تحليلی بربيوگرافي احمد مفتي زاده
بسم الله الرحمن الرحیم
ان الحمد لله نحمده و نستعينه و نستغفره و نعوذ بالله من شرور انفسنا و من سيئات اعمالنا، من يهده الله فلا مضل له و من يضلل فلا هادي له، و اشهد ان لا اله الاّ الله وحده لا شريك له و اشهد ان محمداً عبده و رسوله *يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلاَ تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَأَنتُم مُّسْلِمُونَ*[1]*يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُواْ رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالاً كَثِيرًا وَنِسَاء وَاتَّقُواْ اللّهَ الَّذِي تَسَاءلُونَ بِهِ وَالأَرْحَامَ إِنَّ اللّهَ كَانَ عَلَيْكُمْ رَقِيبًا*[2]*يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَقُولُوا قَوْلًا سَدِيدًا*يُصْلِحْ لَكُمْ أَعْمَالَكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَمَن يُطِعْ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ فَازَ فَوْزًا عَظِيمًا*[3]. اما بعد:
فان اصدق الحديث كتاب الله و خير الهدي هدي محمد _صلي الله عليه و سلم _ و شر الامور محدثاتها و كل محدثة بدعة و كل بدعة ضلالة و كل ضلالة في النار.
کاک احمد مفتی زاده یک شخصیت متدینی بود که برای تحقق ایده هایش تا لحظه ای که چشم از این جهان فرو بست دست از تلاش و مبارزه برنداشت . خیلی اوقات شخصیت افراد مانع از بررسی کنجکاوانه و موشکافی در مورد او میگردد ، مخصوصا آنهنگام که شخصی اسطوره میشود و زندگی خویش را در راه اهداف و عقایدش فدا میکند ، کاک احمد مفتی زاده چنین شخصیتی بود ، او در یک خانواده متدین و دیندار و اهل علم پا به عرصه حیات میگذارد و با توجه به شرایط زمانی و موقعیت خانوادگی علوم اسلامی رایج را در مدرسه های دینی مناطق کردستان فرا میگیرد و با توجه به شور و شوق جوانی و شرایط مبارزاتی قومی به همراهی با حزب دمکرات علاقمند میشود حزبی که از همان آغاز وجودش بر پایه احساسات مبارزاتی قومی شکل میگیرد ، گرچه تحقق آمال دیگران نیز در شکل گیری آن مؤثر بوده است ، اما گاها افراد مذهبی متاثر شده از ظلم و اجحاف حکومت مرکزی به همگامی و همراهی با آن اقدام میکردند که از آن جمله آقای مفتی زاده بود . بهمین مناسبت در حدود سالهای بعد 1340 ایشان به اتهام همکاری دستگیر و زندانی میشود ، در این سالها حدودا 30 سال از سنش گذشته است ، در همین دوران بنا به گفته خودش خوابهای جهت گیری فکری او را دگرگون میسازد که این اشعارش به همین رؤیاهایش اشاره دارد :
در آنجا یکی درس آموختم کزان یک جهان فهم اندوختم
شدم زان به وضع جهان آشنا به صدها رموز نهان آشنا
بفهمیدم امراض این نسل چیست فریبنده مردم ساده کیست
ظاهرا در زندان متوجه اشتباهات سیاسی خویش گشته و لذا بعد از آزادی حل مشکلات را نه در اقدامات سیاسی بلکه در پرورده کردن نسلی بر اساس آنچه خود از اسلام برداشت کرده بود میبیند .
بعد از این دوران فعالیت را از مسجد آغاز میکند اما زندگی در شرایط و فضای مذهبی آن دوران موانع متعددی را در مقابلش قرار میدهد از طرفی حاکمیت شدید شیخهای منحرف و خانقاها کاملا اذهان مردم در مورد اسلام را تحت الشعاع خود قرارداده بود چنانچه مردم از دور و نزدیک به پا بوس شیخها و رؤسای خانقاها میرفتند و این مراکز بساط انواع خرافات و بدعتها را به نام اسلام گسترانده بودند و در همان حال به عنوان مجری سیاسی نیروهای امنیتی و سیاسی نیز عمل ميكردند ، از طرف دیگر و در جبهه مخالف شیخها، جامعه روحانیت قرار داشت که متاسفانه اکثرا در دام جهل و خرافات و یک سری روابط و تشریفات خاص افتاده بودند و از اسلام تنها یک سری مسائل عرفی و شخصی و بدعی را مروج بودند لذا ایشان حضور خویش در جامعه را با مبارزه با این دو طیف متشخص آغاز میکند بنابراین هم با ملا و هم با شیخ درگیر میشود در استماع سخنانش ملاحظه میشود که شیخ و ملا را میکوبد در راستای همین حرکت است خودرا از القاب و عناوین و لیاس و عمامه رها میکند و به سلک مردم عادی در می آید و بهمین سبب به اسم ملا احمد مشهور نشد بلکه کاک چون علمی بر تارکش نشست ، اما در این میدان تاحدودی راه افراط را پیمودند چون افراد دلسوز و عالمی هم وجود داشتند که مایه قوام دین راستین در جامعه بودند ولی با این حال طرفدانش تا آنجا پیش رفتند که برداشتن عبا و عمامه را شرط پذیرش عضویت در مکتب قراردادند ، در این مبارزات حرکات کاک احمد پبیشتر تخریبی بود خانه ای که می خواست بر اساس این ویرانی بنا کند مصالحش قادر به پی ریزی ساختمانی نبودند که او در خیالش آرزو می کرد ، چون جامعه ای ایدئال آن مدینة فاضلة ای است که محمد صلی الله و علیه وسلم پایه ریزش و خلفای راشدین و اصحاب رضی الله عنهم کارگزار و عمالش و قرآن و سنت با فهم رسول خدا و تربیت شدگانش ایدئولوژی و منهجش باشد ، اما ایشان قرآن را به فهم خود منهای سنت ، منهج خویش در جهت تحقق اهداف قرار داد لذا نتوانست در مسير درست قرار گيرد واز طرف ديگر حضور در دانشگاه زمان شاه ، و ارتباط با علمای شیعه او را متاثر از خود میکند چنانکه در عقاید و افکار، فاصله اش از منهج اهل سنت فزونی می یابد چنانکه به صراحت در سخرانی حسیینیه ارشاد نسبت به مقام صحابه بی ادبی کرده و امام معاویة را مکار حیله گر میخواند در حالیکه اهل سنت و جماعت اصحاب کرام را عادل و بنا به سفارش رسول خدا صلی الله وعلیه وسلم زبان خویش را نسبت به جرح آنها مصون میدارند .
آقای مفتی زاده مسائل را با عقل و برداشت خویش ازاسلام به عنوان یک اصل دینی معرفی میکند و بهمین خاطر گاها به احادیثی که موضوع است و آن را به پیامبر نسبت داده اند چون با عقائد او همگامی دارد و با ذوق و سلیقه او میخواند مانند یک اصل مسلـــــــم استناد مینماید در این مورد حدیث عرضه نمودن احادیث بر قرآن که به اتفاق علمای حدیث موضوع است را دستگیره ای محکم برای اثبات ادعاهایش در مورد عدم استناد به حدیث قرار می دهد چنانکه میگوید : ((اگر روايتي مخالف قرآن باشد هر چند ظاهرا از جهت سند و ساير شروط بي ايراد باشد مطلقا قابل بحث نيست .))[4] و به صحیحین و دیگر مصادر صحیح دیگر استناد نمیکند چنانکه هرگز در صحبتهایش حدیثی را با سند نقل نمی کند و این بدان سبب است که کتابهای حدیثی موجود را معتبر نمی داند و اصول علم الحدبث را که حاصل تلاش هزارساله علمای اسلام است از ارزش می اندازد که نتیجه این عمل چیزی جز بی اعتباری حدیث در بین مسلمانان وتوسل جستن به آرای متناقص افراد و دور شدن از منهج صحیح قرآن و سنت نخواهد بود امری که درمیان هواخواهانش هم اکنون تحقق یافته است .
آقای مفتی زاده صرف نظر از اين مسائل فردی شجاع و غیور بود لذا در راستای ادای وظیفه ای که بدان معتقد بود عمل میکرد هر چند که لازمه آن مخالفت با حکومت دیکتاتوری چون شاه باشد چنانکه می بینیم در پیشاپیش تظاهرات و اعتراضات مردمی قبل از نابودی حکومت شاه حضور فعال داشت .
بعد از پیروزی انقلاب در راستای همان خوش خیالیها و تاثیر پذیریهای ذکر شده با سران انقلاب همکاری نمود و در خیال خویش فکر میکرد می تواند یک شورای حکومتی مرکب از سران مذاهب برای رهبری جامعه ایران تشکیل دهند و آن را به عنوان یک حکومت ایدآل دینی به مسلمانان و جامعه بشری معرفی نماید و در این رابطه تلاش و کوشش بسیار نمود و چون این دوران با حضور گروههای سیاسی لائیک و ضد دینی هم توام بود بسیار بر ایشان سخت گذشت تا جای که اورا به عنوان همکار حکومت و جاش به مردم معرفی کردند ، ولی زمانی که از این خوش خیالیها چیزی حاصل نگشت در سدد ایجاد یک تشکل شورای بین مذاهب شافعی و حنفی موجود در ایران تحت نام شمس بر آمد اما این شورای ناهمگون با عقاید فرقه ای و مذهبی مخالف و وجود جو نامساعد سیاسی دوام نیاورد و سرانجام به واسطه مخالفت صریح با قانون اساسی ایران که مذهب شیعه 12 امامی را به عنوان مذهب رسمی اعلام میدارد دستگیر و روانه زندان شد و مدت ده سال زندان را تحمل کرد ولی حاضر نشد در جهت امیال خواسته شده سیاسی حاکم گام نهد سرانجام هنگامی که آخرین رمقهای حیاتش به سر می رسید آزادش کردند ولی دوران آزادیش بسیار دوام نیافت تا اینکه سرانجام در سن حدود شصت سالگی دار فانی را وداع نمود و حزب مکتب قرآن و هوادراانش در ماتم اندوهش نشستند ، حزبی که آن را احمد مفتی زاده به قصد خدمت به اسلام و احیای آن تاسیس کرد چون بر اساس آموزه های او شکل گرفت و رونق یافت خود به معظل و سدی در راه مسلمانان تبدیل شد ، حزبی که کارش تاویل کفر کافران و توضیح یادنامه های گاندی و غلو و افراط در مورد شخصیت فردی است که به سبب دوری از کتاب و سنت به انواع گمراهی دچار و بر همین حالات از دنیا رفت ، چنانکه در سلسله بحثهای آتی در موردش صحبت خواهد شد گرچه حزب مکتب دچار انشعاباتی شده است اما احمد مفتی زاده و عقائدش وجه مشترک همه آنهاست لذا تا زمانی که چنین انشعابات همین حالات ظاهری و سیاسی و صوری داشته باشد و بر دفاع از عقائد مفتی زاده پافشاری نمایند و هر کدام دیگری را به عدول از موازین احمد مفتی زاده متهم کند نمی تواند مفید فائده واقع شوند و مخالفات و درگیریها و بحثهای جنجالیشان راهگشا نخواهد بود .
به اعتقاد ما احمد مفتی زاده را تلاش و کوشش در راستای اهداف و تحمل زندانی و مسائلی از این قبیل تبرئه نمیکند او به ناحق به عنوان اهل سنت معروف میباشد چون به حقیقت او دارای چنان اعتقاداتی است که فرد به واسطه آن از دایره اسلام خارج میشود ، به همین خاطر ما ناگزیر ار بررسی افکار و عقائد او هستیم و امید است خداوند آن را دست مایه پاداش اخروی و وسیله کسب رضای خود در جهت تنویر افکار مؤمنین قرار دهد ، و بر خدا توکل میکنیم که او ما را کفایت است ، حسبنا الله و نعم الوکیل .
الله یهدی من یشاء الی صراط مستقــیم
عبدالسلام
05 / 09/1385 شمسی