند قهرمان اسلام عبدالله بن رواحه سهمي بود...

    امپراطور روم نگاهي طولاني به قامت عبدالله بن رواحه – رضي الله عنه – انداخت و سپس خطاب به او گفت: من پيشنهادي براي تو دارم!!
    عبدالله پرسيد: چه پيشنهادي؟

    قيصر گفت: پيشنهاد مي كنم نصراني شوي... در آن صورت آزادت خواهم كرد و گرامي ات خواهم داشت
    عبدالله در كمال عزت رو به سوي قيصر كرد و گفت: هيهات! مرگ برايم صد بار از آنچه مرا به آن مي خواني با ارزشتر است!
    قيصر [كه مي خواست او را آزمايش كند] گفت: من تو را مردي شجاع مي بينم، اگر پيشنهادم را بپذيري تو را در آنچه دارم شريك خواهم كرد.

    اما عبدالله بن حذافه كه در غل و زنجير بود جواب داد: "حتي اگر تمام پادشاهيت را و تمام سرزمين اعراب را به من دهي تا براي يك چشم بر هم زدن از دين محمد برگردم قبول نخواهم كرد"
    قيصر گفت: پس تو را خواهم كشت!
    عبدالله گفت: هر كاري مي خواهي بكن!

    آنگاه دستور داد تا عبدالله را به صليب ببندند و طوري كه عبدالله نشنود به نيزه اندازش دستور تا نيزه را ميان پاهاي عبدالله بيندازد... (تا او را بترساند)
    و در اين ميان باز پيشنهاد خود را تكرار مي كرد اما عبدالله هيچ توجهي نمي كرد...

    قيصر وقتي ديد اين كار فايده اي ندارد به آنها دستور داد عبدالله را از صليب پايين بياورند و دستور داد ديگ بزرگي پر از روغن كنند و بر آتش گذارند تا آنكه روغن به غليان آمد و سپس دستور داد دو نفر از اسراي مسلمان را بياورند و در برابر ديدگان عبدالله بن حذافه درون ديگ بياندازند...

    و عبدالله ديد كه چگونه استخوانهاي آن دو شهيد بر روي روغن ظاهر شد...
    سپس امپراطور رو به عبدالله كرد و باز او را به نصرانيت دعوت كرد اما عبدالله از قبل هم مصمم تر شده بود!
    امپراطور كه از او مايوس شده بود دستور داد تا او را درون ديگ بياندازند.

    هنگامي كه عبدالله را به سوي مرگ مي بردند ناگهان اشك از چشمانش جاري شد. سربازان كه تا آن وقت اشك عبدالله بن حذافه را نديده بودند قيصر را باخبر كردند...

    قيصر كه اين را شنيد خوشحال شد و فكر كرد عبدالله بالاخره از مرگ ترسيده است و دستور داد او را بياورند.
    وقتي عبدالله را به پيش قيصر آوردند دوباره از او خواست دينش را رها كند و نصراني شود اما عبدالله پيشنهادش را دوباره رد كرد!
    قيصر كه واقعا گيج شده بود گفت: واي بر تو پس براي چه گريه كردي؟!

    عبدالله گفت: "با خود گفتم اكنون در اين ديگ انداخته مي شوم و همين يك جان كه دارم خواهد رفت در حالي كه من دوست داشتم به اندازه موهاي بدنم جان داشتم و همه آنها در راه الله در اين ديگ انداخته مي شدند..."

    قيصر كه واقعا درمانده شده بود و در مقابل ابهت خود را از دست رفته مي ديد گفت: آيا قبول مي كني پيشاني من را ببوسي و در مقابل آزادت كنم؟
    عبدالله گفت: اگر تمام اسراي مسلمان را هم آزاد كني!

    [عبدالله مي گويد: با خود گفتم او نيست جز دشمني از دشمنان خدا، پيشاني اش را مي بوسم و در مقابل من و تمام اسراي مسلمان را آزاد خواهد كرد و اين كار هيچ ضرري براي من ندارد]

    جلو آمد و پيشاني امپراطور روم را بوسيد... آنگاه قيصر دستور داد تا اسراي مسلمان را تحويل عبدالله ابن حذافه دهند...

    عبدالله بن حذافه و ديگر اسرا به مدينه رسيدند...
    عمر بن الخطاب كه از داستان عبدالله بن حذافه باخبر شد بسيار مسرور گرديد و گفت:

    "بر هر مسلمان واجب است تا پيشاني عبدالله بن حذافه سهمي را ببوسد و من اول اين كار ا خواهم كرد".و آنگاه

    اميرالمومنين عمر فاروق پيشاني عبدالله را بوسيد...

    رضي الله عنهم اجمعين

    وظایف برادران ایمانی نسبت به همدیگر

     

    امام شهید حسن البنأ(رح) ارتباط ایمانی میان افراد جماعت را پس از نیروی عقیده ی دومین مظهر قوّت مورد نظر به شمار می آورد و قدرت اسلحه و امکانات را پس از قوّت اخوت و برادری قرار می داد هنگامی که رابطه دوستی به خاطر خدا و برادری ایمانی تا این حد اهمیّت داشته باشد،حرص بر آن و تلاش برای استمرار و پاکی آن از امور اساسی هر برادر مسلمان است. و این استمرار و پاکی زمانی تحقق می یابد و ماندگار می شود که برادران به وظایف خود نسبت به همدیگر آشنا بوده و عمل به آن مسئولیت را در بین یکدیگر تحقق ببخشند . و ما در اینجا به نکاتی مهم و اساسی و بعضی از وظایف برادان نسبت به هم اشاره می کنیم .. از شما خوانندگان عزیز انتظار داریم که جهت آشنایی و معرفت برادران به وظایف خود اگر نکته ای به ذهنتان خطور کرد و در اینجا ذکر نشده بود می توانید آن را به متن اضافه کنید .



    وظایف برادران ایمانی نسبت به همدیگر

    امام شهید حسن البنأ(رح) ارتباط ایمانی میان افراد جماعت را پس از نیروی عقیده ی دومین مظهر قوّت مورد نظر به شمار می آورد و قدرت اسلحه و امکانات را پس از قوّت اخوت و برادری قرار می داد هنگامی که رابطه دوستی به خاطر خدا و برادری ایمانی تا این حد اهمیّت داشته باشد،حرص بر آن و تلاش برای استمرار و پاکی آن از امور اساسی هر برادر مسلمان است. و این استمرار و پاکی زمانی تحقق می یابد و ماندگار می شود که برادران به وظایف خود نسبت به همدیگر آشنا بوده و عمل به آن مسئولیت را در بین یکدیگر تحقق ببخشند . و ما در اینجا به نکاتی مهم و اساسی و بعضی از وظایف برادان نسبت به هم اشاره می کنیم .. از شما خوانندگان عزیز انتظار داریم که جهت آشنایی و معرفت برادران به وظایف خود اگر نکته ای به ذهنتان خطور کرد و در اینجا ذکر نشده بود می توانید آن را به متن اضافه کنید .


    -1
    معنی حب به خاطر خدا این است که هر کدام از برادران صفات و چیزهائی را در دیگران دوست بدارد که خداوند آنها را در آن فرد دوست می دارد و هیچ کدام از برادران دیگران را به خاطر ذاتش دوست نمی دارد.پس رابطه ی دوستی و اخوت به اندازه ی صفات طرف مقابل می باشد .به اندازه ای که خدا را دوست بدارد باید او را دوست داشت همان طور بر عکس .
     - 2
    خطر ناکترین لغزشها نوعی از ارتباط است که برادران ایمانی دوستی آنها از دوستی خدائی به دوستی به خاطر لذات و مصالح شخصی تبدیل گردد و هنگامی که یکی از آنها منحرف شد مسلماً دیگری هم به خاطر ارتباط با او منحرف خواهد شد .
     - 3
    هر یک از برادران دیگری را در نزدیک شدن و تقرب به خداوند یاری دهد.
    4
    - شایسته است که هر یک از آنها برای وقت برادرانش ارزش قائل شود ونگذارد هدر برود زیرا همان وقت زندگی است و وظایف بیشتر از اوقات است و طریق بهشت طولانی .
     - 5
    تعریف و تمجید انسان را دچار افاده و خود بینی می کند . پس برادران و ظیفه دارند در مقابل همدیگر تمجید نکنند.
    6
    ا - حترام به برادرانتان را حفظ کنید و با هیچ توجیهی از توجیهات مثل مصلحت و غیره از همدیگر غیبت نکنید.
     - 7
    سعی نکنید به ادعای شوخی کردن ، برادرانتان را به تمسخر و استهزا بگیرید.
     - 8
    برادرنتان را به انجام کارهائی که در توان آنها نیست مجبور نکنید .
     - 9
    بدون رضایت و اجازه چیزی را از برادران نگیرید زیرا ممکن است حیاء آنها را از تلاش و کوشش برای پس گرفتن آن منع کند.
     - 10
    برادرانتان را با محبوب ترین نام صدا بزنید.
     - 11
    هنگامی که با برادرانتان هستید در گوشی با کسی آهسته صحبت نکنید.
     - 12
    به هیچ شکلی از اشکال چه به صورت جدی و چه با صورت شوخی همدیگر را نترسانید .
     - 13
    نسبت به برادرانتان مظنون نباشید چون آن چنان که رسول الله (ص) فرمودند ظن و گمان،دروغ ترین گفتار ها است و اگر احتمالاً ظنی نسبت به هم در سینه داشتید آن را در سینه نگه دارید و فقط پیش آن برادری که به او مظمون هستید آن را بیان کنید تا برای شما توضیح دهد.
     - 14
    فقط خوبی ها و محاسن برادران را برای یکدیگر نقل کنید تا کدورت و ناراحتی و کینه در بین شما ایجاد نشود.ودر مورد آنها تقوای خدا پیشه کنید .
     - 15
    به جستجوی اشتباهات همدیگر نپردازید و برای پی بردن به اسرار آنها نکوشید .
     - 16
    هر کدام ازبرادران درعفت کلام وسنجیده سخن گفتن وپاکیزه نمودن الفاضی که دررابطه بادیگران به کارمی برود بکوشدتا نا خواسته با کلمه و سخنی کسی را دل آزرده نکند.
     - 17
    اختلاف نظرها و دیدگاهها نبایدباعث پر کینه شدن دل ها نسبت به هم گردد.
     - 18
    با توجه به بند قبلی هیچکدام از برادران سعی نکنند رأی و نظرشان را به کرسی نبشانند و تلاش نکنند برادراشان را به پذیرش رأی خود مجبور سازند و هرگز به خاطر اثبات حقانیت ردی خودشان آرزو نکنند برادراشان دچار اشتباه شود شایسته است برادران انتقادات یکدیگر را نسبت به هم با سعۀ صدر قبول کنند.
     - 19
    به خاطر ترویج منهج(الدین نصیعه)و تربیت بر اساس آن ، همدیگر ار نصیحت کنند و شجاعانه با گناه کار و خطا کار در هر درجه و مکاناتی با احترام و شفقت بر خورد شود و گناه و یا خطای آنها را گوشزد کنند.و البته برادری هم که مرتکب آن خطا شده باید بر خورد و نصیحت برادرش را به عنوان هدیه ای از او بپذیرد و از او تشکر کند.
     - 20
    بشر مسلماً معصوم نیست پس اگر  نسبت به هم دچار خطائی شدید  , فوراً منقلب نشوید و تمام محبّت ها و خوبی هائی را که در گذشته نسبت به هم داشته اید فراموش نکنید.
    21
    - در سنجش دیگران در امورتان میانه رو باشید و حد وسط را رعایت کنید و مواظب باشید اسرار برادرانتان را افشاء نکنید.
     - 22
    اگر به برادری نیکی کردید به خاطر آن بر او منّت نگذارید و او را در تنگنا قرار ندهید.
     - 23
    برادران به بخشش بلا عوض نسبت به هم عادت کنند.
     - 24
    وظیفه دیگر اینکه برادران به نعمتهایی که خداوند به دیگر برادران داده حسودی نبرند و یکی از خصوصیات مؤمن این است که انچه را برای خود می خواهد برای براردش نیز بخواهد.
     - 25
    دوری محل سکونت از هم باعث نشود عهد برادریتان را به فراموشی بسپارید.
     - 26
    در کارها و حل مشکلات با همدیگر مشورت کنید چنانکه رسول الله (ص) فرموده اند هیچ کس از مشورت کردن پشیمان نمی شود.
     - 27
    به برادری وعده ای ندهید که به آن وفا نکنید زیرا مودّت را به بغض تبدیل می کند.
     - 28
    وقتی که به ملاقات برادرتان می روید در هر شرایطی روحی که هستید سعی کنید بشاش و خندان باشید، و با تبّسم با او برخورد کنید.
     - 29
    هر یک از برادران از حال همدیگر محافظت کنند و اگر با برادری کار (کار تجاری و غیره..) می کنند اخوتش را وسیله ای برای تحقق منافعشان قرار ندهند.
     - 30
    برادران در همه حال باید به یاد هم باشند و همدیگر را فراموش نکنند .
     - 31
    اگر برادری خدا،مرگ،حقیقت دنیاو ...را فراموش کرد و از آنها غافل شد برادران دیگر او را از خواب غفلت بیدار و هوشیار کنند.
     - 32
    اهمّیت مسجد و نماز جماعت را به برادری که او را در مسجد نمی یابد یاد آور شوید.
     - 33
    اگر ملاحظه کردید که یکی از برادرانتان در ادای حق دعوت کوتاهی میکنند.دعوت و اهمیّت ارتباط با آن را به او یاد آور شوید.
    34
    - و اگر ملاحظه کردید که برادری تأسی به سنت رسول الله ، قرأئت قرآن ،مأثورات وارتباط با خدا از طریق دعا را فراموش کرده است به او یاد آور شوید که متوجه گردد و به آنها پایبند باشد.
    35
    - برادران باید در خوشی و ناخوشی به دیدار و ملاقات همدیگر بروند و همیشه این آیۀ قرآن را پیش چشم خود داشته باشند که می فرماید:«إخوةعَلی سُررمُتَقابِلین»«بر روی تخت ها و در مقابل همدیگر برادرنه نشسته اند ».و همیشه به آرزوی چنین روزی در کنار هم باشند .
     - 36
    اگر برادری وارد مجلس ویا جمعی گردید و شما هم در آنجا بودید برای او جایی را در ظر گرفته و او را راهنمایی کنید .
     - 37
    هنگام ملاقات با برادران قبل از آنها سلام کنید.
     - 38
    در پیشگاه خدای متعال در هنگام راز و نیاز و در آن شبهائی که به قیام الیل به پا می خیزید و از خداوند متعال برای برادرانتان طلب مغفرت و توفیق استقامت بر هدایت را از یاد نبرید چون دعای مسلمان برای برادر مسلمانش مقبولتر است.
     - 39
    شرم وحیای پیش از حد باعث نشود که برادران به همدیگر نزدیک نشوند و از احوال همدیگر با خبر نشوند.
     - 40
    اگر از برادری حقی (مادی و معنوی)برگردن شما هست یا به او باز گردانید و یا از او طلب بخشش کنید.
     - 41
    نسبت به برادرانتان متواضع  و  فروتن باشید.
     - 42
    نسبت به احوال و اوضاع برادرانتان آگاهی و شناخت داشته باشید و فقط از یک جهت به او نگاه نکنید.
    43
    - اگر برادری مریض شد عیادت وی بر برادران دیگر واجب است .

    بنابراین دین خالص و پاک اسلام ، بر اساس مستحکم برادری قرار می گیرد و همه ی مسلمانان با هم برادری میگردند و این پیوند واخوت و برادری میان پیروان اسلام در شرق و غرب جهان ایجاد الف و به هم پیوستگی می کندو قطع نظر از اختلافات مکانی و زمانی از آنان یک وحدت مستحکم و استوار بنیان ، پدید می آورد که بنای رفیع و ثابت آن از گرد باد انحراف و تفرقه آسیب نمی بیند .
    این برادری روح ایمان زنده و پویا است و موجب احساس به هم پیوستگی هر مسلمان با برادر مسلمانش می گردد به گونه ای که با هم و برای هم زندگی می کنند تو گوئی که شاخه هائی هستند از یک تنه درخت بیرون آمده اند یا یک روح در اندام های متعّدد می باشند.واسلام با خود خواهی ظالمانه از راه برادری عادلانه جنگیده است ومی خواهد برادر عادلانه جای گزین این خود خود خواهی ظالمانه سازد و به انسان بفهماند که زندگی تنها از آن او نیست و تنها بدو زندگی درست نمی شود،پس باید بداند که مردمان دیگر نیزهمچون وی هستند.پس اگر حق خویش و مصلحت خویش را بر آنان و نزد آنان به یاد می آورد باید حق و مسلحت آنان را نیز نزد خودش و بر خودش به یاد آورد .
    «« رَبَّنَا اغفِِرلَنَاوَلإخونِنَا الَّذِینَ سَبَقٌونا بِاالایمن و لا تَجعَل فِی قُلُِوبَنا غِلًّا لِلََّذیِنَ ءامَِنُوا رَبِنا إنَکَ رَءوفٌ رَحیِمٌ »»

    هر کس می تواند این نوشته را بعنوان هدیه ای نیکو به برادرش بدهد .

    سایتهای ناب دینی

      اسراء 
    شرح: دررابطه با موضوعات دینی است.
    اضافه شده در تاريخ : 21 شهريور ماه ، 1385 بازدید: 17
    به این سایت رای دهید

      بنكه ي بير 
    شرح: وبلاگی متنوع شامل : متن کامل کتاب آیینه اسلام تالیف علامه مرحوم محمد ربیعی و مقالات مفید
    اضافه شده در تاريخ : 18 شهريور ماه ، 1385 بازدید: 34 رای: 8.7 (3 تعداد آراء)
    به این سایت رای دهید | جزئیات

      توحيديان 
    شرح: این وبلاگ سعی دارد راه مفسر کبیر قران علامه مولانا نعمت الله توحیدی رح)را بپیمای.وافکارواندیشه های این عالم گرانقدررانشر کند.
    اضافه شده در تاريخ : 22 مرداد ماه ، 1385 بازدید: 3
    به این سایت رای دهید

      روح زندگی 
    شرح: تبیین روح زندگی در پرتو قرآن و سنت و سخن اندیشمندان اسلام
    اضافه شده در تاريخ : 10 شهريور ماه ، 1385 بازدید: 11
    به این سایت رای دهید

      نوار اسلامي 
    شرح: شبكه نوار اسلام IslamTape.com أنواع نوارهاى ديني را به زبانهاى مختلف توسط علماء محترم وگرامى به شما تقديم ميكند .
    اضافه شده در تاريخ : 25 شهريور ماه ، 1385 بازدید: 18
    به این سایت رای دهید

    سایتهای اسلامی

    سایتهای اسلامی
                                 

    مرجع سایتها:

                                          سایتهای اسلامی کوردستان        

                                                   سایتهای اسلامی 

                                               بانک سایتهای اسلامی  

     شخصیتها :

                                                 سایت دکترسروش                                              

                                                    دکتر قرضاوی

                                                 سایت عمرو خالد

                                                      فتحی یکن      

                                                   صلاح الدین.نت                             

                                                 ماموستا شه مال

                                               سید احمد پینجوینی 

                                                    یوسف اسلام

                                            احمد کاتب متفکر شیعی

                                                  امام جمعه پاوه

      

                                       سایت رسمی اخوان المسلمین    

                                          پایگاه اطلاع رسانی اصلاح

                                             یه کگرتووی ئیسلامی

                                              حزب اسلامی عراق

                                              خوشکانی موسلمان

                                                   سایت نوگرا

                                                     الشبیبه 

                                شورای مرکزی سنت (شمس)ایران

     

                                          سایت بیداری اسلامی  

                                          اهل سنت بر روی خط              

                                       سایت اهل سنت و جماعت                 

                                      مرکز اطلاع رسانی فلسطین  

                                 سازمان خه بات انقلابی کوردستان                                               

                                              طریق الاسلام

                                                اسلام 411  

                                               اسلام آنلاین 

                                                   عقیده 

                                 

                                                  قرآنیان                                       

                                             قران شناسی

                                      خبر گزاری قرآنی ایران 

                     

                                              نشر احسان 

                                  دار التوزیع والنشر الاسلامیه            

                                       فهرست مشاهیر مصر 

                                      

                                             اوراق ایمانیه

                                                 الشفاء

     

                                          islamonline.com      

                                           islamonline.net                                      

    پیامبر و قتل مخالفانش

     

    پیامبر و قتل مخالفانش

    عبدالفتاح اسماعیل

       گسترش سريع اسلام در شرق و غرب همه را شگفت زده كرد.هنوز سده نخست هجري به پايان نرسيده بود كه دين اسلام به مرزهاي فرانسه و مركز اسپانيا نفوذ پيدا كرد و گستره انوار فروزانش شمال و شرق آفريقا و قلب سرزمين ايران و مرزهاي چين را درنورديد و كشتيهاي مسلمانان درياي مديترانه را طي كردند و قانون اسلام بر صدر نشست و مسلمين به عزت واقتدار رسيدند.اما بيمار دلان شبه پراكن يه جاي جستجوي دليل اصلي و راز گسترش اسلام تحليلهاي بديعي ارائه مي كنند و به شبهه پراکنی می پردازند .



    پیامبر و قتل مخالفانش

    عبدالفتاح اسماعیل

       گسترش سريع اسلام در شرق و غرب همه را شگفت زده كرد.هنوز سده نخست هجري به پايان نرسيده بود كه دين اسلام به مرزهاي فرانسه و مركز اسپانيا نفوذ پيدا كرد و گستره انوار فروزانش شمال و شرق آفريقا و قلب سرزمين ايران و مرزهاي چين را درنورديد و كشتيهاي مسلمانان درياي مديترانه را طي كردند و قانون اسلام بر صدر نشست و مسلمين به عزت واقتدار رسيدند.اما بيمار دلان شبه پراكن يه جاي جستجوي دليل اصلي و راز گسترش اسلام تحليلهاي بديعي ارائه مي كنند و به شبهه پراکنی می پردازند .

    شبهه :

            حضرت محمد (ص)به پيروانش دستور داده است هر كسي كه اسلام را نپذيرفت يا از  آن سر پيچي كرد به قتل برسانند.آنها براي اثبات اين ادعاي خود به حديث صحيحي كه امام بخاري و مسلم از جابر (رض)روايت كرده اند اشاره مي كنند . در اين حديث پيامبر فرموده است:

    ((امرت ان اقاتل الناس حتي يقولوا لا اله الا الله،فاذا قالوا لا اله الا الله عصموا مني  دمائهم و اموالهم الا بحقها و حسابهم علي الله)).ثم قرأ ((فذكر انما انت مذكر لست عليهم بمصيطر.))

            رسول خدا (ص)فرمود :فرمان ياقته ام تا هنگامي با مردم پيكار كنم كه گواهي دهند معبود  راستيني جز خداوند نيست .پس هنگامي كه كه آن را گفتند خون و داراييشان از تعرض من جز به مواردي كه اسلام مقرر كرده است مصون است و حساب و كارشان باخداوند متعال است .

    سپس اين آيه راتلاوت فرمود :

    (( فذكر انما انت مذكر لست عليهم بمصيطر ))

    پس پند بده كه تو پند دهنده يي هستي تو بر آنان فرمانروا نيستي .

    سوره غاشيه -ايات 20و 21

           قبل از ارائه پاسخ به این شبهه ذكر نكته اي را در اين جا لازم مي دانم و اين آنكه بزر گترين مصيبت و بد بختي اين است كه برداشت بسياري از مسلمانان از اين حديث اشتباه است .و به مجرد شنيدن اين حديث يا آن را انكار مي كنند و يا مي گويند حديث ضعيفي است و يا بر اساس ظاهر حديث و لفظ ((الناس))به اين نتيجه دست مي يابند كه تمام مردم ،مورد نطر روايت است .و اين اشتباهي بزرگ در فهم حديث است .شايد بتوان كژخواهي غير مسلمانان و استفاده آنها از اين گوه احاديث براي طعن به اسلام ناشي از نا آگاهي و جهل آنها دانست اما كژ فهمي مسلمانان  را چگونه مي توان توجيه كرد ؟!

     

    پاسخ شبهه:

           به نظر همه دانشمندان و فقهاي گذشته و حال ،خطاب واژه ((الناس))كه در اين روايت امده است در اصل فقط مشركان عرب رادر برمي گيرد  حتي اهل كتاب را هم شامل نمي شود .براي اثبات اين ديدگاه آيه كريمه زير ذكر مي شود:خداوند متعال مي فرمايد :

    يا كساني از اهل كتاب كه به خدا و روز باز پسين ايمان نمي آورند،و آنچه راخدا و فرستاده اش حرام گردانيده اند حرام نمي دارند و متدين به دين حق نمي گردند ،كارزار كنيد ،تا با (كمال) خواري به دست خود جزيه دهند .                                                                                   سوره توبه -29

    پس هدف از جنگ و پيكار ،اين نيست كه لا اله الا الله را به زبان بياورند.درباره اين روايت شيخ محمد غزالي (رح)در كتابش ((علل و ادويه)) می گويد:

          در حقيقت اين روايت درباره مشركان  عرب است كه حق حيات و آزادي بيان را از مسلمانان گرفته و نيز به پيمانهايي كه با آنان مي بستند ،احترام نمي گذاشتند لذا چهار ماه به مشركان مهلت داده شد تا در رفتار و كردارشان تجديد نظر كنند و اگر باز هم بر مخالفتشان اصرار ورزيدند و در برابر اسلام به مبارزه برخاستند بايد ريشه كن و متلاشي شوند . تفصيل اين مطلب در  اوايل سوره ((برائت))آمده آنجا كه خداوند مي فرمايد :

    مگر آن مشركاني كه با آنان پيمان بسته ايد ،و چيزي از (تعهدات خود نسبت به ) شما فرو گذار نكرده،و كسي را بر ضدشما پشتيباني ننموده اند .پس پيمان اينان را تا (پايان)مدتشان تمام كنيد ،چرا كه خدا پرهيزگاران را دوست دارد .توبه/4

            اما كساني كه با خداوند و پيامبر او اعلان جنگ كرده اند و مي خواهند بندگان نيكوكار را نابود كنند ،بايد در انتظار مقابله به مثل باشند و مسئوليت آغاز چنين جنگي را هم بر عهده بگيرند.

    حال ممكن است پرسيده شود كه چرا كلمه الناس در اين روايت به صورت عام آمده است ؟در پاسخ بايد گفت :كه ((ال))عهدي است ؛يعني مراد از مردمي كه با آنان پيمان و تعهد بسته ايم مي باشد و آنها هم عرب هستند .همانند اين واژه بارها در قرآن آمده است . از جمله:

    چون ياري خدا و پيروزي فرا رسد ،مي بيني كه مردم دسته دسته در دين خدا در آيند .نص/1-2

    بنابراين منظور از واژه الناس  در اين سوره ،عرب هاي اهل مكه وهمچنين كساني است كه بعد از فتح مكه اسلام آورده اند.در آيه اي ديگر خداوند عز و جل مي فرمايد:

    همان كساني كه (برخي از )مردم به ايشان گفتند ((مردمان براي جنگ باشما گرد آمده اند ؛پس،از آنان بترسيد .))(ولي اين سخن)بر ايمانشان افزودند و گفتند :خدا ما را بس است ونيكو حمايتگري است .))آل عمران/173

    چنان كه مشاهده مي شود دراين آيه (الناس) نخست با (الناس)دوم متفاوت است .منظور از (الناس )نخست ،منافقاني بودند كه مي خواستند اراده و روحيه مسلمانان را در خصوص جنگ با مشركان سست كنند و آنها را دلسرد نمايند اما(الناس)دوم در ايه،كافراني بودند كه هدف آنان جنگ با مسلمانان  بود.

    چنان كه ملاحظه مي شوداين روايت بهانه اي به دست كسي نمي دهد تا با سوء استفاه از ان به عنوان يك حربه از آن استفاده كنند زيرا كه معناي آن عده اي خاص را شامل مي شود و عموم را در بر نمي گيرد .و كساني را كه مي خواهند در اين باره اطلاعات و آگاهي بيشتري به دست آورند ،به كتاب ((فتح المنعم شرح صحيح مسلم)) ارجاع مي دهيم..

    --------------------------------------------------------------

    بر گرفته از كتاب :

    پرتوي از دين و آزادي

    مؤلف:عبد الفتاح اسماعيل

    مترجم:ناصر مريواني

    ناشر :نشر احسان

    درصد از دانشجويان پسر تركيه در نماز جمعه شركت مي‌كنند

     درصد از دانشجويان پسر تركيه در نماز جمعه شركت مي‌كنند




    خبرگزاري فارس:بر اساس آخرين نظرسنجي‌ها در تركيه 64 درصد از دانشجويان پسر اين كشور هر هفته و به طور مرتب در نمازهاي جمعه شركت مي‌كنند.


    به گزارش خبرنگار فارس به نقل از گروه مطالعات و بررسي‌هاي رايزني فرهنگي ايران در تركيه بر اساس اين نظرسنجي كه مركز تحقيقات راهبردي و امور اجتماعي تركيه در بين 44900 دانشجو از 30 دانشگاه در 18 استان با طرح حدود يكصد سوال انجام داده است و نتايج آن با بررسي وضعيت ديني-فرهنگي، اجتماعي، سياسي و خانوادگي جوانان دانشگاهي بررسي شد،نتايج جالبي بدست آمد.
    در اين نظر سنجس آمده است اكثريت دانشجويان با گرايشات سياسي مختلف در نمازهاي جمعه شركت مي‌كنند.
    بر اساس اين نظرسنجي 64 درصد از دانشجويان پسر تركيه هر هفته و به طور مرتب در نمازهاي جمعه شركت مي‌كنند.يادآوري مي‌شود نماز جمعه در تركيه در مساجد محله ها و تحت نظر سازمان امور ديانت برگزار مي شود.
    بر اساس اين نظرسنجي 2/48 درصد از دانشجويان دختر و پسر خواهان آزادي پوشش اسلامي در دانشگاه ها هستند. 33 درصد با آزادي حجاب مخالفند و بقيه در اين مورد ابراز نظر نكرده‌اند.
    نتايج اين نظرسنجي نشان مي‌دهد كه دانشجويان تركيه چندان علاقه اي به كتابخواني ندارند و 61 درصد از آنان گفته‌اند كه به غير از كتاب هاي درسي به ندرت كتاب مي‌خوانند.
    5/36 درصد از شركت كنندگان در اين نظرسنجي آمريكا را دشمن اصلي تركيه شناخته اند و 5/34 درصد نيز با عضويت تركيه در اتحاديه اروپا مخالفت كرده‌اند.
    5/61 درصد از دانشجويان مي‌گويند كه تركيه براي عضويت در اتحاديه اروپا هنوز آماده نيست.
    براساس اين نظرسنجي دانشجويان نسبت به احزاب سياسي اين كشور بي اعتماد شده‌اند و 8/29 درصد از آنان در پاسخ به اين سوال كه اگر امروز در تركيه انتخابات عمومي برگزار شود به كدام حزب رأي مي دهيد گفته اند كه حاضر نيستند به هيچ يك از احزاب سياسي رأي بدهند.
    گرايش‌هاي سياسي اين دانشجويان به شرح زير تعيين شد:4/31درصد به حزب عدالت و توسعه و 2/31درصد به حزب جمهوري خلق رأي خواهند داد.4/64 درصد دانشجويان خود را آتاتركيست، 6/48درصد مليت گرا و 4/23درصد ديندار مي‌دانند.
    تركيه داراي دولتي لائيك است كه تلاش‌هاي فراواني را براي محو مظاهر ديني انجام مي‌دهد اما با اين وجو آمارها نشان مي‌دهد مردم اين كشور هر روز مذهبي‌تر شده علايق اسلامي آنان بيشتر بروز پيدا مي‌كند.


    خود سوزی یک مسیحی در اعتراض به گسترش فراوان دین اسلام

    خود سوزی یک مسیحی در اعتراض به گسترش فراوان دین اسلام




    به گزارش خبرگزاری آینده روشن به نقل از یونایتد پرس رولاند ویسلبرگ 73 ساله که از پروتستان ها می باشد در اعتراض به گسترش فراوان دین اسلام در سراسر جهان و همچنین ناتوانی کلیسای پروتستان در مقابله با این قضیه با ریختن بنزین خودش را به آتش کشید.

    بر پایه این گزارش وی پس از این اقدام به بیمارستان منتقل شد ولی به علت شدت جراحات وارده در بیمارستان شهر ارفورت آلمان جان خود را از دست داد.

    به گفته شاهدان عینی وی قبل از این که خودش را به آتش بکشد بالای یکی از کلیساهای شهر ارفورت رفت و نام عیسی را فریادزد.

    مسوولان کلیسای پروتستان که از این اقدام شوکه شده اند اعلام کردند که ما تقویت روابط بین اسلام، مسیحیت باید از انجام اینگونه اقدامات جلوگیری نمایند.


    به گزارش خبرگزاری آینده روشن به نقل از یونایتد پرس رولاند ویسلبرگ 73 ساله که از پروتستان ها می باشد در اعتراض به گسترش فراوان دین اسلام در سراسر جهان و همچنین ناتوانی کلیسای پروتستان در مقابله با این قضیه با ریختن بنزین خودش را به آتش کشید.

    بر پایه این گزارش وی پس از این اقدام به بیمارستان منتقل شد ولی به علت شدت جراحات وارده در بیمارستان شهر ارفورت آلمان جان خود را از دست داد.

    به گفته شاهدان عینی وی قبل از این که خودش را به آتش بکشد بالای یکی از کلیساهای شهر ارفورت رفت و نام عیسی را فریادزد.

    مسوولان کلیسای پروتستان که از این اقدام شوکه شده اند اعلام کردند که ما تقویت روابط بین اسلام، مسیحیت باید از انجام اینگونه اقدامات جلوگیری نمایند.


    شخصیت سیاسی مسلمان

     
    سياسي، فكري ، اجتماعي

    شخصیت سیاسی مسلمان

    دکتر یوسف قرضاوی

    شخصیتی که عقیده و شریعت و عبادت و نربیت اسلامی از انسان مسلمان می سازد ، امکان ندارد که شخصیتی سیاسی نباشد . مگر آنکه اسلام به درستی فهمیده نشود ، یا رهنماییها ی آن به خوبی به اجرا در نیاید .وقتی که اسلام فرضیه ای مانند : امر به معروف و نهی از منکر را به عنوان یکی از مسئولیتهای مسلمان معین می نماید ، و از آن به عنوان ، اندرز گفتن به  فرمانروایان یاد می کند ، و حتی بر اساس این حدیث که الدین النصیحه تمامی دین را اندرز و نصیحت می شمارد . و گاهی از آن به عنوان تواصی به حق و تواصی به صبر که از شروط اساسی نجات از زیان و خسران دنیا و آخرت است – یاد می نماید .اما اکنون متاسفانه دخالت مسلمان در امور عمومی مسلمانان را دخالت در امور سیاسی می نامند ؟!



    شخصیت سیاسی مسلمان

    دکتر یوسف قرضاوی

    شخصیتی که عقیده و شریعت و عبادت و نربیت اسلامی از انسان مسلمان می سازد ، امکان ندارد که شخصیتی سیاسی نباشد . مگر آنکه اسلام به درستی فهمیده نشود ، یا رهنماییها ی آن به خوبی به اجرا در نیاید .

    وقتی که اسلام فرضیه ای مانند : امر به معروف و نهی از منکر را به عنوان یکی از مسئولیتهای مسلمان معین می نماید ، و از آن به عنوان ، اندرز گفتن به  فرمانروایان یاد می کند ، و حتی بر اساس این حدیث که الدین النصیحه تمامی دین را اندرز و نصیحت می شمارد . و گاهی از آن به عنوان تواصی به حق و تواصی به صبر که از شروط اساسی نجات از زیان و خسران دنیا و آخرت است – یاد می نماید .

    اما اکنون متاسفانه دخالت مسلمان در امور عمومی مسلمانان را دخالت در امور سیاسی می نامند ؟!

    برترین جهاد

    بهترین جهاد مبارزه با فساد و ستمکاری است . پیامبر گرامی (ص)انسان مسلمان را به مبارزه با فساد سیاسی داخلی تشویق  می فرماید و آن را از جهاد و رویارویی با جهاد خارجی برتر می داند . و زمانیکه از ایشان در مورد بهترین جهاد سوال شد فرمود :( (برترین جهاد بیان حق رو در روی فرمانروایان ستمکار است)) .

     زیرا فساد داخلی است که زمینه را برای تهاجم خارجی و تسلط بیگانگان فراهم می گرداند .

    و شهادت را در این مورد یکی از بهترین انواع شهادت به شمار می آورد .و می فرماید :

    (( سید الشهدا حمزه و بعد از او کسی است که رودروی فرمانروای ستمکار بایستد و او را به نیکی فرا خواند و از بدی بر حذری دارد ، هر چند فرمانروا او را به قتل رساند .))

    و نهال مقابله با ظلم و ستم و رویارویی با ستمکاران را در نهاد و اعماق درون انسان می کارد . در دعای قنوتی که از اب مسعود روایت شده و در مذهب حنفی و ... معمول است ، آمده است :(( پروردگارا تو را سپاس می گوثییم و به تو کفر نمی ورزیم ، واز کسی که تو را نافرمانی نماید ، فرمانبرداری نمی کنیم و از او دوری می جوییم .))

    مصاحبه با ماموستا عبدالله ايراني   

    دعوت و داعي

    مصاحبه با ماموستا عبدالله ايراني

     استاد عبد الله ایرانی را شاید بتوان يكي از برجسته ترین شاگردان نسل پیشین اساتید علوم دینی منطقه کردستان دانست هر چند محاسن وی سنی بیش از 51 سال را نشان می دهد اما طراوت سخن و لبخند زیبایی که هنگام گفتگو حتی هنگام طرح  مسائل بسیار جدی بر لب داشت اثری از پیری بر خود نداشت. بعد ازظهر روزی از روزهای مرداد مهمان استاد در سنندج بودیم و نوشته حاضر چکیده ایست از گفتگویی مفصل با ایشان، شما را به خواندن آن دعوت می کنیم.



    مصاحبه با ماموستا عبدالله ايراني

     استاد عبد الله ایرانی را شاید بتوان يكي از برجسته ترین شاگردان نسل پیشین اساتید علوم دینی منطقه کردستان دانست هر چند محاسن وی سنی بیش از 51 سال را نشان می دهد اما طراوت سخن و لبخند زیبایی که هنگام گفتگو حتی هنگام طرح  مسائل بسیار جدی بر لب داشت اثری از پیری بر خود نداشت. بعد ازظهر روزی از روزهای مرداد مهمان استاد در سنندج بودیم و نوشته حاضر چکیده ایست از گفتگویی مفصل با ایشان، شما را به خواندن آن دعوت می کنیم.

    جناب ماموستا براي آغاز بحث از دين شروع كنيم لطفاً‌ دين را تعريف كنيد؟

     دين در تعريف خدايي آن ، ديني است كه خداوند به وســـــيله فرشتــــگان بــــرپيامبران نازل فرموده است و آن مجموعه اي است از اعتقادات ،‌اهداف و قوانين كه به صورت تدريجي و متناسب با زمان و مكان هر پيامبر به صـــورت خـــاص خود نازل شــــده اســـت كه البته تبيين و نحوه اجراي اين قوانين و دستورات ، توسط پيامبر هم جزء دين مي باشد .

    يـــعني شما مكاتب غــــير توحيدي مثل هند و يا برهمايي،‌آتش پرستی و غيره را دين نمي دانيد؟

    ببينيد براي اين كه به معناي درست هر واژه ای پي ببريم بايد به اصل كلمه بنگريم . بايد بدانيم اين كلمه از كجا آمده و چه كسي براي اولين بار آن را استفاده كرده و مراد او از آن كلمه چه بوده است ؟

    وقتي به طور دقيق به كلمه دين مي نگريم ، در مي يابيم كه دين واژه اي الهي و اسلامي است . اسلام به معناي آن  بر نامه اي كه از آدم تا خاتم فرستاده شده است-  دراين وادي دين معنايي به جز آن برنامه اي كه به صورت تدريجي در طول تاريخ فرستاده شده را   نمي يابد.خداوند مي فرمايد:

    ((

    ان الدين عند الله الاسلام))

     ممــــكن اســت افراد ديــــگري اين واژه را براي مكاتب و بر نامه های غير الهي به كار ببرند و اين البته فقط مـــشكـــل اين واژه نيست،واژه های بسياري هستند كه معنايشان عوض شده است  واژه شهيد را ببینید واژه اي كاملاً اسلامی است اما امروزه در همين كردستان ما ، حتی گروههای كه اصولاً ‌دين را قبول ندارند برای جان باختگان مسير فكريشان از واژه شهيد استفاده  مي كنند.

    استعمال نا بجاي واژه نبايد ســـــبب بر داشت مــــعنايي نادرست شود . اين مكاتب فكري و روحي هم قوانين انسان براي رســـــيدن بـــه حقيقت و تعالي مي باشند. كه امروزه البته در افكارمسلمانان هم رسوخ يافته و باعث بوجود آمدن افكار التقاطي شده اند.

    جامعه امروز ما با جامعه صدر اسلام تفاوت زيادي دارد، به نظر شما تفاوت مسلماني كه در قرن بيست و يكم ميلادي زندگي مي كند با مسلماني كه مثلاً‌در قرن سوم هجري زندگي كرده است در چيست؟

    امروز عصر ارتباطات  و انفجار اطلاعات  مي باشد. مردم داراي امـــــــــكانات اطلـــاعـــاتي گســـــترده اي هستند يعني مي دانند دورو برشان چه مي گذرد و سخن موافق و مخالف بر سرچه مسأله اي است . به همين دليل امروزه دينداري امری آگاهانه و اختياري است.

    فرد مسلمان امروزی دسترسی گسترده ای به امكانات ، براي جواب به سؤالاتش را دارد يعني در  هر کدام از علوم دينی كه بخواهد می تواند اطلاعات بگيرد و علاوه بر اين مسلمان امروزی ميراث دار 14  قرن تحقيق ، ‌تأليف و مدارسه است ، او ميراث فكری علما ی بزرگی را  در دسترس دارد كه در زمان پيشينيان نبوده اند و حتی در صورت همزمان بودن امكان ارتباط بــــه معــــنای وسيع كلمه با آنان را نداشت . امكانات ارتباطي امروزه باعث ايجاد گستره بيشتري براي نظر وعمل شده است به همين دليل تفكرات گوناگون ديني امروزه وسعت بيشتري پيدا كرده اند . نكته حائز اهميت در اين جاست كه تفكرات ديني رابايد از دين جدا كرد.

    يعني ميان برداشت هايي كه از قرآن و سنت مي شود با خود قرآن و سنت تفاوت قائل شد .قرآن و سنت (منظور از سنت بخشي از آراء،‌نظرات و اعمال پيامبر مي باشد كه در تبيين قرآن آمده ) مقدسند اما تفكرات ديني مقدس نيستند. قرآن و سنت لازم الاتباع مي باشند اما تفكرات ديني خير. مثلاً‌ وقتي به امام شافعي به خاطر يكي از آراء فقهي او ايراد مي گيرند كه رأي شما مخالف اجماع صحابه است ايشان مي گويند چگونه اجماع صحابه را قبول كنم در حاليكه اگر در زمان آنها بودم با دليل به آنها ثـــابت مي كردم كه رأي من درست است. يعني حتي سخن صحابه مقدس نيست ، بلكه يك مسلمان امروزي  مي تواند بدون تقديس قائل شدن به سخن افراد پيشين با ملاك قرآن و سنت از افكار سلف استفاده كند در حالي كه پيشينيان ما اين امكانات را نداشتن با توجه به گسترش امكانات ارتباطي و تعدد بسيار زياد افكار ديني ، آمارهاي رسمي حاكي از دور تر شدن جوانان ازمباحث ديني به طور كلي مي باشند چند سال پيش يكي ازمراجع تقليد تشيع اعلام كرده بود كه نزديك 75 درصد جوانان از دين گريزانند با اندكي تفاوت اين وضعيت در مناطق اهل سنت هم وجود دارد تا جاييكه گروهي به ضديت با دين  برخواسته اند يعنی از اساس با دين مخالفند اين وضعيت را شما هم با اندكی تفاوت در مناطق اهل سنت مشاهده   می کنید . چرا و چگونه جامعه ما به سوی اين بحران كشيده شده است؟

    متأسفانه اين مسائل وجود دارد و ابعادش روز به روز گسترده تر مي شود اما من طرح اين گونه مسأله را صحيح نمي دانم . ببينيد آنچه كه وجود دارد فرار از

    دين نيست،‌فرار از وضعيت موجود است بايد وضعيت موجود را موشكافي كرد . امروزه در جامعه ما بسياري از مسائل به اشكال گوناگون و در رنگ و لباسهاي مختلف منتشر   مي گردد و چون تابلوي دين بر پيشاني آنها ست ، مردم همه را به اسم دين        مي نگرند . جامعه پر از شعائر اسلامي است اما از محتواي اسلامي اثري    نمي بينيد . بايد متوجه اين نكته بود كه قداست دين به خاطر محتوايش است كه متأسفانه جامعه ما اعم از شيعه و سني آنرا فداي شعائر كرده است .

    ارزشهاي اسلام را ببينيد عدل ،‌احسان ،‌آزادي،‌ رأفت و … هيچ كدام از اينها در جامعه نقشي ندارند، اصلاً‌ ردپايي از آنها را نخواهيد ديد. كیست كه از اين ارزشها بگريزد آنچه جوانان از آن مي گريزند اين است كه به نام اسلام عدالت را ظلم معنا كرده اند، اين است كه آزادي اسلامي را زندان معرفي كرده اند و اصلاً‌آزادي آدمي معنايي در فرهنگ جامعه ندارد. محملي براي محبت نيست و همه اينها در بسته بندي اسلام به مردم عرضه شده است . به عنوان مثال جوانها امروز يك فاصله طبقاتي وحشنا ك را تجربه مي كنند، گروهي اندك در اوج امكانات مادي و گروهي اكثريت كه از حداقل امكانـــــات رفــــاهي بــــر- خوردارند . اين مشــــــكلات  خود ، مشكلات ديگري را  به دنــــبال آورده اســــت به عنوان مثال در شرايط اين چنينی عملاً امكان ازدواج براي جوانان وجود ندارد وآنچه كه به آن پرداخته اند هر چه بيشتر محدودكردن جوانان ‌به نام اسلام بوده است و يا پدری كه شب هنگام با وجود خستگی مفرط خوابش نمی برد چون بايد براي فرزندی كه تازه ازدواج كرده سرپناهی بيابد ناچاردست به دامان وام بانكی مــی شود امـــــــا خطيب جمعه بــــر ســــرش  فرياد می زند كه ربا گيرنده و ربا دهنده در آتش جهنم می باشند. اين گونه حكم قرآنی و سختگيری ها را بیان کردن ، بدون تـــــوجه به شــــرايط امروزین جامعه  بيان كردن ، اندك اندك آتش سوزانی می شود كه ريشه دينداری را در جامعه می سوزاند . وقتی كه نمی توانيم مشكلات مردم را درمان كنيم لااقل گره كوري بر مشكلات نزنيم.با توجه به اين مسائل و به طور خلاصه بايد گفت دين امري فطري است كه هنوز پياده نشده است تا ازآن گريز داشته باشند آنچه كه از آن گريز دارند شبحهايی است كه بنام دين در جامعه پخش شده است و هر انسان سليم العقلي از آن گريزان مي باشد.

    آن وقت اجراي حدود الهی در اين جامعه چه مي شود ، ‌نظرتان در مــــــورد اجــــــــــــــرای حدود در اين برهه از زمان چگونه است ؟

    حدود شـــــرايطی دارد كه تـا به جای نيايند اجراي آن صحيح نيست . علاوه بر اين ما هنوز نتوانسته ايم دين را به مردم بشناسيم چه طور می توان از مردمی كه دين را نمی شناسند انتظار داشت كه مرزهايش را رعايت كنند. اجرای حدود در اين جامعه ، چشم پوشی بر مسائلی هم چون عدم وجود دين در جامعه است .

    وضعيتی را كه توصيف كرديد آيا فقط خاص منطقه كردستان ايران است يا ديگرممالك اسلامي مانند عربستان ،‌پاكستان ، سودان و

    ...هم با ما  همداستانند؟

    ببينيد همه مشكل دارند حتی عربستان كه قلب جهان اسلام است اين يك مشكل عقيدتی است كه متأسفانه ديگر در جهان اسلام    نمي توان براي آن استثنايی يافت . البته در جا تش متفاوت است بدين معنی كه در كشوری نمی توان اعلام كرد كه مردم اين كشور دين را درك و قبول كرده اند و جامعه يك جامعه اسلامی است البته درميان حركتهای بيداری اسلامي گامهای بسيار خوبي برای اصلاح برداشته شده كه اميدواريم در آينده ايي نزديك ثمراتش را ببينيم .

    نظرتان در مورد پيشرفت سريع اسلام در غرب چيست؟

    در غرب خلاء روحی وجود دارد . آنها از نيازهای اوليه خود فارغ شده اند و اكنون به دنبال مسائل عاليتری هستند. ارزشهای آنها به ارزشهای دينی نزديك شده اســــت و چــــون جــــــواب سؤالهايشان را در اسلام می يابند به نداي فطرتشان پاسخ داده و به اسلام می گروند. اما در آنجا هم دو عامل ، باعث كاهش محبوبيت اسلام و فشار بر مسلمانان شده است . اول آنكه گروهي كه به طور بر نامه ريزی شده در خدمت گروههای صهيونيستی و مسيحيان افراط گرا قرار دارند و به نام اسلام دست به اعمال جنايت آميزی می زنند و آنرا به نام اسلام ثبت می كنند و دوم گروههايي كه هر چند زير نظر صهيونيستها و مسيحيان نيستند و به نظر خود در راه خدا جهاد مي كنند اما عملاً ‌آب به آسياب دشمن     می ريزند. اين دو گروه به انگاره های مثبت غربيان از اسلام لطمه وارد     كرده اند  يعني نتيجه كارشان در فرانسه منع حجاب ، در انگليس اخراج مسلمانان و در امريكا حمله به كشور هاي مسلمان مي باشد.

    جناب ماموستا فقط استفاده از نام اسلام نيست آنها به سنت پيامبر و بعضي آيات صريح قرآن رجوع و به آنها استناد مي كنند؟

    اين افـــــــــراد از قرآن دور هستند وبرداشت آنها از قرآن و سنت بسيار ساده و بدون در نظر گرفــــتن لـــــوازم آن اســت نبايد اين گونه به قرآن و سنت نگاه كرد . قرآن كتاب رحمت الهي است و در اين راســــتا بايد تفـــسـير شــــود در ضـــمن احاديث مورد استناد آنها احاديث ضعيفی هستند اما به طور كلی موضع گيری ما نسبت به اين قضيه اين است كه اين قضايا را اسلامـــــــی  نمی دانيم و معتقديم نه پيامبر و نه صحابه اين چنين اعمالي نداشته اند اگر شما به قضايای اخير كردستان عراق نگاه كنيد متوجه اين نكته خواهيد شد كه حتی افرادی كه ديد عميقی از اسلام ندارند، می دانند كه اينها به نام اسلام مي خواهند به مسلمانان ضربه بزننـــــــد .

    در آخر چه بايد كرد و راه چاره چيست ؟

           سيد قطب مي فرمايد بايد مبارزه ريشه ای را شروع كرد ،‌ مبارزه اي بي امان با آداب ، رسوم و عقايد انحرافی جامعه ، بايد از عقيده شروع كرد . نسلی كه با عقيده سالم و صحيح پرورده شودهر كاری را می تواند انجام دهد بعد از آن به عبادات به معنای دقيق كلمه توجه كرد سپس نوبت به شناخت علم، تكنولوژی جديد و فرهنگ جامعه می رسد و اين چنين ديني است كه می تواند پاسخگوی نياز مردم باشد .

    منبع: نشريه  هلال مدرسه علوم اسلامي خانقاه پاوه

    راني
     

    10 فايده براي كسي كه از نگاهش محافظت كند

    محمد بن إبراهيم الحمد

     

    1.اطاعت از دستور خداوند كه بالاترين سعادت براي بنده در زندگي و معادش است و هيچ چيز براي بنده در دنيا و آخرت سودمند تر از امتثال به اوامر پروردگار متعال نيست و كسي در دنيا و آخرت سعادت مند نمي شود مگر با اطاعت از اوامر او و هيچ كس در دنيا و آخرت بدبخت نخواهد شد مگر با زيرپا گذاشتن اوامر پروردگارش.

    2.مانع از رسيدن اثر تير مسومي است كه چه بسا سبب هلاكت قلب مي شود

    3. انس به خداوند و توجه نسبت به او را به ارمغان مي آورد زيرا رها نمودن نگاه، قلب را متفرق و متشتت ساخته و او را از خداوند دور مي كند و هيچ چيزي براي بنده مضرتر از رها نمودن نگاه نيست كه سبب وحشت در ارتباط بنده و پروردگارش مي شود.

    4. قلب را نيرومند و شادمان مي گرداند در حالي كه رها نمودن نگاه سبب ضعف و اندوه آن مي شود.

    5- نور را براي قلب بدست آورده، چنانچه رها نمودن آن، تاريكي را فراچنگ مي آورد و به همين دليل است كه خداوند پس از آيه غض بصر( پايين انداختن نگاه و محافظت از آن) آيه نور را آورده و مي فرمايد: {قُلْ لِّلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّواْ مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَيَحْفَظُواْ فُرُوجَهُمْ}
    « به مومنان بگو كه نگاهشان را پايين بياندازند و از شرمگاهشان محافظت نمايند»
    سپس بعد از اين آيه مي فرمايد: {اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ}
    گويي مثال نورش در قلب بنده مؤمن كه به اوامر خداوند چنگ زده و از نواهيش دوري نموده اينچنين است و هنگامي كه قلب روشن شود سيل خوبيها از هر طرف به سوي آن روي آورده و در مقابل هنگامي كه قلب تاريك و ظلماني شود ابرهاي بلا و شر از هر طرف به سوي او هجوم مي آورند وهر چه كه بخواهي از بدعت و گمراهي و پيروي از هواي نفس و دوري از هدايت و اعراض از اسباب سعادت و اشتغال به اسباب شقاوت، قلب را فرا مي گيرد. و نوري كه در قلب است تمامي اينها را از بين مي برد و آنگاه كه قلب اين نور را از دست بدهد صاحبش همانند كوري شده كه در كوره راههاي تاريكي سرگردان مي شود.

    6. فراست و هوشمندي حقيقي را به ارمغان مي آورد كه سبب تمييز حق از باطل و صادق از كاذب مي شود. و شاه بن شجاع الكرماني مي گويد: "هرآنكس كه ظاهرش را با پيروي از سنت و باطنش را با مداومت بر مراقبت بنا كند و چشمش را از محارم محافظت نمايد و نفسش را از شهوات دور كرده ، به خوردن حلال عادت كند فراست و تيزهوشي او از او نمي گذرد" و شجاع خود انسان تيزهوش وبا فراستي بود.

    7. براي قلب ثبات،‌شجاعت و نيرو را به ارمغان مي آورد و خداوند براي چنين قلبي قدرت بصيرت ،‌حجت و ملكه قدرت و نيرو را يكجا جمع مي نمايد چنانچه در اثر وارد شده " الذي يخالف هواه يفر الشيطان من ظله "،
    هر آنكس كه با هواي نفسش مخالفت كند شيطان از سايه اش مي گريزد
    و برعكس آن كسي كه پيرو هواي نفس مي شود او را در ذلت نفس و خواري و حقارت و هرآنچه كه خداوند براي بندگان عاصيش قرار داده مي بيني چنانچه حسن بصري مي گويد" و اگر چه اسبان تيزرو و چابك آنها را با سرعت به همراه ببرند ولي خواري معصيت از گردنهايشان جدا نمي شود و خداوند براي كساني كه نسبت به او عصيان مي كنند جز خواري را نمي خواهد"
    و يقينا خداوند متعال عزت را قرين طاعت و ذلت را قرين معصيت نموده و مي فرمايد: {وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ} « همانا عزت از آن خداوند، رسولش و مؤمنين است»
    ، وقال تعالى: {وَلاَ تَهِنُوا وَلاَ تَحْزَنُوا وَأَنْتُمُ الأَعْلَوْنَ إِنْ كُنْتُمْ مُّؤْمِنِينَ}، « و سست و اندوهگين نشويد كه اگر مؤمن باشيد شما برتريد»
    و ايمان قول و عمل و آشكار وپنهان است و خداوند متعال مي فرمايد: {مَن كَانَ يُرِيدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِيعاً إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ} « هر آنكس كه عزت مي خواهد ،‌ تمامي عزتها از آن خداوند است و سخنهاي پاك و اعمال صالح به سوي او بالا برده مي شود»
    يعني كسي كه عزت مي خواهد آنرا در اطاعت از خداوند و يادش از سخنان نيك و عمل صالح طلب كند و در دعاي قنوت "إنه لا يذل من واليت ولا يعزّ من عاديت" براستي كسي كه با تو دوستي نمايد ذليل نخواهد شد و آنكه با تو دشمني كند عزيز نمي شود
    و كسي كه از خداوند اطاعت كند با اطاعتش با او دوستي نموده و به اندازه طاعتش عزت نسيبش مي شود و هرآنكس كه او را نافرماني كند پس با نافرمانيش با او دشمني ورزيده و به اندازه گناهانش خوار و ذليل مي شود.

    8. محل ورود شيطان به قلب را مي بندد زيرا شيطان از طريق نگاه سريعتر از نفوذ هوا به مكان خالي نفوذ مي كند و تصوير آن چيزي كه توسط چشم ديده شده را مجسم نموده و زينتش مي دهد و آنرا همانند بتي مي كند كه قلب به دور آن طواف كرده و سپس آنرا تمنا مي كند و آتش شهوت را در قلب برمي انگيزد و بر آن هيزم گناهاني كه بدون اين تصوير نمي توانست بدست بياورد را مي ريزد و در نتيجه قلب را شعله فرا مي گيرد كه سبب تولد انفاسي شده كه درونش شعله آتش نمايان است و اين آتش سوزي قلب را از هر طرف فرا مي گيرد كه در وسط آن همانند گوسفندي در وسط تنور مي ماند و به همين دليل عقوبت افراد چشم چران اينست كه در برزخ ، تنوري از آتش براي آنها برپا شده و ارواح آنها تا زمان حشر اجسادشان در آن رها مي شود رسول الله صلي الله و عليه و سلم آنرا در خواب ديد در حديثي كه محدثان بر صحت آن اتفاق دارند.

    9. قلب را براي تفكر در مصالح خويش و مشغوليت به آن فارغ مي كند در حالي كه رها كردن نگاه سبب تشتت قلب شده و حائلي مي شود كه قلب را از تفكر در مصالح باز مي دارد در نتيجه سردرگم شده و به پيروي از هواي نفس و غفلت از ياد خداوند متعال دچار مي شود و خداوند متعال مي فرمايد: {وَلاَ تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَن ذِكْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَكَانَ أَمْرُهُ فُرُطاً} كهف
    و از كسي فرمان مبر كه دل او را از ياد خود غافل ساخته ايم و او به دنبال آرزوي خود روان گشته و كار و بارش افراط و تفريط بوده است»
    و رها كردن نگاه به تنهايي سبب اين سه چيز مي شود.

    10. بين چشم و قلب راهي وجود دارد كه سبب مشغوليت يكي به ديگري شده و با اصلاح آن اصلاح و با فسادش فاسد مي شود پس هنگامي كه قلب فاسد شد نگاه نيز فاسد شده و هنگامي كه نگاه فاسد شد قلب نيز فاسد مي شود و در مورد اصلاح نيز اينچنين است و آنگاه كه چشم خراب و فاسد شد قلب نيز خراب وفاسد مي شود و همانند زباله داني شده كه محل نجاسات و آلودگيها است كه ديگر صلاحيت سكنا گزيدن معرفت و محبت خداوند و توبه و انس و شادي با تقربش را نخواهد داشت و اضدادش در آن جاي خواهند گرفت.

    محمد بن إبراهيم الحمد
    المرجع : الجواب الكافي، للإمام ابن القيِّم بن الجوزي

    ترجمه: بيداری اسلامی
    ه بالاترين سعادت براي بنده در زندگي و معادش است و هيچ چيز براي بنده در دنيا و آخرت سودمند تر از امتثال به اوامر پروردگار متعال نيست و كسي در دنيا و آخرت سعادت مند نمي شود مگر با اطاعت از اوامر او و هيچ كس در دنيا و آخرت بدبخت نخواهد شد مگر با زيرپا گذاشتن اوامر پروردگارش.

    2.مانع از رسيدن اثر تير مسومي است كه چه بسا سبب هلاكت قلب مي شود

    3. انس به خداوند و توجه نسبت به او را به ارمغان مي آورد زيرا رها نمودن نگاه، قلب را متفرق و متشتت ساخته و او را از خداوند دور مي كند و هيچ چيزي براي بنده مضرتر از رها نمودن نگاه نيست كه سبب وحشت در ارتباط بنده و پروردگارش مي شود.

    4. قلب را نيرومند و شادمان مي گرداند در حالي كه رها نمودن نگاه سبب ضعف و اندوه آن مي شود.

    5- نور را براي قلب بدست آورده، چنانچه رها نمودن آن، تاريكي را فراچنگ مي آورد و به همين دليل است كه خداوند پس از آيه غض بصر( پايين انداختن نگاه و محافظت از آن) آيه نور را آورده و مي فرمايد: {قُلْ لِّلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّواْ مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَيَحْفَظُواْ فُرُوجَهُمْ}
    « به مومنان بگو كه نگاهشان را پايين بياندازند و از شرمگاهشان محافظت نمايند»
    سپس بعد از اين آيه مي فرمايد: {اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ}
    گويي مثال نورش در قلب بنده مؤمن كه به اوامر خداوند چنگ زده و از نواهيش دوري نموده اينچنين است و هنگامي كه قلب روشن شود سيل خوبيها از هر طرف به سوي آن روي آورده و در مقابل هنگامي كه قلب تاريك و ظلماني شود ابرهاي بلا و شر از هر طرف به سوي او هجوم مي آورند وهر چه كه بخواهي از بدعت و گمراهي و پيروي از هواي نفس و دوري از هدايت و اعراض از اسباب سعادت و اشتغال به اسباب شقاوت، قلب را فرا مي گيرد. و نوري كه در قلب است تمامي اينها را از بين مي برد و آنگاه كه قلب اين نور را از دست بدهد صاحبش همانند كوري شده كه در كوره راههاي تاريكي سرگردان مي شود.

    6. فراست و هوشمندي حقيقي را به ارمغان مي آورد كه سبب تمييز حق از باطل و صادق از كاذب مي شود. و شاه بن شجاع الكرماني مي گويد: "هرآنكس كه ظاهرش را با پيروي از سنت و باطنش را با مداومت بر مراقبت بنا كند و چشمش را از محارم محافظت نمايد و نفسش را از شهوات دور كرده ، به خوردن حلال عادت كند فراست و تيزهوشي او از او نمي گذرد" و شجاع خود انسان تيزهوش وبا فراستي بود.

    7. براي قلب ثبات،‌شجاعت و نيرو را به ارمغان مي آورد و خداوند براي چنين قلبي قدرت بصيرت ،‌حجت و ملكه قدرت و نيرو را يكجا جمع مي نمايد چنانچه در اثر وارد شده " الذي يخالف هواه يفر الشيطان من ظله "،
    هر آنكس كه با هواي نفسش مخالفت كند شيطان از سايه اش مي گريزد
    و برعكس آن كسي كه پيرو هواي نفس مي شود او را در ذلت نفس و خواري و حقارت و هرآنچه كه خداوند براي بندگان عاصيش قرار داده مي بيني چنانچه حسن بصري مي گويد" و اگر چه اسبان تيزرو و چابك آنها را با سرعت به همراه ببرند ولي خواري معصيت از گردنهايشان جدا نمي شود و خداوند براي كساني كه نسبت به او عصيان مي كنند جز خواري را نمي خواهد"
    و يقينا خداوند متعال عزت را قرين طاعت و ذلت را قرين معصيت نموده و مي فرمايد: {وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ} « همانا عزت از آن خداوند، رسولش و مؤمنين است»
    ، وقال تعالى: {وَلاَ تَهِنُوا وَلاَ تَحْزَنُوا وَأَنْتُمُ الأَعْلَوْنَ إِنْ كُنْتُمْ مُّؤْمِنِينَ}، « و سست و اندوهگين نشويد كه اگر مؤمن باشيد شما برتريد»
    و ايمان قول و عمل و آشكار وپنهان است و خداوند متعال مي فرمايد: {مَن كَانَ يُرِيدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِيعاً إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ} « هر آنكس كه عزت مي خواهد ،‌ تمامي عزتها از آن خداوند است و سخنهاي پاك و اعمال صالح به سوي او بالا برده مي شود»
    يعني كسي كه عزت مي خواهد آنرا در اطاعت از خداوند و يادش از سخنان نيك و عمل صالح طلب كند و در دعاي قنوت "إنه لا يذل من واليت ولا يعزّ من عاديت" براستي كسي كه با تو دوستي نمايد ذليل نخواهد شد و آنكه با تو دشمني كند عزيز نمي شود
    و كسي كه از خداوند اطاعت كند با اطاعتش با او دوستي نموده و به اندازه طاعتش عزت نسيبش مي شود و هرآنكس كه او را نافرماني كند پس با نافرمانيش با او دشمني ورزيده و به اندازه گناهانش خوار و ذليل مي شود.

    8. محل ورود شيطان به قلب را مي بندد زيرا شيطان از طريق نگاه سريعتر از نفوذ هوا به مكان خالي نفوذ مي كند و تصوير آن چيزي كه توسط چشم ديده شده را مجسم نموده و زينتش مي دهد و آنرا همانند بتي مي كند كه قلب به دور آن طواف كرده و سپس آنرا تمنا مي كند و آتش شهوت را در قلب برمي انگيزد و بر آن هيزم گناهاني كه بدون اين تصوير نمي توانست بدست بياورد را مي ريزد و در نتيجه قلب را شعله فرا مي گيرد كه سبب تولد انفاسي شده كه درونش شعله آتش نمايان است و اين آتش سوزي قلب را از هر طرف فرا مي گيرد كه در وسط آن همانند گوسفندي در وسط تنور مي ماند و به همين دليل عقوبت افراد چشم چران اينست كه در برزخ ، تنوري از آتش براي آنها برپا شده و ارواح آنها تا زمان حشر اجسادشان در آن رها مي شود رسول الله صلي الله و عليه و سلم آنرا در خواب ديد در حديثي كه محدثان بر صحت آن اتفاق دارند.

    9. قلب را براي تفكر در مصالح خويش و مشغوليت به آن فارغ مي كند در حالي كه رها كردن نگاه سبب تشتت قلب شده و حائلي مي شود كه قلب را از تفكر در مصالح باز مي دارد در نتيجه سردرگم شده و به پيروي از هواي نفس و غفلت از ياد خداوند متعال دچار مي شود و خداوند متعال مي فرمايد: {وَلاَ تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَن ذِكْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَكَانَ أَمْرُهُ فُرُطاً} كهف
    و از كسي فرمان مبر كه دل او را از ياد خود غافل ساخته ايم و او به دنبال آرزوي خود روان گشته و كار و بارش افراط و تفريط بوده است»
    و رها كردن نگاه به تنهايي سبب اين سه چيز مي شود.

    10. بين چشم و قلب راهي وجود دارد كه سبب مشغوليت يكي به ديگري شده و با اصلاح آن اصلاح و با فسادش فاسد مي شود پس هنگامي كه قلب فاسد شد نگاه نيز فاسد شده و هنگامي كه نگاه فاسد شد قلب نيز فاسد مي شود و در مورد اصلاح نيز اينچنين است و آنگاه كه چشم خراب و فاسد شد قلب نيز خراب وفاسد مي شود و همانند زباله داني شده كه محل نجاسات و آلودگيها است كه ديگر صلاحيت سكنا گزيدن معرفت و محبت خداوند و توبه و انس و شادي با تقربش را نخواهد داشت و اضدادش در آن جاي خواهند گرفت.

    محمد بن إبراهيم الحمد
    المرجع : الجواب الكافي، للإمام ابن القيِّم بن الجوزي

    ترجمه: بيداری اسلامی

    چگونه مردم از اسلام نفرت پیدا می‌کنند

     

    د.یوسف قرضاوی

    از نشانه‌های مطلوب در دعوت، استدراج در دعوت و تعلیم مردم می‌باشد. داعیان از انسانی که تازه به اسلام گرویده است چیزی را از مسلمانی که در اسلام متولد شده و در اسلام نشأت گرفته و در آغوش اسلام تربیت شده و فرهنگ اسلامی و آموزش را از خانواده ‌و مجتمعش به ارث برده است نمی‌خواهند. و بخاطر این، اشتباه است از کسی که تازه وارد اسلام شده است بخواهیم همه فرایض و سنتها را انجام دهد و در همه مسایل محرمات و شبهات و مکروهات همانند اینکه بر مسلمانی ملتزم که در کارهای خیر ترقی کرده و برای مردم اسوه شده است سخت می‌گیریم بر آن نیز سخت بگیریم. و این عیب بر برادرانم در ژاپن گرفته شد وقتی آنان کسانی را که تازه به اسلام مشرف شده بودند تعلیم می‌دادند و با تفصیل دادن احکام و مشغول کردن آنان به انجام واجبات و سنتها بر آنان سخت می‌گرفتند حتی به من گفتند که اسلام در ژاپن منتشر نمی‌شود چون مردم ژاپن می‌گویند دین شما تکالیف زیادی دارد. به آنان گفتم شما سبب این امر شده‌اید! چون روش شما در تعلیم، بیزاری و نفرت می‌آورد و مژده نمی‌دهد. آنچه لازم است بر کسانی که تعلیم تازه واردان اسلام را می‌دهند این است که در امور بر فرایض اساسی اسلامی تاکید کنند و در منهیات تنها به محرمات قطعی و نه به شبهات و مکروهات بپردازند.

    بلکه من می‌گویم اولاً باید در اجتناب از کبائر اکتفا شود چون گناهان صغیره با نمازهای پنجگانه و نماز جمعه و روزه و زنده‌داری رمضان برطرف می‌شود همان‌طورکه در حدیث صحیح آمده است که:« الصلوات الخمس، والجمعة إلى الجمعة، ورمضان إلى رمضان: مكفرات لما بينهن إذا اجتنبت الكبائر » رواه مسلم عن ابی هريرة

    پیغمبر می‌فرماید: نمازهای پنجگانه و نماز جمعه تا جمعه دیگر و رمضان تا رمضان دیگر گناهان ما بین آنها را پاک می‌کنند اگر انسان از کبائر اجتناب کند.

    و در حدیث صحیحین آمده « أرأيتم لو أن نهرًا بباب أحدكم يغتسل فيه كل يوم خمس مرات، فهل يبقى على بدنه من درنه شيء؟ فذلك مثل الصلوات الخمس يمحو الله بهن الخطايا »

    رسول میفرماید: ( آیا اگر در درگاه یکی از شما جوی آبی باشد در روز پنج بار در آن غسل کند، چیزی از چرک بر بدنش باقی می‌ماند؟ و این هم، مانند نمازهای پنجگانه می‌باشد که خداوند گناهان را با آن پاک می‌کند. )

    مراد از گناهان، گناهان صغیره می‌باشد چون گناهان کبیره هیچ چیز آنها را پاک نمی‌کند مگر توبه. و در کتاب خدا بر این تاکید شده‌است که می‌فرماید: « وأقم الصلاة طرفي النهار وزلفًا من الليل إن الحسنات يذهبن السيئات» [هود: 114]

    ( و نماز را در اول و آخر روز و ساعات اول شب اقامه کن براستی حسنات گناهان را می‌راند و پاک می‌کند. )

    و در صحیحین آمده است که: « من صام رمضان إيمانًا واحتسابًا غُفر له ما تقدم من ذنبه، ومن قام رمضان إيمانًا واحتسابًا غُفر له ما تقدم من ذنبه »

    ( هر کسی که رمضان را با ایمان و حساب شده روزه بگیرد خدا از گناهانی که انجام داده می‌گذرد و کسی که رمضان را با ایمان و حساب شده قیام کند و زنده‌داری کند خدا از گناهانی که انجام داده می‌گذرد.)

    و باز در صحیحین آمده است که: « العمرة إلى العمرة كفارة لما بينهما »

    ( انجام حج عمره تا حج عمره دیگر کفاره و پاک کننده گناهان بین آن دو می‌باشد. )

    قرآن کریم اقرار کرده که با مجرد اجتناب از گناهان کبیره گناهان صغیره پاک می‌شود و این زمانی است که انسان از ترس خداوند از گناهان کبیره پرهیز کند و از روی دینداری باشد نه از ناتوانی، و توان انجام آن را نداشته باشد و حرص و میل به گناه داشته باشد و خداوند می‌فرماید:  "إن تجتنبوا كبائر ما تنهون عنه نكفر عنكم سيئاتكم وندخلكم مدخلاً كريمًا" [النساء: 31].

    ( اگر شما از گناهان بزرگ آنچه که شما از آن نهی شده‌اید اجتناب کنید گناهان ریز و کوچک شما را برطرف می‌کنیم و می‌پوشانیم ما شما را به مکانی زیبا داخل می‌کنیم. )

    و مثل با نرمی برخورد کردن در پیمان بستن بر سر [پایبندی به]اسلام و آسان گرفتن بر او: آسان گرفتن بر پیمان به وسیله‌ی توبه، وقتی انسان مدتی از عمرش را با گناه گذراند و سپس خدا قلب و سینه‌اش را برای توبه باز کرد و به راه راست هدایتش کرد واجب است با او به نرمی و آسانی رفتار کنیم فرض کنیم که تازه وارد اسلام شده و سبک‌ترین اعمال و آسانترین احکام را برایش تجویز کنیم تا پاهایش محکم شود و از زمین اصلاح و تقوا ریشه براند و بعد از این به او چیزی بعد از چیز دیگری را ترقی می‌دهیم و در واقع اوست که تلاش می‌کند ترقی کند و اگر در ابتدای کار به فرایض اکتفا شود او تلاش می‌کند سنتها و یا بعضی از سنتها را اضافه نماید و همانطور اگر از کبائر دوری کند تلاش می‌کند گناهان صغیره را هم به او اضافه کند و آنها را هم ترک نماید و در کارش نیز ترقی می‌کند و حتی از شبهات دور می‌ماند و کسی که از شبهات پرهیز کند براستی دینش و آبرویش را نگهداشته است.

    این چنین این مسلمان را دعوت می‌کنیم که نفسش را عادت بدهد و با نفسش جهاد کند تا به وسیله آن از مقامی به مقام بالاتر ترقی کند تا زمانی که به درجه‌ی متقین- کسانی که شامل حدیث زیر شده‌اند- می‌رسد:

    "ولا يبلغ عبد درجة المتقين، حتى يدع ما لا بأس به حذرًا مما به بأس" رواه الترمذي.

    ( هیچ بنده‌ای به درجه‌ی متقین نمی‌رسد مگر آنکه چیزهای که در مشکلی نیست را رها کند به خاطر ترس از افتادن در مسائلی که در آن مشکل و ناپسندی است.)

    و براستی بی‌اندازه متأسّف شده‌ام که بعضی از برادران دعوتگر را یافتم که به کشورهایی که در آن ماده‌گرایی نزدیک به نیم قرن یا زیادتر است در آن رواج یافته است.و جوانها چه پسر و چه دختر در آن جو کافر و ملحد متولد شدند و هیچی از اسلام به آنان نرسیده و از اسلام دور شده‌اند و فرصتی برای آنان مهیا نشده که اسلام را بیاموزند و آنچه آنان به اسلام ربط می‌دهند فقط شهادتین و عاطفه ارثی می‌باشد و این برادران را دیدم که با آن مردمان از مواردی در مذهب که در آن اختلاف است شروع می‌کنند  و آنها را ملتزم می‌کنند که باید بر سر مذهب و راه آنها باشند و به آنها می‌گویند واجب است که ریش بگذارید و بر زنان است که نقاب بپوشند.

    براستی از شما متنفّر و بیزارند

    تلخ‌رویی و ترش‌رویی در تعامل با مردم از علت‌های تنفر و بیزاری است. براستی که اخلاق نیکو و نرمی و رفق و خوش‌رویی صاحب دعوت را نزد مردم محبوب می‌کند و آن داعی به مردم نزدیک می‌شود. برخلاف سخت‌گیری و ناراحتی و خشونت، مردم طاقت کسی را ندارند که این اخلاق را داشته باشد و این اخلاق، اخلاق طرد شده‌ای است و هیچ جاذبه‌ای ندارد مانند آنکه می‌بینیم و معلوم است.

    و قرآن نیز به طور واضح به آن اقرار می‌کند و خطاب به رسول اکرم (ص) می‌فرماید: "فبما رحمة من الله لنت لهم ولو كنت فظًّا غليظ القلب لانفضوا من حولك"

    ( رحمت خدا شامل شما شد که با نرمی برخورد کردی و اگر بدخو و دارای قلب سخت بودی کسی در اطراف تو نمی‌ماند.)

    با وجود اینکه او از طرف خدا مرسل به سوی آنها بود و با وحی خدا تأیید شده بود و از طرف پروردگارش به او عصمت داده شده بود. و لکن انسان طبیعتی دارد که نمی‌تواند بدخویی و سخت‌گیری را تحمل کند و هر چند که آن شخص رسول معصوم باشد. پس این برای درس و عبرت کافی است.

    بدون هیچ اغراقی رسول بهترین اخلاق را در بین مردم داشت و بیشترین نرمی و رفق را با مردم داشت و لطیف‌ترین مردم در معاشرت بود و بیشتر از هر کسی از بدی گذشت می‌کرد و با کسی که علیه او عمل می‌کرد و زیر پایش را خالی می‌کرد مدارا می‌کرد و خداوند در وصفش می‌فرماید: "لقد جاءكم رسول من أنفسكم عزيز عليه ما عنتم حريص عليكم بالمؤمنين رءوف رحيم" [التوبة: 128].

    براستی پیامبری نزد شما آمد از خودتان و سختی و مشقت شما او را ناراحت می‌کند و حرص می‌دارد که شما گناه نکنید با مومنان مهربان و با گنهکاران با گذشت است.

    نشانه‌های زشتی چه در صورت و پوشش و شیوه راه رفتن، از چیزهایی که در طبع مردم و بخصوص معاصرین آنها ناپسند باشد از عوامل متنفر‌کننده می‌باشد بخاطر اینکه این شخص با هم عصرانش نا‌همگن است و در خارج از عصر خود زندگی می‌کند.

     و پیامبر خدا نسبت به اینکه ذوق و سلیقه‌ی اصحابش ترقی کند حریص بود، چه در موضع‌گیری و چه در ظاهر، همانطور که آنها را به ترقی درون سفارش می‌کرد. پیامبر خدا روزی به اصحابش گفت: "لا يدخل الجنة من كان في قلبه مثقال ذرة من كبر"، فقال رجل: يا رسول الله، إني رجل أولعت بالجمال في كل شيء، حتى ما أحب أن يفوقني أحد بشراك نعل. فهل هذا من الكبر؟ فقال صلى الله عليه وسلم: "إن الله جميل يحب الجمال، الكبر بطر الحق، وغمط الناس".

    ( کسی که در قلبش ذره‌ای کبر داشته باشد داخل بهشت نمی‌شود و مردی گفت: ای رسول خدا من مردی هستم که به زیبایی در همه چیز عادت کرده‌ام، حتی دوست ندارم کسی بند کفشش از مال من بهتر و بالاتر باشد، آیا این تکبر است ؟ و رسول (ص)فرمود: خدا زیباست و زیبایی را دوست دارد. تکبر نپذیرفتن حق و تحقیر و خوار کردن مردم است.)

     و چه زیبا و راست است عبارت إن الله جميل يحب الجمال.

    صورت جذب کننده و صورت نفرت‌آور

    تمام صور عبارتند از: صورت جذب‌کننده، صورت دور کننده و صورت بشارت دهنده و صورت بیزار کننده. و مهمتر از همه این صورتها، صورتی است که اسلام آن را به مردم توصیه کرده است.و ما به اندازه‌ی توانمان از صورت بشارت دهنده بحث خواهیم کرد.

    در آنجا مردمانی هستند که اسلام را به گونه‌ای عرضه می‌کنند که پوستها از هول آن، به لرزه در می‌آید و پهلو و شانه‌ها، به لرزه در می‌آیند و دلها، از یادآوریش می‌ترسد و این اسلامی است که در عقیده فقط به لفظ و در عبادت به شکل و در روش به سلبیات و در فکر به سطح و در تفسیر به حروف و در فقه به ظاهر و آنچه در ظاهر زندگی است دعوت می‌کند. براستی این اسلامی است با چهره‌ای در هم کشیده، و اسلامی ترش‌رو و اخمو که در همه گرفتاریها غیر از سنگدلی در دعوت و خشونت در مجادله، سختگیر در معاملات و تندخویی در روش و اسلوب هیچی نمی‌داند.

    و این اسلام همانند سنگ، جامد است که تعدد آراء، و تنوع اجتهادات را نمی‌شناسد، و اقرار نمی‌کند الا به یک رأی و جهت واحده، و رأی دیگران را نمی‌شنود و جهت دیگران را نمی‌بیند و هر یک از آنها تصور نمی‌کند که رأی درست او احتمال خطا و اشتباه داشته و رأی اشتباه شخصی غیر از او احتمال صواب و درستی داشته باشد بلکه تصور می‌کند رأی آنان صواب و درست است و احتمال خطا و اشتباه ندارد و رأی دیگران آن سخن خطا و اشتباه  است که احتمال صواب و درستی به هیچ وجه ندارد.

    و این اسلامی است که به زن نگاهی همراه با شک و تردید می‌کند و این اسلام است که زن را به ماندن در خانه‌ دعوت می‌کند و از کار در بیرون و از شرکت در دعوت و زندگی اجتماعی و سیاسی محروم می‌کند. و زنی که در اجتماع نباشد و خبر از هیچ چیزی نداشته باشد و از علم و فرهنگ روز بی‌خبر باشد نمی‌داند چگونه فرزند را تربیت کند و غیر از خانه‌داری و آشپزی چیز دیگری ندارد که به فرزندانش عرضه کند.

    و این اسلامی است که در توزیع ثروت، عدالت مقصودش نیست و در حکم بر قاعده شوری تاکید نمی‌کند و آزادگی ملت را بیان نمی‌کند و از غارتگران بزرگ که هر چه بُرده‌اند و جمع کرده‌اند سوال نمی‌کند و مردم را از چنگال دشمنان اجنبی و قدرتهای نابود کننده محافظت نمی‌کنند و یا از تسلیم کردن مسلمانان به قدرتهای صهیونی و توسعه طلب. و لکن مردم را مشغول کرده‌اند با: حکایت الفاط و فرعیات فقهی و جزئیات اختلافی در عبادات و معاملات که امکان نهایی شدن اختلاف در آن وجود ندارد. و این اسلامی است که در تحریم کردن توسعه می‌یابد حتی نزدیک است تمام زندگی مردم را حرام کنند و روان‌ترین سخن بر زبان داعیانش و قلم کاتبانش کلمه‌ی "حرام" است.

     براستی اسلامی که جاری شده و گمشده است اسلام اول است که اسلام قرآن و سنت است روش رسول الله (ص) و روش راشدین هدایت‌شدگان بعد از او. اسلامِ آسان‌گیری نه سخت‌گیری، اسلامِ مژده‌دهنده نه نفرت‌آور، اسلام رفق و نرمی نه اسلام عنف(خشونت و سخت‌گیری)، اسلام معروف و نه منکر، و اسلام گذشت نه تعصب، اسلام حقیقت و ماهیت نه شکلی، و اسلام عمل نه جدل، و اسلام بخشش نه ادعا، اسلام اجتهاد نه تقلید و اسلام تجدید نه جامد، و اسلام قانون و انضباط نه هرج و مرجی که او را آزاد گذاشت که به هر کجا که بخواهد برود، و اسلام وسطیت نه غلو و تقصیر، اسلام استوار بر عقیده‌ای که روح آن توحید است و استوار بر عبادتی است که روح آن اخلاص می‌باشد و استوار بر اخلاقی است که روح آن خیر و نیکی میباشد و استوار بر شریعتی که روح آن عدالت است و بر رابطه‌ای است که روح آن برادری است و ثمره‌ی همه‌ی آنها فرهنگی است که روح آن توازن و تکامل می‌باشد و این اسلام می‌باشد به تنهایی ما را از عالم نزدیک می‌کند و عالم را به ما نزدیک می‌کند و آن اسلامی است که بیداری اسلامی آن را بنا می‌کند و با آن چیزی که لازم است که بیداری اسلامی بر شاخه‌های آن بنا شود و پوشیده نیست شاخه‌هایی که به آن احتیاج دارد تا از مرحله‌ی نارسی تجاوز کند و به سن رشد برسد.

    مترجم: عبدالواحد توفیقی

    اثبات وجود خدا از دیدگاه علامه محمد مردوخ کردستانی

     

    با توجه به گسترش یکباره‌ی رسانه های گروهی در نیم قرن اخیر و سرازیر شدن افکار گوناگون گریزان از مسیحیت و اسلام عوام پسند که بیشتر شبیه به یک انفجار بود و در آن افکار گوناگونی بالاخص افکار ملحدانه و دین‌ستیز بشدت انتشار یافت .جوانان مسلمان نیز که افکار سطحی اسلامی نتوانسته بود پاسخگوی روحیه ی ماجراجوی آنها باشد دچار سردرگمی‌های شدیدی شده بودند.

     در این بین عالمان دین  نیز به دو دسته تقسیم می شدند:

    گروه اول: همان عالمان منبر‌نشین بودند که به جای تلاش و فعالیت به دعا روی آورده بودند به طوری که هر چیزی را از خداوند می‌خواستند بدون آنکه کوچکترین تلاش را در راستای تحقق آن انجام دهند. و به جای فراهم کردن توشه‌ی آخرت به فراهم کردن شفیعانی برای قیامت خود بودند و به جای اینکه به تشریح ایدئولوژی اسلامی بپردازند، همه و همه را در فقه احکام یعنی مبطلات وضو و شیوه‌ی پوشاک مردم و ... خلاصه کرده بودند. و به قول دکتر علی شریعتی «فقه» فربه‌تر از «ایدئولوژی» شد.

    گروه دوم: که عالمان واقعی دین بودند و خواستند که به تشریح اسلام واقعی بپردازند گروه اول سد راهشان شدند و علم و بینششان کافی بود تا در منظر گروه اول محکوم به کفر و ارتداد شوند.

    و در برابر این سیل خروشان افکار گوناگون جوانان ما طغیان کردند و از بستر اسلامی کنار گرفتند، گروه اول عالمان دین ( به نام ، نه به علم) دیدند که نمی‌توانند جوابگوی جوانان باشند و سلاحی جز فتوای کفر و ارتداد نداشتند دست به حکم تکفیر زدند و ندانستند که این آب رفته باز نگردد به جوی خویش، و گروه دیگر نیز که سعی داشتند مشکل را شناسایی و از پایه به حل آن بپردازند با توجه به اینکه تعدادشان بسیار کم بود نتوانستند هم در مقابل گروه اول و هم در مقابل این همه افکار گوناگون و مشکلات، کار را، به منوال طبیعی خود پیش ببرند.

    عوامل فوق باعث شد که جوانان هرچه بیشتر در دام افکار ملحدان و دین‌ستیزان قرار گیرند و بنا به مثلِ انسان غریق به هر خار و خاشاکی دست میازد. جوانان مسلمان دست به دامان افکار گوناگون شدند چون برای رهایی از اسلام چیزی بهتر از خدا نیافتند دست به انکار خدا زدند و دیگر اسلام...

    نوشته‌ی زیر که عیناً از کتاب جهان‌بینی1( مجموعه آثار مردوخ) تألیف: استاد محمد مردوخ کردستانی در زمینه‌ی اثبات وجود خداست انتخاب شده است. امید آنکه خداوند مؤلف را قرین رحمت گرداند و سخنان حکیمانه‌ی ایشان را در دل جوانان کارگر کند.

    فان الله یضل من یشاء و  یهدی من یشاء

    پس خداوند هر کس را که (گمراهی) بخواهد گمراه می‌کند و هر کس (که راه هدایت را ) بخواهد هدایت می‌کند.

    خدا

    بدیهی است که هیچ یک از مُکوِّنات نمی‌توانند خود را خلق کنند. مثلاً کره‌ی زمین نمی‌تواند خودش را بوجود آورده باشد. چون تقدم شیئی بر نفس خود ممتنع است و اتّحاد علّت و معلول، محال است. بنابراین جای تردید نیست که موجود دیگری کره‌ی زمین را خلق کرده است و آن موجود را «خالق» می‌گویند.

    خالق اگر دارای علم و قدرت و اراده نباشد، نمی‌تواند مُکوِّناتی را که نظم و ترتیب و حساب و تناسب و پیش‌بینی در آنها مشهود است، بوجود بیاورد.

    آفتاب اگر دارای نور و حرارت نباشد نمی‌تواند فضا را روشن کند. و حیوانات و نباتات و جمادات را گرم نماید و آب دریاها را تبخیر نماید.

    خدا «بسیط» است. زیرا مرکب مخلوق است و بدون ترکیب کننده بوجود نمی‌آید. بسیط که شد ازلی و ابدی خواهد بود. یعنی ابتدا و انتها ندارد. به جهت اینکه ابتدا و انتها از مختصات مرکب است.

    خدا «محیط» به تمام مُکوِّنات است، یعنی محاط ( دارای ابعاد و اطراف.) و محدود نیست. زیرا محدود و محاط بودن از لوازم جسم است و جسم مخلوق است و مخلوق خالق نیست، ذاتی که محدود و محاط نباشد، رؤیت آن ممتنع است. بنابراین انتظار و آرزوی رؤیت خدا عبث، بلکه آرزوی محال است. ( لا یُدرِکُهُ الأَبصار) ( دیدگان بشر او را درک نمی‌کند و نمی‌بینند.) معرّف «ذات » او، «آثار» او است. از بیانات مذکوره روشن شد که خالق مکونات ذاتی است. دانا، توانا، بسیط، ازلی، ابدی، نامحدود و نامتناهی که ما آن را « خدا»می‌گوییم و عرب «الله» و ترک «تاری» و غیر هم غیر آن گویند.

    خصایص مذکوره، ذاتی خدا هستند نه صفات. ذاتیات دو قسم‌اند.

    یک قسم عین ذاتند. مانند؛ یکتا بودن، بسیط بودن، ازلی و ابدی و غیر متناهی بودن و امثال آن ... که معانی مذکوره چیزی زاید بر ذات نیستند.

    قسم دوم عین ذات نیستند. اما ناشی از ذاتند مانند علم و قدرت و اراده و امثال آن .. که عین ذات نیستند. یعنی علم خدا نیست. و غیر ذات هم نیست. اراده خدا نیست. بلکه از لوازم خدائی‌اند. اما غیر ذات هم نیستند. چون ناشی از ذاتند. حرارت عین ذات آتش نیست. چون ذات آتش علاوه بر حرارت نور هم دارد. اما غیر آتش هم نیست چون ناشی از ذات آتش است.

    انفکاک (از هم جدا شدن) ذاتیات از ذات ممتنع است. چون انتفاء (دور شدن، از بین رفتن) امرِ ذاتی از ذات، مستلزم ( لازم بودن چیزی برای دیگر) انتفاء ذات است. اگر از آتش حرارت منتفی شود جسم بی‌حرارت آتش نیست. همچنان اگر از خدا علم و قدرت و اراده سلب شود ذات بی‌علم و قدرت خدا نیست. پس علم و قدرت و اراده و امثال آن، ذاتیات خدا هستند نه صفات. زیرا صفت غیر از موصوف است. یعنی عارض (پیدا شونده) بر ذات است نه ناشی از ذات. به دلیل اینکه انفکاک آن از موصوف ممتنع نیست اگر مثال وصف «سخاوت» از زید منتفی شود، زید باز زید است و ذات او منتفی نمی‌گردد. پس سخاوت غیر از ذات زید است.

    اگر علم و قدرت و ارداه صفت باشند- چون انتفاء صفت از موصوف نیست – لازم می‌آید که ذات، بی‌علم و قدرت و ارده‌ی «خدا» باشد و حال اینکه ممتنع است. بنابراین «خدا» از صفت مبرّا و منزّه است، و آنچه را که منتقدین صفت می‌دانستند همه ذاتیات‌اند نه صفات.

    [صص 111-108]

    ماده

    ماده واژه‌ی عربی است. فارسی آن مایه است. که تمام مکونات از ماده متکون می‌شوند. عناصر بسیطه همه ماده‌اند، اما نیرو ماده نیست. ماده هرگاه محدود شود، صورت بهم می‌رساند. که آن را «جسم»می‌گویند.پس جسم، مرکب از «ماده» و «صورت»، اما جز ماده‌ی مصور، چیز دیگر نیست.

    ماده دو قسم است، «ماده‌ی بسیطه» و «ماده‌ی مرکبه»، عناصر همه مواد بسیطه‌اند، و مکونات مواد مرکبه‌اند.

    مادیون می‌گویند: جهان فقط ماده است. و جز ماده چیز دیگر وجود ندارد. و با همین گفتار وجود خدا را منکراند.

    می‌گویم، ماده اگر واحد است  متعدد نیست، تَکوّن مُکوِّنات گوناگون از ماده واحده ممتنع است. اگر در چاپخانه فقط یک حرف موجود باشد، ساختن کلمات مختلفه از یک حرف محال است، یک همیشه یک است و دو نمی‌شود. و اگر متعدد است، و از ترکیب آنها مکونات به وجود می‌آیند، ترکیب، بدون ترکیب کننده ممتنع است، که ما آن را «خدا» می‌گوییم.

    ممکن است گفته شود: تکون مکونات به طور ترکیب نیست تا ترکیب کننده لازم باشد. بلکه به نهج (راه، روش) ترکّب است، که خود مواد به سوی یکدیگر می‌آیند و مترکب می‌شوند. می‌گوییم: ترکب هم بدون حرکت مواد به سوی یکدیگر ممتنع و حرکت بدون محرک محال است. چه اصل در اشیاء عدم حرکت است، و آن محرک همان خدایی است که مادیون منکر او هستند.

    [صص116-115]

    « مادیون» می‌گویند حرکت عرض نیست، بلکه ذاتی ماده است. بدیهی است که مقصود « مادیون»، حرکت انتقالی و وضعی نیست، زیرا ایشان میگویند: ماده غیر‌متناهی و نامحدود است، و گفته شد که ذات غیر‌متناهی و نامحدود حرکت انتقالی و وضعی ندارد. کجا برود؟ به چه وضعی حرکت کند؟؟

    پس مقصود « مادیون» حرکت «تحولی» است، که میگویم ماده اگر بسیط است حرکت تحولی ندارد. زیرا روشن شد که حرکت تحولی از مختصات مرکب است، و اگر مرکب است، گفته شد که مرکب بدون ترکیب کننده محال است بوجود بیاید. و با انکار خدا مناقض است، و تناقض مبطل[باطل کننده] دعوی است.   

    [ص 120]

     

    منبع: بنکه ی بیر

    پیام تبریک استادعبد الرحمن پيراني دبیر کل جماعت دعوت و اصلاح ایران

     

     

    بسم الله الرحمن الرحيم

    الله اکبر الله اکبر الله اکبر لااله الا الله، الله کبر الله اکبر و لله الحمد

    خداوندا! از پس ماهي سراسر مجاهدت و مداومت، به اميد رحمت و مغفرت بيکرانت، سر اردات بر سجده شکر مي نهيم و از تو مي خواهيم ما را از زمره آمرزيده شدگان اين ايام مبارک قرار دهي. الهي! نيک مي دانيم که بحر مغفرتت را کراني نيست و شوره زاري نيست که از لطف بي پايان باران مرحمتت نرويد. درياي باران کرم خويش را بر وجود گناه آلودمان نثار کن تا غرقه در کرم بي پايان تو، سرافرازي بندگي را نظاره گر شويم.



    بسم الله الرحمن الرحيم

     الله اکبر الله اکبر الله اکبر لااله الا الله، الله کبر الله اکبر و لله الحمد

     خداوندا! از پس ماهي سراسر مجاهدت و مداومت، به اميد رحمت و مغفرت بيکرانت، سر اردات بر سجده شکر مي نهيم و از تو مي خواهيم ما را از زمره آمرزيده شدگان اين ايام مبارک قرار دهي.

    الهي! نيک مي دانيم که بحر مغفرتت را کراني نيست و شوره زاري نيست که از لطف بي پايان باران مرحمتت نرويد. درياي باران کرم خويش را بر وجود گناه آلودمان نثار کن تا غرقه در کرم بي پايان تو، سرافرازي بندگي را نظاره گر شويم.

    پروردگارا! روشناي قرآن را ارزاني مان دار تا در ليلة القدر نامکرر زندگي، قدر نعمت ايمان را افزونتر از پيش بدانيم و آن را از گزند وسوسه گران پاس داريم.

    اي خداي آسمانها و زمين! تداوم پاکي انديشه، راستي گفتار، حلاوت تلاوت، حرمت نگاه و حفظ زبان را در تمام جانمان جاري ساز تا خشنودي تو را حاصل نمائيم.

     * * *

    برادران و خواهران ارجمند ايماني

    السلام عليکم و رحمة الله وبرکاته

    عيد فطر ميعادگاه دلهاي خداجو و نستوه، بر سفره رحمت و مغفرت بيکران الهي بر شما خجسته باد. بي گمان دلهاي پاک و خدايي اي که در ماه مبارک رمضان، خالصانه ميزبان رحمت جاودانه الهي بوده اند؛ شمه اي از شادماني بي پايان حضور در بهشت بي بديل ابدي را در اين روز تجربه خواهند نمود. ضمن تبريک اين روز مبارک، شايسته است با همتي آسماني، جديت بر عبادت و افعال خير را در باقي ايام سال تداوم بخشيده که :(... وَاعْبُدُوا رَبَّكُمْ وَافْعَلُوا الْخَيرَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ.حج/77 ) و مبارزه با اميال نفساني را به عنوان گامي اساسي جهت ارتقاء روح خود، سرلوحه امور قرار دهيم. نيز لازم است با تکيه بر اخوت اسلامي وتلاش درراستاي رفع مشکلات عموم مسلمين، سرافرازي و سربلندي امت اسلامي را از خداوند منان مسئلت نمائيم.

     

    الله اکبر و لله الحمد

    عبد الرحمن پيراني

    چالش هاي عصر مدر نيته

    موضوعی که امروز مورد بحث است طرح مسئله ای است که در دنیا و در عصر حاضر به عنوان مسئله روز مطرح است و مخاطبین اصلی آن جوانان، طلاب و دانشجویان جوامع مسلمان با آن مواجه اند، شما نیز کم و بیش از آن مطلع هستید و آن «چالش های عصر مدرنیته است»

     بطور مختصر مدرنیته به یک دوره تاریخی اطلاق می شود. می دانیم که از قرن سوم تا سیزده میلادی به مدت ده قرن، قرون وسطا نامیده می شود که مقارن با حاکمیت کلیسا، نفی علم و سیطره دین بر علم، دراروپا بود و محققان آن را دوره سیاه می نامند.

    از قرن سیزدهم تا هفدهم عصر روشنگریست (دوره رنسانس) و خصوصیات آن این است که حاکمیت کلیسا به تدریج کم رنگ می شود. به ارامی در خصوصیات افرادی منتقل می شود. و این فکر شکل می گیرد که حکومت باید از دین جدا شود و تابع منطق باشد نه دین. بدین ترتیب قدرت پادشاهی کلیسا در زمین از بین می رود.

    پس از عصر روشنگری در قرن 17 انقلاب علمی و در قرن 18 و 19 انقلاب صنعتی اتفاق می افتد و مدرنیته به عنوان محصول عصر روشنگری به عنوان یک جریان ظاهر میشود.

    این عصر یعنی مدرنیته در رابطه با نسان دارای ویژگیهای منحصر به خود می باشد که برخی از آنها عبارتند از: سودگرایی، حسابگری، مادیگرایی، تجربه گرایی در علم و فراموش شدن جنبه های انسانی و .... دراین جریان از هر ابزاری برای رسیدن به هدف استفاده می شود و ساز و کارهای آن مبتنی بر عقل بود نه دین.

    مدرنیته علی رغم پیشرفتهای علمی عواقب سویی برای انسان به همراه داشته است، یعنی خدا فراموش شده، انسان حرمت ندارد، جهان اعتقادی برای انسان وجود ندارد و انسان عنصر اقتصادی است و در آن کرامت انسانی وجود ندارد. ترحم، مهربانی، عطوفت و کرامت انسانی و ارزش های انسانی مورد بی مهری است. اما این مدرنیته در نهایت با بحران مواجه می شود، بحران اخلاق

    با این حال روز پس از مدرنیته یعنی عصر حاضر دوره جدیدی بوجود می آید، دوره ای که شالوده شکنی می کند، یعنی دوره بعد از مدرنیته یا پسا مدرن یعنی همین دوره ای که ما هستیم.

    این جریان جدید یا پسا مدرن می گوید: «انسان در دوره مدرنیته به بردگی کشیده شده است و باید آن را نجات دهیم».
    در این جریان مجددا به ارزشهای انسانی توجه می شود و به سمت این ارزشها در قالب فرهنگ میل می کند و در آن خرد جعمی و عقلانیت ذاتی مورد توجه است. عصر مدرنیته مولود یک سری چالش هایی است که پس از این مقدمه مختصر و با تناسب وقت به بررسی و معرفی این چالشها یم پردازیم.

    چالشهایی که امروز جوامع اسلامی با آن مواجه هستند، چالش یعنی رودرویی، یعنی به رخ کشیدن توانمندی فرهنگی در مقابل فرهنگی دیگر، یعنی به مبارزه طلبیدن در هر حوزه ای، در حوزه فرهنگ، در حوزه سیاست، در حوزه دین، یعنی حریف طلبیدن و ساده تر یعنی «رجز خوانی» کردن.

    لذا جوامع امروزی اندیشه ها ظهور می کنند، تزها و دکترین های متفاوت ارائه می شود، در حوزه های مختلف مجادله می کنند و در صورت موفقیت در فرهنگ ها نهادینه می شوند. سپس به قوانین اجتماعی تبدیل می شوند و می کوشند که اجتماع ها و از جمله جوامع اسلامی را تحت تاثیر قرار دهند ویا تحت انقیاد در بیاورند و دست آوردهای جدید را به جوامع سنتی تحمیل کنند و تاثیر بگذارند و در موانع ارزشی و فرهنگی را که در جامعه اسلامی وجود دارد از بین ببرند.

    اینجا آغاز چالش است: آغاز رودررویی

    من می کوشم که دراین وقت مختصر فقط صورت این مسئله را مطرح کنم و به تبیین برخی از چالشها بپردازم.

    بدون تردید راه حل های آن در حوزه های پژوهشی باید تبیین و توسط علمای دین و محققین اجتماعی و مجتهدین رصد و به جامعه ارزانی گردد.

    به نظر می رسد در حال حاضر جوامع ما یعنی جوامع اسلامی با دو دسته از چالشها مواجه هستند:
    چالشهای دورن جامعه اسلامی و چالشهای برون جامعه اسلامی

    الف: چالش های موجود در دورن جامعه اسلامی که عبارتند از:


    ۱- تفرقه بین ملل مسلمان و گسترش همه روزه آن، ما همه در تاریخ اسلام خوانده ایم و شنیده ایم. فتوحات اسلام را در صدر اسلام می دانیم، اما در تاریخ، روند جهانی شدن اسلام را هم خوانده ایم توسعه علم در زمینه های مختلف، مانند ریاضی، طب، فلسفه را در تمدن اسلامی خوانده ایم، از نجوم و صنایع تولیدی مسلمانان در دوره تمدن اسلامی، با خبر هستیم، چه شد که مسلمانان پس از آن دوره طلایی عقب گرد کردند؟ چه شد جنگ و ستیز داخلی بین مسلمانان اتفاق افتاد، در واقع در آغاز این تفرقه «وفاداری مسلمانان به حکام محلی به جای وفاداری آنان به اسلام شکل گرفت».

    ۲- دومین چالشی که امروزه جوامع اسلامی در درون خود با آن مواجه است:
    جدایی دولتها از ملتها؛ این جدایی برآیند مثبت توان و پتانسیل مسلمانان را کاهش داده است. یعنی اگر دولتها تصمیم بگیرند تصمیمات آنها مشروعیت و حمایت مردمی ندارد و لذا در اجرای آن موفق نخواهند بود. و اگر مردم تصمیم بگیرند تصمیمات مردم در حیطه های جغرافیای کشورهای مسلمان مشروعیت قانونی ندارد و این تضاد ها توان جوامع اسلامی را متاثر می سازد و این توان به کاهش میل می کند. نمونه آن را در مواضع کشورهای اسلامی در رو در رویی اخیر اسرائیل با مقاومت لبنان شاهد بودیم.


    ۳- سومین چالشی که جوامع اسلامی با آن مواجه هستند، فقدان و نبود سیستمی برای همسو سازی پتانسیل مسلمانان می باشد و لذا کشورهای فقیر مسلمان همیشه نیازمند کشورهای غنی هستند و کشورهای غنی که غالبا اروپا و آمریکا و کانادا و ژاپن هستند و بدین طریق می بینیم که چرخه اقتصادی  مسلمانان مکمل همدیگر نیستند وهنوز که هنوز است مسلمانان از نبودن سیستم اقتصادی و بازار مشترک به سبک و سیاق علمی محروم و شرکاء اقتصادی آنان باز هم همان کشورهای ثروتمند هستند. بازار جهانی که به سرعت در حال گسترش است موجب کاهش ارزش پول محلی در کشورهای فقیر مسلمان خواهد شد که به نوبه ود در حوزه اقتصاد مصیبتی جدی به بار خواهد آورد.
    ۴- فقدان سیستمی برای همسو سازی امکانات و توان نظامی مسلمانان

    ۵- دین و چالش تکثر گرایی در حوزه احکام «چالش مثبت» بدان جهت به آن می گویند چالش مثبت که اعتقاد دارند که دین باید به یک موج تبدیل شود و حرکت کند و راههای نفوذش را خودش پیدا کند و حوزه هایش را در دنیای جدید پیدا کند و هویت دینی و ارزشی را بسازد. این تفکر بر خلاف تفکر دیروز است که دین را به صورت نقشه ای هندسی مطرح می ساخت.

    ۶- عدم امکان محوریت و رهبریت قطعی واحد در جهان اسلام برای همسو سازی تصمیمات و نسبی بودن این موضوع

    ۷- چالش هفتم در درون جامعه اسلامی، «تضاد تحجر و نو اندیشی است»

    دسته دوم چالشهایی هستند  که بیرون از جامعه اسلامی و بلکه جهانی هستند و جوامع اسلامی را متاثر می سازند.
    در این وقت مختصر به پاره ای از آنها اشاره می شود:


    ۱-پدیده صهیونیزم: بر اساس نظریه «تئودور هرتسل» در اولین کنگره یهود در سال 1897 دولت یهودی تصویب که هدف آن تشکیل دولت مستقل یهودی و تصرف سرزمین فلسطین است. قبل از آن «ناتان پیرنیوم» به دولت یهود اشاره داشته است اما امروزه مهمترین چالشی که مسلمانان با آن در جهان مواجه هستند، چالش ناشی از توسعه اهداف دولت صهیونست است.

    ۲- دومین مشکل در این مسئله چگونگی تفکیک مسئله صهیونیزم از یهودیان مومن است.

    ۳- چالش سوم تهاجم و هجمه فرهنگی است؛ این چالش نه تنها مسلمانان بلکه مشمول مسیحیان مومن نیز می شود. نمونه هایی از آن عبارتند از:

    کتاب آیات شیطانی- و نیز کاریکاتورهای توهین آمید که متوجه مسلمانان است.
    کتاب آخرین وسوسه های مسیح که متوجه مسیحیان است.
    تهمتهایی که درانجیل متی آمده است و در مورد مسیحیان مومن انجام شد.
    تهمتهایی که منحرفین یهودی که امروزه آنها را اسلاف صهیونیزم می دانیم به یهودیان مومن به کرات در تورات زدند.

    ۴-موانع جهانی برای باز یافت  وهویت تمدن اسلامی، هویتی که موجب عظمت مسلمانان بر پایه علم شد:
    تمدنی که در علم پزشکی و طب از سایرین پیش گرفت
    تمدنی که در آن ریاضیات، نجوم، دریانوردی توسعه یافت. کشتی سازی مسلمانان و صنایع آن سر آمد بود. بعداً می بینیم که به وضوح این پیشرفتهای علمی متوقف و افول نمود، و بعد از آن دوره صنعتی در اروپا شکل گرفت. توسعه صنعت مدرن و تکنولوژی اروپا آن صنعت های کهنه و دستی را بلعید و ملل مسلمان فقیر و عقب افتاده و محتاج دنیای جدید و صنعت آن گردیدند.

    ۵-چالشهای ناشی از عصر سرعت و اطلاعات، محصول عصر مدرنیته و دنیا بدون مرز:
    باید تبیین کنیم و اندیشمندان ما تبیین کنند که چگونه ملت های مسلمان با داشتن ارزشهای فرهنگی می توانند با دنیای یکپارچه که بسیاری از آن روابط با شریعت ما مغایر است ولی ما ناگزیر هستیم که در این فضا و حوزه با جهان ارتباط داشته باشیم. تبیین مدل و روش و راه حل آن به عهده اندیشمندان این حوزه است.

    ۶-اینترنت و رسوخ همه جانبه آن و جهانی شدن اطلاعات یعنی اطلاعات و محصولات از هر نوع هنگامی که در اینترنت قرار میگرند  برای همگان قابل دسترس هستند و در بسیاری از موارد این اطلاعات با چاشنی هرزگی آلوده هستند و امروزه فیلتر کردن اثر خیلی محدودی دارد و این مورد گسترش عجیب و شگفت انگیزی دارد و لذا امروزه به عنوان یک چالش جدی مطرح است و زبان بومی کشورها را از بین می برد.

    ۷-چالش ناشی از مقابله تعصب آمیز و خشونت گرای بعضی از مسلمانان، پیامد و واکنش خشونت آمیز آن مسلمانان را در معرض دو اتهام قرار داده است.
    الف: تروریست
    ب: ناقض حقوق بشر
    و در ذات این چالش حق دفاع مشروع از بین رفته است

    ۸-چالش ناشی از بازاری به نام بازار جهانی (W.T.O) و حوزه اقتصادی ناشی از آن، بانکداری و ربا در حوزه اقتصادی و بیع و اجزای آن و...

    ۹- چالش ناشی از مسئله ای به نام حقوق زن، دیه مرد و زن، دیه مسلمان و غیر مسلمان فرا روی فقه و اجتهاد اسلامی قرار دارد.

    ۱۰- چالش ناشی از مقابله با سکولاریسم خزنده

    ۱۱- چالش ناشی از «پلورالیزم» جهانی و ساختن یک اتوبوس مشترک از همه ادیان.

    ۱۲- چالش ناشی از دموکراسی غالب غربی در جهان

    از محققین و دانشمندان حاضر دراین جلسه تقاضا دارم راه حل های برخورد با این چالش ها را که برای جامعه جوانان ما تبیین نمایند و برای خواهران و برادرانی که امروز فارغ التحصیل می شوند آرزوی موفقیت و بهروزی دارم.

    در گذشت اسف بار استاد عبدالحسین یادگاری محقق و ادیب زبان بلوچی و انگلیسی  

    استاد یادگاری که تلخیص کننده مقالات مجله ندای اسلام به زبان انگلیسی بود شب چهار شنبه جهت انجام وظیفه یاد شده  از خاش به زاهدان با ماشین شخصی در حال سفر بود بعد از غروب و فرا رسیدن تاریکی شب از روستای چاه نلی عبور میکند  وسر اولین پیچ با شتری که جاده را مسدود کرده بوده برخورد کرده و ماشین واژگون می شود درنتیجه این برخورد استاد یادگاری و یکی از دخترانش جان به جان آفرین تسلیم می نمایند  . و جنازه ی استاد توسط جمع بسیار بزرگی از علماء و اندیشمندان و  ادیبان و شعرا و مسئولین دولتی و مردم  امروز چهارشنبه تشییع و در شهرستان خاش دفن گردید.  خداوند ایشان را در حالی به ملاقات خود فرا خواند که در  سفر فرهنگی و دینی بود . روحش شاد و خداوند منان اورا در بهشت برین جای عنایت فرماید . مدیریت محترم حوزه دارالعلوم و اساتید و مدیر مسئول و صاحب امتیاز و سردبیر و کارکنان ندای اسلام و طلاب و مدیریت سایت سنی آنلاین این ضایعه اسفناک را به بازماندگان و خانواده آن مرحوم   تسلیت عرض می نمایند .  و خداوند به آنان اجر و صبر عنایت فرمایند

    دبیرکل جماعت دعوت و اصلاح با دکتر عبدالمنعم ابوالفتوح دیدار کرد



    خــبر

    تهران/ پایگاه اطلاع رسانی اصلاح
    ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

    دکتر عبدالمنعم ابوالفتوح، از شخصیت های فعال اسلامی مصر روز سه شنبه بیست ویکم شهریور ماه جاری، با استاد پیرانی، دبیرکل جماعت دعوت واصلاح ایران دیدار کرد.



    وی در این دیدار، انتخاب مجدد استاد پیرانی را به عنوان دبیرکل جماعت تبریک گفت و برای همفکران وی آرزوی توفیق نمود.
    همچنین طرفین در این دیدار، در مورد اوضاع منطقه و جهان اسلام به بحث و تبادل نظر پرداختند.
    گفتنی است دکتر ابوالفتوح که دبیرکل سندیکای پزشکان عرب می باشد، به منظور شرکت در اجلاس سازمان بهداشت جهانی در اصفهان، به ایران سفر کرده بود.
    وی ظهر سه شنبه، تهران را به مقصد قاهره ترک کرد.

    حل مشکلات اهل سنت کمتر از مساله هسته ای کشور نیست

    اگر جامعه اهل سنت بر خلاف مسیر وحدت حرکت می کرد هرگز به وحدت نمی رسیدیم. ما خواهان وحدت هستیم و آن را بر نفع اسلام و ایران می دانیم. همانگونه که علمای شیعه سایر استانها به راحتی و آزادانه به استان ما سفر می کنند ما نیز باید همین حق را داشته باشیم زیرا در یک کشور زندگی می کنیم و نیازی به صدور گذرنامه برای سفر به استانی دیگر را نمی بینم. مولانا عبد الحمید تصریح کردند: اهل سنت در جمهوری اسلامی باید آزادی داشته باشند....

    شیخ الاسلام مولانا عبد الحمید امام جمعه محترم اهل سنت زاهدان در خطبه های جمعه عدالت را پیایه و اساس حکومت دانستند و بیان نمودند چنانچه عدالت در کشوری به صورت واقعی به اجرا در آید در واقع حقوق بشر در آن کشور رعایت می شود. ایشان همچنین انصاف را یکی از خصوصیات و ویژگی های فردی یک مسلمان بر شمردند و انصاف و عمل را مکمل همدیگر نامیدند. مدیر دار العلوم زاهدان در بخشی دیگر از سخنان خود وحدت را امری مهم در ایجاد امنیت دانستند و تصریح کردند: وحدتی که در ایران شاهد آن هستیم راهی نیست که تنها یک گروه آن را ایجاد کرده باشد بلکه هم شیعه و هم سنی در ایجاد وحدت نقش مهمی دارند اگر شیعه وحدت را بخواهد و سنی نخواهد و یا بالعکس هرگز نمی توانیم به وحدت دست یابیم.
    پیشوای مذهبی اهل سنت ایران افزودند: من به جرات می توانم بگویم که اهل سنت مایه عزت و سربلندی ایران هستند. سعی جامعه اهل سنت بر آن بوده است که چنانچه مشکلات و کمبودهایی داشته است که فراوان داشته ایم اگر نارسایی بوده که به وفور بوده است آن مشکلات را به خارج از کشور منتقل ننماییم و هیچ گونه شکایتی از مسئولین نظام به جایی نکنیم زیرا غیرت ایرانی بودن ما چنین اجازه ای به ما نداده است و چنین اندیشیده ایم که همه در این کشور با هم برابر هستند، مشکلات خود را بر مسئولین کشور منتقل می کنیم اما سایر کشورها از آنها مطلع نشوند.
    مولانا عبد الحمید ادامه دادند: علمایی که از سایر کشورها به این منطقه آمده اند ما شرایط را برای آنها مساعد و مطلوب بیان کرده ایم حتی برخی از عملای تند رو سایر کشورها که نظراتی افراطی در مورد جمهوری اسلامی و شیعه داشته اند، ما سعی نموده ایم متقاعد کنیم و شرایط اهل سنت در ایران برای آنها خوب جلوه دهیم زیرا وظیفه اسلامی و ملی ما چنین اقتضا نموده است که همواره چنین باشیم و وحدت به معنی واقعی را حفظ کنیم نه آنکه هنگامی که در مقابل برادران شیعه و مسئولین قرار می گیریم ادعای برادری و برابری کنیم و در پشت صحنه و در خارج از کشور تصویری وحشتناک از اوضاع ترسیم نماییم. ما همیشه در دیدارهایی که داشته ایم وضعیت اهل سنت در کشور را مطلوب و خود را بسیار راضی نشان داده ایم. اگر در این استان خونی چه از شیعه و چه از سنی ریخته شود برای ما هیچ فرقی ندارد و همه را با یک چشم می بینیم، این مرام واعتقاد ماست. گرچه ناهنجاریهای متعددی از سوی برخی از گروهک های در سایر استان ها برای اهل سنت به وجود آمده و بسیاری از علمای اهل سنت به وسیله همین گروهک ها ترور شده اند.
     امام جمعه اهل سنت زاهدان اضافه کردند: اگر مسئولین کشور ما در سفرهایی که به کشورهای اسلامی دارند مورد استقبال اهل سنت قرار می گیرند بخاطر آن است که اهل سنت ایران که جمعیت قابل ملاحظه ای از کشور را تشکیل می دهند سعی کرده است که مایه عزت ایران باشد و هیچ شکایتی از اوضاع نابسامان اهل سنت ایران به کشوری دیگر نکند که مطمئنا اگر چنین نبود این احترام و سر بلندی در همه کشورها نصیب مسدولین کشورمان نمی شود.
    شیخ الاسلام مولانا عبد الحمید تصریح کردند: امروز مجمع التقریب بین المذاهب الاسلامی در همه جای دنیا سفر می کند در پی ایجاد  وحدت است اما متاسفانه این مجمع آنچنانکه در خارج از کشور فعالیت می کند در داخل کشور از خود فعالیت نشان نمی دهد. انتقاد ما از مجمع التقریب آن است که چرا تلاشی را که در خارج از کشور در جهت ایجاد وحدت انجام می دهد در داخل کشور از خود نشان نمی دهید. در حالی که در داخل کشور مشکلات متعددی در راستای ایجاد وحدت واقعی داریم.
    پیشوای مذهبی اهل سنت ایران ادامه دادند: ما نیز همین انتظار را از جامعه شیعه و مسئولین استان های خراسان، هرمزگان، کردستان، گلستان و سایر استان های سنی نشین داریم که در هیچ جایی اهل سنت تحت فشار افراد تند رو افراطی نباشند.
    اگر ما در اینجا مقابل افراد تندرو و افراطی نایستیم و آنها را از انجام اعمال افراطی باز نداریم مطمئنا مشکلات زیادی برای جمهوری اسلامی ایران پیشخ خواهد آمد در مقابل نیز همین انتظار را از دولت و سران نظام داریم که مقابل افراد تندرو و افراطی شیعه بایستند.
    ایشان بیان داشتند: ما از مقام معظم رهبری انتظار داریم که مسایل ما را مستقیما زیر نظر داشته باشند انتظار ما از آقای احمد نژاد آن است که مستقیما مسائل اهل سنت را بررسی نمایند، حل مشکلات اهل سنت از مسئله هسته ای کشور کمتر نیست. زیرا ایجاد وحدت بسیار مهم و اساسی است. زمانی ما می توانیم در مقابل دشمنان ایستادگی کنیم که با همدیگر وحدت داشته باشیم.
    شیخ الاسلام مولانا عبد الحمید تصریح کردند: ما بین شیعه و سنی هیچ تفاوتی قائل نیستیم و در مقابل از مسئولین و سران نظام نیز همین مسأله را خواستاریم. اما این انتظار را نداریم که اگر علمای ما از نجا بخواهند در جلسه در مشهد یا سایر شهرستانها شرکت نمایند با تنگ نظری و تندروی برخی از مسئولین افراطی در آنجا روبرود شوند. امام جمعه محترم اهلسنت زاهدان ادامه دادند. انتظار ما از آقای احمدی نژاد تنها آبادانی و عمران نیست، ما کرامت و حرمت می خواهیم برخی از مسئولین شعار گاز رسانی، راه آهن و سایر خدمات را می دهند، آری! همه اینها از ضروریات هستند اما از همه این مسایل کرامت و حرمت انسانها بالاتر است. انسان دارای کرامت و مجد است. ما نمی خواهیم در نظام جمهوری اسلامی مورد بی مهری مسئولین قرار بگیریم. ما مهر و محبت مقام معظم رهبری و دولت را خواهانیم.
    ایشان اضافه کردند: ما تنها خواستار خدمات رسانی دولت نیستیم بلکه برای ما مهمترین خواسته کرامت و شرافت است. اگر ما در برابر بسیاری از مشکلاتی که داریم صبر می کنیم برای آنست که نمی خواهیم اوضاع منطقه را از آن بدتر کنیم. اما هرگز راضی نمی شویم که برادران اهل سنت ما در جایی از کشور اسلامی در تنگنا قرار بگیرند و مسئولین یا علمای محلی با آنها برخورد سلیقه ای داشته باشند. همانگونه که علمای شیعه سایر استانها به راحتی و آزادانه به استان ما سفر می کنند ما نیز باید همین حق را داشته باشیم زیرا در یک کشور زندگی می کنیم و نیازی به صدور گذرنامه برای سفر به استانی دیگر را نمی بینم.
    مولانا عبد الحمید تصریح کردند: اهل سنت در جمهوری اسلامی باید آزادی داشته باشند. ما از سران نظام انتظار داریم که مسائل استانهای سنی نشین را به طور کامل به مسئولین استانی واگذار نکنند تا هر تصمیمی که می خواهند بگیرند و اجرا کنند آنها باید مستقیما این مسایل را زیر نظر داشته باشند و از برخوردهای سلیقه ای جلوگیری کنند.
    ایشان در پایان سخنان خود همه مردم ایران را اعم از شیعه و سنی اعضای یک خانواده دانستند و افزودند اگر ما خواسته هایمان را برای مسئولین بازگو می کنیم برای آن است که عده ای دیگر از این مشکلات سوء استفاده نکنند. ما با هیچ یک از شهروندان ایرانی دیگر تفاوتی نداریم. همه اعضای یک خانواده هستیم امید است مسئولین هر چه سریعتر در راستای رفع مشکلات و موانع تلاش کافی از خود نشان دهند.

    نگاهي به آيينهاي هوطنان اهل سنت خراسان جنوبي در ماه مبارك رمضان

     

    هوطنان مسلمان اهل سنت در استان خراسان جنوبي با آغاز ماه مبارك رمضان طي مراسم ويژه مذهبي و سنتي سعي در استفاده هر چه بيشتر از فيوضات اين ماه مبارك دارند.

    تلاوت دسته‌جمعي قرآن كريم، اداي نماز "تراويح و تحجد" و گستردن سفره‌هاي اطعام در مساجد از جمله برنامه‌هاي مسلمانان اهل سنت در شهرستانهاي بيرجند و درميان اين استان است.

    برخي از همطنان اهل سنت در گفتگو با خبرگزاري جمهوري اسلامي توجه به معنويات را از مهمترين ويژگيهاي ماه مبارك رمضان دانستند.

    به اعتقاد آنان ماه مبارك رمضان فرصت مناسبي براي رسيدن به مقام انسانيت است.

    يك روحاني سني توجه به قرآن كريم و تلاوت نماز را از مهمترين برنامه‌هاي مسلمانان اهل سنت ذكر كرد.

    مولوي تاج محمد رباني نژاد گفت: در اين ماه قرآن كريم سه بار ختم مي‌شود وي افزود: هر شب يك جزء قرآن توسط امام جماعت در خواندن نماز تراويح تلاوت مي‌شود.

    نماز تراويح ‪ ۲۰‬ركعت است كه امام جماعت بعد از هر دو ركعت سلام مي‌دهد.

    نماز تحجد نيز در دهه سوم ماه مبارك رمضان برپا مي‌شود.

    در اين نماز ‪ ۱۰‬ركعتي در هر شب سه جزء قرآن در حين برگزاري نماز تلاوت مي‌شود.

    مولوي رباني نژاد گفت: يك دوره كامل قرآن نيز در جلسات قرائت قرآن در ماه مبارك رمضان تلاوت مي‌شود.

    يكي ديگر از روحانيون اهل سنت نيز پرداخت زكات، دادن صدقه و توجه به مستمندان را از مهمترين برنامه‌هاي مسلمانان اهل سنت در اين ماه ذكر كرد.

    مولوي جمعه عبدالهي گفت: در شبهاي قدر نيز مومنين تا سحرگاه به عبادت خداوند يكتا مي‌پردازند.

    بر اساس اعتقادات اهل سنت شبهاي قدر ‪ ۲۷ ،۲۵ ،۲۳ ،۲۱‬و ‪ ۲۹‬ماه مبارك رمضان مي‌باشد.

    وي افزود: در روز عيد سعيد فطر نيز مسلمانان اهل سنت بعد از اقامه نماز عيد با پخش نقل و شيريني و ديد و بازيد اين عيد را گرامي مي‌دارند.

    امام جمعه اهل سنت بيرجند هم توجه و عمل به دستورات الهي را موجب نجات مسلمانان دانست.

    مولوي غلام حيدر فاروقي گفت: تمام بدبختيهاي مسلمانان ناشي از سرپيچي از دستورات اسلام است.

    وي بااشاره به شور و شوق مسلمانان در برگزاري مراسم مختلف مذهبي افزود:
    ماه مبارك رمضان بهترين فرصت براي خودسازي است.

    او گفت: در دهه سوم ماه مبارك رمضان شماري از مسلمانان در مساجد معتكف مي‌شوند.

    وي افزود: در ماه مبارك رمضان روزه‌داران هر شب در مسجدجامع اهل سنت اطعام مي‌شوند.

    بيش از نيمي از جمعيت شهرستان مرزي "درميان" استان خراسان جنوبي را مسلمانان اهل سنت تشكيل مي‌دهند.

    حضرت ابوبكر صديق رضي الله عنه نخستين جانشين پيامبر

     

    لحظه اي حساس و سرنوشت ساز

    رسول خدا حضرت محمد در حالي به ديدار پروردگارش شتافت، كه هنوز اسلام در برابر اقيانوس بيكران جاهليت، ( با عقايد شركي، اخلاق حيواني و رفتارهاي وحشيانه) و جوامع فاسد و حكومتهاي ظالم و بيدادگر همچون جزيره اي كوچك بود. عربها تازه به اسلام گراييده بودند و در زندگي جاهلي پيشين خود به وحدت و انسجام تسليم شدن در برابر يك نظام، خوي نگرفته بودند. بنابراين، رحلت رسول خدا در چنين موقعيتي از حساس تر ين و سرنوشت ساز تر ين لحظات تاريخ اسلام و بزرگترين آزمايش براي امت اسلامي به شمار مي آمد.

    اديان بزرگ جهان قبل از اسلام كه پيروان آنها روزي مناطق وسيعي از دنيا را در اختيار داشتند، سرانجام طعمه ي انحراف و تحريف و دستخوش توطئه هاي داخلي و جنگهاي خارجي گرديده نابود شدند، به دليل اينكه بعد از رحلت پيشوايان نخستين آن اديان، جانشيني و بيان مقاصد و تعاليم آنها به افراد ضعيفي سپرده شد كه از اهداف و پايه هاي زير بنايي اديان ياد شده شناخت دقيقي نداشتند، يا عزم و اخلاصي كه براي جانشين يك پيشوا و بنيان گذار مذهب ضروري بود در آنها يافت نمي شد، يا اينكه از غيرت و شهامتي كه براي حفظ اصالت آن اديان و تعاليم آنها لازم بود برخوردار نبودند، يا حرص ثروت اندوزي و كسب مقام و قدرت در قلوب آنها ريشه دوا نده بود.

    در نتيجه، اين اديان و مذاهب قدرتمند در نظامها و فلسفه هايي كه براي نابودي آنها به وجود آمده بود، ذوب شدند يا اينكه با آنها طبق مصلحت روز به مصالحه و سازش تن دادند. آنان مذهب را به نفع حكام وقت مورد استفاده قرار دادند تا مذهب بتواند رضايت حكامي را كه به آن مي گرايند، جلب نمايد.

    اين حكام به جاي ترويج و نفع رساني به مذهب، بيشتر به بهره برداري از آن پرداختند، اديان بر همايي، بودايي و زردتشتي در پس از فقدان نخستين موسسان خود به چنين سرنوشتي دچار مدت كوتاهي شدند. مذهب يهود نيز با سرعت گرفتار تحريف و چنين تزويري شد، و مسيحست نيز پس از حضرت مسيح عليه السلام با همين فرجام مواجه گشت.

    مسلمين بعد از رحلت رسول الله  با بحران بزرگي مواجه گشتند، بحراني كه راه گريزي از آن وجود نداشت و بايد روزي با آن روبرو مي شدند، زيرا ((شيوه و سنت الهي نسبت به امتهاي گذشته نيز چنين بوده و سنت الهي تغيير ناپذير است)) (احزاب:62 )

    يگانه راه حل اين مشكل و چيره گشتن بر اين بحران بزرگ كه امت اسلامي با آن دست به گريبان بود، جز انتخاب خليفه و جانشيني كه داراي ويژگيهايي باشد كه به توفيق خدا بتواند دين را از تحريف و دستبرد، و امت اسلامي را از انحراف باز دارد؛ چيز ديگري نبود. حضرت علي  مي فرمايد: (( در حكم خداوند و دين اسلام بر عموم مسلمين واجب است بعد از اينكه امام و پيشواي آنان مرد يا كشته شد... هيچ عملي انجام ندهند و به هيچ كاري دست نزنند و قدمي به جلو بر ندارند پيش از آنكه براي خودشان پيشوايي عفيف، دانشمند، خدا ترس و آشنا به قضا و سنت انتخاب نمايند تا در بين ايشان به حكومت بپردازند))( 1 )
    ____________________________
    1- بحارالانوار، ج: 8 و 18، ص: 513 ، نقل از كتاب شوري و بيعت.

    دعاء هايي از قران مجيد

     

    براي جانشيني پيامبرچرا عجله كردند؟