دین و دعوت

سرویس دین و دعوت پایگاه اطلاع رسانی اصلاح

مقدمه
همان‌طور که می‌دانیم،‌ هدف از خلقت نظام هستی، ‌تکامل انسان است. بدین ترتیب که استعدادهای نهفته‌اش را رشد دهد و شکوفا نماید.[1] به صفات و رفتارش رنگ خدایی دهد.[2] در یک کلام،‌ خداگونه شود و در نهایت،‌ مسؤولیت سنگین خلافت را حمل کند.
این امر مهم جز از کانال بندگی و عبودیت خدای یگانه امکان‌پذیر نیست. رحمت خداوند(جلّ جلاله‌) اقتضا نموده که در طول تاریخ عمر بشریت،‌ پیامبرانی را از میان خودشان برگزیند تا مشعل هدایت را فراروی انسان‌های معاصر خویش برافروزند و همراه خود،‌ طالبانِ حقیقت و شیفتگان هدایت را به منزل مقصود رهبری نمایند.

البته در این راه مصیبت‌ها، ‌ستم‌ها و بی‌مهری‌ها را به جان خریدند؛‌ تا این که با تکامل و پیشرفت جامعه‌ی انسانی،‌ آخرین و کامل‌ترین برنامه‌ی هدایت تحت عنوان «اسلام» به وسیله‌ی امین وحی بر خاتم پیامبران(ص‌) نازل شد. این برنامه‌ی ربّانی دارای اصول و فروعی است که اگر به صورت صحیح درک شوند، بشریت گمشده‌ی خود را می‌یابد و به آرامش واقعی و سعادت ابدی دست می‌یابد؛ ‌چنان‌که نسل اول در صدر اسلام آن را تجربه نموده و مسیر تاریخ را برای همیشه دگرگون کرد. هر چند عمر پُربرکت این قافله‌ی مبارک به سرعت سپری شد؛‌ اما خوش‌بختانه در میان فتنه‌ها و آشوب‌ها، هدایت ربّانی کمترین آسیبی‌ ندید؛ چون خداوند(جلّ جلاله‌) خود نگهداری از آن را تضمین نموده است.

این برنامه‌ی پرخیر و برکت که اسلام نام دارد؛ پیامبر بزرگوار(ص‌) در حدیثی به آن اشاره و اصول و پایه‌های آن را برشمرده‌اند:

«الاسلامُ أَن تَشهدَ أن لا إلهَ إلاّ الله وَ أنَّ محمّداً رسولُ اللهِ و تُقیمَ الصَّلاة و تؤتِی الزَّکاة و تَصومَ رَمضانَ و تَحُجَّ البَیتَ إنِ اسَتَطَعتَ إلَیهِ سبیلاً»[3]

هر کدام از موارد مذکور، ‌نقشی اساسی و کارساز را در تربیت و تکامل انسان بر عهده دارند. یکی از اصول پنج‌گانه‌ی فوق «حج» است.

حج در لغت به معنای قصد و آهنگ مسافرت کردن است و در اصطلاح شرع، آهنگ مسافرت فرد مسلمان به سوی خانه‌ی خداست. عبادتی است که قلب، جسم و جان و مال انسان در ادای آن با هم هماهنگ می‌شوند؛ در حالی که دیگر عبادت‌ها تا این حد از این ویژگی برخوردار نیستند. مسلمانانی که از توانایی کافی برای ادای آن برخوردارند، در زمان و مکان مشخصی آن را در جهت اطاعت امر خداوند(جلّ جلاله‌) و جلب رضایتش انجام می‌دهند. حج با قصد و نیت خالصانه و بیرون آوردن لباس‌های دوخته شده و همه‌ی مظاهر آراستگی و اشرافی‌گری آغاز می‌شود و با انجام دادن طواف به دور کعبه پایان می‌پذیرد.

در این فصل به آثار عبادت «حج» در تربیت و ترقّی انسان می‌پردازیم.



حج پیش از اسلام

حج به معنای زیارت مکان‌ها یی خاص در راستای تقرّب به خداوند(جلّ جلاله‌) معبود، شکلی از اشکال عبادات قدیمی است، که ملّت‌ها و قبیله‌ها برای بزرگ‌داشت و تقدیس معبودهای خویش هم‌چون سنبلی از آن استفاده می‌کردند و مصریان، یونانی‌ها، ژاپنی‌ها و دیگر ملّت‌های قدیم، به زیارت و طواف مجسمه‌ها و بت‌های مقدس خود می‌پرداختند.

هر یک از ملّت‌ها بنا به تخیل و ذهنیتی که از عظمت خدای خویش داشته‌اند، اقدام به ساختن مجسمه، یادبود و... از او کرده‌اند. این وضعیت تا زمانی‌که خداوند(جلّ جلاله‌) زمینه را برای ارسال حضرت ابراهیم(ع‌) فراهم نمود، ادامه داشت. خداوند(جلّ جلاله‌) به او دستور داد که در مکّه به بنای بیت‌الحرام اقدام نماید. تا مردم بر گِرد آن طواف کنند و یاد و ذکر معبود حق خود را زنده نگه دارند:

وَإِذْ یرْفَعُ إِبْرَاهِیمُ الْقَوَاعِدَ مِنْ الْبَیتِ وَإِسْمَاعِیلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّکَ أَنْتَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ[4] یعنی: آن‌گاه که ابراهیم همراه با (فرزندش) اسماعیل، پایه‌های بیت‌الله‌الحرام را می‌ساختند (گفتند:) پروردگارا! این را از ما بپذیر، به‌راستی تو شنوا و آگاهی.

وَإِذْ بَوَّأْنَا لإِبْرَاهِیمَ مَکَانَ الْبَیتِ أَنْ لا تُشْرِکْ بِی شَیئاً وَطَهِّرْ بَیتِی لِلطَّائِفِینَ وَالْقَائِمِینَ وَالرُّکَّعِ السُّجُودِ * وَأَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یأْتُوکَ رِجَالاً وَعَلَى کُلِّ ضَامِرٍ یأْتِینَ مِنْ کُلِّ فَجٍّ عَمِیقٍ[5] یعنی: و چون محل خانه‌ی کعبه را برای ابراهیم آماده ساختیم و (پایه‌های قدیمی) آن‌را به او نشان دادیم (بدو گفتیم: که این خانه را کانون توحید کن و) چیزی را شریک من مگردان و خانه‌ام را برای طواف‌کنند‌گان و نمازگزاران (از وجود بتان و مظاهر شرک) پاکیزه گردان. و به مردم اعلام کن تا (زایران) پیاده یا سواره بر شتران باریک‌اندام که راه‌های طولانی را طی می‌کنند به حج کعبه بیایند و ندای تو را پاسخ دهند.

ابراهیم(ع‌) فرمان پروردگارش را لبّیک گفت و خانه‌اش را ساخت و آن را از بت و مظاهر شرک پاک گردانید و مردم را به ادای حج در آن دعوت نمود و برخی از اعضای خانواده‌اش را در آن‌جا اسکان داد. پس از آن مردم عرب دسته‌دسته به‌سوی کعبه روی آوردند و به حج و زیارت آن و عبادت خداوند(جلّ جلاله‌) ـ‌آن‌گونه که خود راهنمایی‌شان نموده بودـ پرداختند.

امّا مردم جاهلیت در طول قرن‌ها، بسیاری از مناسک و شعایر حج را تغییر دادند و آن حج ابراهیمی چهره‌ی دیگری پیدا کرده بود و آنان بر در و دیوار کعبه بتان بسیاری قرار داده و در مقابل آنان به تعظیم پرداخته و از ایشان انتظار جلب منفعت و دفع مضرّت را داشتند و به عنوان شفاعت‌کننده نزد خداوند(جلّ جلاله‌) به آنان امید بسته بودند و برایشان نذر و قربانی می‌کردند و نام آن بتان را به هنگام ذبح حیوانات بر آنان می‌خواندند.

هم‌چنین فرهنگ و عادات نشأت گرفته از خواسته‌ها و امیال نادرستشان را اضافه کرده بودند؛ برای مثال به صورت عریان به طواف آن اقدام می‌کردند و چربی و بسیاری از مواد خوراکی را در آن مدت بر خود حرام نموده بودند. برخی از سران قبایل و اشراف از روی تکبّر از حضور در عرفات همراه با دیگر مردم خودداری می‌کردند و خود را برتر از این می‌دانستند که در کنار مردم عادی و همراه با آن‌ها لباس احرام بر تن کنند. برخی از مسؤولان و خادمان بیت‌الله نیز از آن کار خودداری می‌کردند و حاضر نبودند در کنار مردم عادی قرار گیرند و در عرفات وقوف کنند. بدین ترتیب مردم عرب بسیاری از شعایر و مظاهر حج را تغییر داده بودند.

آنان هم‌چنان با ادای این مراسم در طول قرن‌ها ادامه دادند، تا این‌که خداوند(جلّ جلاله‌) محمّد(ص‌) را به پیامبری برگزید.

محمّد(ص‌) احیاگر رسالت ابراهیمی

پس از آن، اسلام در جهت احیای دین و تجدید دعوت حق و عبادت صحیح بر اساس خواست خداوند(جلّ جلاله‌) ظهور کرد:

قُلْ إِنَّنِی هَدَانِی رَبِّی إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ دِیناً قِیماً مِلَّةَ إِبْرَاهِیمَ حَنِیفاً وَمَا کَانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ[6] یعنی: ای پیامبر) بگو: به‌راستی پروردگارم مرا به راه راست و دین استوار ملّت ابراهیم حق‌گرا هدایت کرده است، و او جزو مشرکین نبوده است.

وَمَا جَعَلَ عَلَیکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ مِلَّةَ أَبِیکُمْ إِبْرَاهِیمَ هُوَ سَمَّاکُمُ الْمُسْلِمینَ مِنْ قَبْلُ وَفِی هَذَا[7] یعنی: و در دین کارهای دشوار و طاقت‌فرسا را بر دوش شما ننهاده است و آیین پدرتان ابراهیم (نیز چنین بوده) است. خداوند(جلّ جلاله‌) شما را (در کتاب‌های آسمانی و در این کتاب آخر) مسلمان نامیده است.

وَمَنْ یرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْرَاهِیمَ إِلاَّ مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ وَلَقَدْ اصْطَفَینَاهُ فِی الدُّنْیا وَإِنَّهُ فِی الآخِرَةِ لَمِنْ الصَّالِحِینَ[8] یعنی: چه کسی از آیین ابراهیم روی‌گردان خواهد شد مگر آن (نادانی) که خود را خوار و کوچک گرداند (و به ندای عقل و فطرت پشت کند)، ما او را در این جهان برگزیدیم و در جهان دیگر از جمله صالحان (و مقربان الهی) است.

بدین ترتیب اسلام در راستای تجدید و اصلاح دین ابراهیم به عنوان تنها دین مورد پسند خداوند(جلّ جلاله‌) ظهور کرد و با مردمی مواجه گردید که بر اساس چیزهایی که خود جایگزین مناسک حج کرده بودند، به آن عبادت می‌پرداختند. پیامبر(ص‌) مدت زمانی آن‌ها را به حال خود واگذاشت و محور رسالت و دعوت خود را بر استوار گردانیدن ارکان توحید در قلوب انسان‌ها و وحدانیت خداوند(جلّ جلاله‌) در عبودیت و استعانت متمرکز گردانید. تا این که او و یارانش از مکّه، جایی که بیت‌الله‌الحرام در آن قرار دارد، بیرون کردند و مانع از آن شدند که ایشان به عبادت حج قیام کنند.

ایشان به تلاش و مجاهدت خود در راه گسترش آئین توحید ادامه دادند، تا آن‌گاه که آثار ایثار و فداکاری ماندگاری در ایشان پدید آمد، و برای زیارت کعبه و بیت‌الله‌الحرام دچار شوق و عطش شدیدی گردیده بودند. اما در آن حال و وضع این امکان برایشان وجود نداشت که به آن رغبت درونی خود پاسخ مثبت بدهند. تا این‌که به ایشان مژده رسید که هرگاه شرایط مناسب باشد، خداوند(جلّ جلاله‌) آنان را با آرامش و اطمینان در حالت احرام به مسجدالحرام وارد خواهد فرمود.

در آن فضای پر شوق و حرارت و در پرتو آن فداکاری‌ها، خداوند(جلّ جلاله‌) با فرستادن آیاتی، یاد و خاطره حج را دوباره در دل‌های ایشان زنده گردانید و احکام و اوقات و آداب آن را برایشان بیان نمود و همه‌ی تباهی‌هایی را که مشرکین در مورد مناسک حج به‌وجود آورده بودند، اصلاح نمود و آن را به همان صورتی که در زمان حضرت ابراهیم(ع‌) انجام می‌گرفت، بازگردانید. از همان زمان، مسلمانان با ادای مراسم حجی که خداوند(جلّ جلاله‌) از زمان حضرت ابراهیم واجب گردانیده بود، پرداختند. به وسیله‌ی آن‌ها کعبه از وجود بت‌های بسیاری که در داخل و اطراف آن قرار داده شده بودند پاک‌سازی شد، و به همه‌ی صاحبان قدرت و ثروت و مقام دستور داده شد که با لباس احرام و بدون برخورداری از مظاهر طبقاتی و تفاوت‌های اجتماعی و اقتصادی، در عرفات در کنار مردم عادی قرار گیرند و از همان مکانی که مردم به حرکت می‌افتند، آنان نیز ایشان را همراهی کنند، تا آن مساوات مورد نظر خداوند(جلّ جلاله‌) در میان مردم در ذهن و عمل فراموش نشود و زمینه‌ی تحقق آن فراهم گردد.


زمان حج و حکمت انتخاب آن

برای ادای مناسک حج، اسلام ماه‌های مشخصی از سال را معین نموده که عبارتند از: شوّال، ذوالقعده و ذوالحجه. شوّال که به‌دنبال ماه مبارک رمضان یعنی ماه روزه و عبادت و تزکیه می‌آید، دارای جایگاه بسیار ارزشمندی است؛ از این لحاظ که ماه شوال، اوّلین ماهی است که مناسک حج در آن آغاز می‌شود و دوّم این‌که، آمدن ماه‌های حرام یعنی ذی‌القعده و ذی‌الحجه و محرّم را بشارت می‌دهد.

قرآن به همان میزان که به حج اهتمام نموده، به ماه‌هایی که حج در آن‌ها انجام می‌گیرد، توجّه و اهتمام نشان می‌دهد. هم‌چنین به ماه‌های حرام نیز عنایت خاصی دارد و در کنار آن‌ها نظر اهل ایمان را به اساسی بودن پاک‌سازی قلب و روح و پرهیز از دشمنی و تجاوز و ستم در آن ماه‌ها جلب می‌نماید. جلب توجه مسلمانان به این ماه‌ها در واقع به خاطر آن است که در آن‌ها زمینه‌ی نیکی و پرهیزکاری و تلاش برای تقویت ایمان و دوری از گناه و معصیت، عدم صدمه زدن به حقوق و مسؤولیت‌ها، فراهم می‌شود. خداوند متعال، در مورد ماه‌هایی که حج در آن‌ها انجام می‌گیرد، می‌فرماید:

الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُومَاتٌ فَمَنْ فَرَضَ فِیهِنَّ الْحَجَّ فَلا رَفَثَ وَلا فُسُوقَ وَلا جِدَالَ فِی الْحَجِّ وَمَا تَفْعَلُوا مِنْ خَیرٍ یعْلَمْهُ اللَّهُ وَتَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَیرَ الزَّادِ التَّقْوَى وَاتَّقُونِی یا أُوْلِی الأَلْبَابِ[9] یعنی: حج در ماه‌های معینی (که عبارتند از: شوال و ذی‌القعده و ذی‌الحجه) انجام می‌گیرد. پس هر کس که حج را بر خویشتن واجب کرده (و آغاز نموده) باشد، (باید آداب آن را مراعات کند) زیرا در حج باید از آمیزش جنسی و گناه و جدل پرهیز شود. از فراهم آوردن توشه غفلت نکنید، زیرا بهترین توشه، توشه‌ی پرهیزکاری است. ای خردمندان از (خشم و کیفر) من بپرهیزید.

سفری پس از سفر دیگر
از آن‌جا که اهل ایمان پس از پایان ماه رمضان از سفری معنوی به دنیای خویش باز می‌گردند؛ سفری که در آن همه‌ی قلب و ذهن ایشان متوجه پروردگارشان بوده و احساس حضور و نظارت خداوند(جلّ جلاله‌) در ایشان تقویت شده و حتی در آن ماه در راستای رضایت خداوند(جلّ جلاله‌) از برخی از ضروریات مباح زندگی خودداری نموده بودند، با فرارسیدن ماه شوال از اعماق درون، احساس آغاز شدن سفری دیگر به آنان دست می‌دهد؛ سفری که جسم و روح آن را هماهنگ با هم آغاز می‌نمایند. آن‌هایی که توانایی آن سفر را دارند، خانواده و ثروت و سرزمین خود را ترک می‌کنند و در راستای رضایت پروردگار خویش بدون کمترین رغبت نفسانی، سختی‌ها و مشکلات سفر را به جان می‌خرند، و تنها در آرزوی ایستادن فروتنانه در پیشگاه باعظمت خداوند(جلّ جلاله‌) و اعتراف به قصور و ناتوانی خویش‌اند و از او می‌خواهند که نصرت و مغفرت خود را نصیبشان نماید.

پس از پایان آن عبادت و اطمینان خاطر به ادای همه‌ی مناسک آن به صورتی مطلوب، با آرامش خاطر و ایمانی استوارتر به سرزمین و محل سکونت خویش بازمی‌گردد و با نیرو و قوتی بیشتر در راه فرمانبرداری خداوند(جلّ جلاله‌) و تلاش برای هدایت هر چه بیشتر خود و جامعه‌ی اسلامی گام برمی‌دارد.

قرآن به اموری که تحقق این اهداف در آن سفر معنوی برای اهل ایمان را تضمین می‌نماید، اشاره می‌کند و می‌فرماید: «در حج آمیزش جنسی و گناه و جدال نیست.»؛ که این قسمت مربوط به پاکسازی از ناپاکی‌های جسمانی و عوامل تفرق‌زای اجتماعی است. اما به جنبه‌ی آراستن به فضایل پاک کننده‌ی دل‌ها، الفت‌زا و وحدت‌آور که انسان‌ها را هرچه بیشتر به خداوند(جلّ جلاله‌) نزدیک می‌نماید، این‌گونه اشاره می‌فرماید:«هر کار خیری را که انجام دهید، خداوند(جلّ جلاله‌) از آن آگاه است. توشه بیندوزید، که بهترین توشه، توشه‌ی پرهیزکاری است.»

ماه‌های حرام

با توجه به این‌که ماه شوال اوّلین ماه از ماه‌هایی است که حج در آن انجام می‌پذیرد، عشق حج را در دل اهل ایمان پرشورتر می‌گرداند. آنان در این ماه و ماه‌های ذی‌القعده و ذی‌الحجه به طواف کعبه و وقوف در اماکن مقدسه و ذکر و خشوع در عرفات و مشعرالحرام می‌پردازند و دل‌هایشان همچون کبوتری سبک‌بال بر فراز آن مناظر و دورنماهای دل‌انگیزی که سروش وحی در آن‌ها طنین انداخته و سرچشمه نور وحی بوده به پرواز در می‌آیند و از دنیای خویش دل می‌کَنَند و به سوی بارگاه پروردگار و مولای حقیقی خویش پر می‌گشایند.

از طرف دیگر ماه شوال به آمدن ماه‌های حرام بشارت می‌دهد و آمدن ماه ذی‌القعده و ذی‌الحجه را به خاطر می‌آورد؛ ماه‌هایی که دارای حرمت زمانی هستند و از گذشته‌های دور برای ایجاد امنیت مسیر حاجیان و مسافران، هر گونه راهزنی و جنگ و جدال در آن حرام و غیر قابل قبول بوده‌ است. در عین حال خداوند(جلّ جلاله‌) عوامل امنیت و آرامش را در دل‌ها تقویت می‌بخشد، آن‌جا که در مورد حرمت و قداست آن ماه‌ها می‌فرماید:

إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنَا عَشَرَ شَهْراً فِی کِتَابِ اللَّهِ یوْمَ خَلَقَ السَّمَوَاتِ وَالأَرْضَ مِنْهَا أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ذَلِکَ الدِّینُ الْقَیمُ فَلا تَظْلِمُوا فِیهِنَّ أَنْفُسَکُمْ[10] یعنی: شماره‌ی (ماه‌های سال قمری) ار نظر خداوند(جلّ جلاله‌) و در کتاب آفرینش از آن روز که آسمان‌ها و زمین را آفریده است، دوازده ماه است که چهار ماه آن‌ها ماه‌های حرام است (عبارتند از: ذی‌القعده، ذی‌الحجه، محرم، و رجب و جنگ و جدال در آن‌ها حرام است و) این آیین استوار است. پس در آن‌ها به یکدیگر ستم نکنید.
در بسیاری از موارد قرآن به قداست ماه‌های حرام اشاره نموده و پرهیز از جنگ و خونریزی و سایر مظالم و خیانت‌ها را جزو شعایر خدایی دانسته که به صورت فراگیر و همه‌جانبه و در همه‌ی زمان‌ها و رسالت‌ها توجه مردم را به آن‌ها جلب نموده است:

یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُحِلُّوا شَعَائِرَ اللَّهِ وَلا الشَّهْرَ الْحَرَامَ[11] یعنی: ای کسانی که ایمان آورده‌اید حرمت شعایر و عبادت خداوند(جلّ جلاله‌) و ماه‌های حرام را زیر پا نگذارید.

دو حرمت تربیتی

از دو طریقِ حرمت و منزلت حج و ماه‌های حرام، خداوند(جلّ جلاله‌) برای تربیت و عادت دادن انسان‌ها به خیر و نیکی استفاده فرموده است:

1‌‌ـ حرمت مکانی: که به بیت‌الحرام و مکه محدود می‌شود و دامنه‌ی حرمت و مراعات آن شامل جانداران نیز می‌گردد:

لا تَقْتُلُوا الصَّیدَ وَأَنْتُمْ حُرُمٌ[12] یعنی: به هنگام احرام، به کشتن جانداران (که معمولاً شکار می‌شوند)، اقدام نکنید.

هم‌چنین درختان را نیز شامل می‌شود، زیرا رسول خدا(ص‌) می‌فرماید:«درختان آن قطع نگردد و گیاهانش کنده نشوند.»

2ـ حرمت زمانی: که اوقات آن شامل ماه‌های حرام می‌شوند، که سه ماه ذی‌القعده و ذی‌الحجه و محرم بدنبال هم قرار دارند و ماه چهارم که ماه رجب است و در میان سال قرار دارد، مسلمانان را به حرمت نهادن به حریم‌های خدایی یادآوری می‌نماید که نباید اهل ایمان از آن غافل شوند.

روش تربیت انسان از طریق حرمت زمانی و مکانی از دیرباز جزو شریعت الهی بوده است که اسلام نیز آن را مورد تأکید قرار داده و از طریق آن میان مؤمنین قبلی و دیگر اهل ایمان ایجاد ارتباط نموده است و در واقع برای مردم هر عصری ـ اگر راه ایمان را در پیش گیرند و به مقتضای آن عمل کنند و از شریعت خداوند(جلّ جلاله‌) تبعیت نمایندـ زمینه‌ی حسن تفاهم و تلاش واقدام برای قطع اسباب اختلاف و دشمنی و ایجاد صلح و آسایش را فراهم می‌سازد. این کار به مثابه‌ی اعلان آتش‌بس الهی است، تا در ضمن آن مردم به بررسی وضع خود بپردازند و به مسؤلیت‌های اساسی در زندگی خویش توجه کنند و بر اساس تعاون و محبت به بهترین صورت به آبادسازی زمین و زندگی بپردازند و از این طریق از دشمنی و اسباب زمینه‌ساز جنگ و خونریزی که نابود کننده‌ی آرامش و آسایش و تباه کننده‌ی مسؤولیت خلافت انسان است، دست بردارند.

حکمت حرمت مکانی و زمانی

خداوند(جلّ جلاله‌) مخلوقات را همراه با ویژگی‌های خاصی آفریده است؛ از جمله به ایشان دو نیروی خشم و شهوت داده که در بسیاری از اوقات آن‌ها را به حسادت و قطع ارتباط و کشتار و تخریب و ستم و برتری‌طلبی وادار می‌نماید.

از طرف دیگر حکمت خداوند(جلّ جلاله‌) اقتضاء نموده که قضیه‌ای که از اعماق درون برایشان مورد احترام باشد، آن‌ها را از این دشمنی و حق‌کشی باز دارد. این موضوع در احترام و جایگاهی که بیت‌الحرام در قلوب و نفوس ایشان دارد و مجازاتی که برای کسانی که حریم حرمت آن را می‌شکنند، تبلْوُر یافته است.

اما از آن‌جا که بیت‌الحرام در مکان معینی قرار دارد و همه‌ی ستم‌دید‌گان به آن دسترسی ندارند و همه‌ی مردم از نعمت امنیت و آسایش آن ـ به‌جز ساکنین و مسافرین و حجاج ـ برخوردار نیستند و این امکان هم وجود ندارد که همه‌ی مردم ممالک دیگر به آن‌جا نقل مکان نمایند، خداوند(جلّ جلاله‌) بر اساس حکمت خود از نظر زمانی که محدود به مکانی خاص نیست، ماه‌های حرام را پناه‌گاهی عمومی برای مردم قرار داده است، تا مدتی را در آرامش و آسودگی مورد نظر خداوند رحمن و رحیم به‌سر ببرند. احترام و منزلت این ماه‌ها نیز در قلوب انسان‌های اهل ایمان و اهل فضل و کرامت قرار داده شده و در آن شمشیرها در غلاف فرو می‌روند و دل‌ها به‌سوی پروردگار متوجه می‌شوند و پاداش درست‌کاران و مجازات حدودشکنان چندین برابر می‌شود. خداوند(جلّ جلاله‌) در این رابطه می‌فرماید:

جَعَلَ اللَّهُ الْکَعْبَةَ الْبَیتَ الْحَرَامَ قِیاماً لِلنَّاسِ وَالشَّهْرَ الْحَرَامَ وَالْهَدْی وَالْقَلائِدَ[13] یعنی: خداوند(جلّ جلاله‌) کعبه (یعنی) بیت‌الحرام و ماه‌های حرام و قربانی‌های بی‌نشان و نشاندار را وسیله‌ای برای سروسامان بخشیدن (به کار و امور دنیوی و اخروی) قرار داده است.

هرگاه انسان‌ها به آن آتش‌بس و آسایش الهی ایمان داشته باشند و در مقابل شریعت و احکام خداوند(جلّ جلاله‌) فروتن و مطیع گردند و در طول چهار ماه از دوازده ماه سال به محاسبه‌ی نفس و بررسی اعمال خویش بپردازند، بدون تردید، عرصه‌ی گسترده‌تری برای آرامش خاطر و تصمیم‌گیری حساب شده و عاقلانه فراروی آن‌ها فراهم خواهد شد. هم‌چنین امکان ارتباط و گفتگو و مصالحه با طرف مقابل پیدا خواهد شد و امنیت و اطمینان خاطر لازم را برای همکاری بر اساس نیکوکاری و پرهیزکاری و پرهیز از جنگ و دشمنی پیدا خواهند کرد.

مناسک حج

حج دارای مناسک و احکامی است که مسلمانان نسلی پس از نسلی دیگر آن‌ها را از رسول خدا که فرموده است:«مناسک حج را از من بیاموزید!» دریافت داشته‌اند. این مناسک عبارتند از:

«احرام، تلبیه، طواف کعبه، سعی میان صفا و مروه، وقوف در عرفات، مشعرالحرام(مزدلفه)، رمی شیطان و ذبح قربانی.»

گاهی اوقات شخصی برای ادای مناسک حج از دیگری کمک می‌گیرد، و اشخاصی هم افرادی را برای ادای مناسک به‌جای خود کرایه می‌کنند، و بسیاری از آن‌ها همه‌ی آن‌چه که در مورد حج می‌دانند به شنیده‌هایی از این و آن در مورد حجرالأسود و سفید و سیاه بودن آن و این‌که از کجا آمده و امثال آن محدود می‌کنند. در حالی‌که این‌گونه مسایل آن‌ها را از روح و اسرار حج غافل گردانیده و و تنها به ظاهر آن می‌اندیشند. سزاوار است که خود حاجیان با مناسک و اسرار و حکمت‌ها و اهداف حج آشنا شوند و اهل علم برای آشنایی مردم عادی همایش‌ها و کلاس‌های آموزشی را در اماکن مختلف ترتیب دهند تا با چشم و بصیرت باز به ادای این عبادت بزرگ بپردازند.

احرام

اوّلین چیزی که حُجّاج لازم است به آن توجه داشته باشد، قصد و نیت خالصانه و صادقانه‌ی انجام دادن عبادت حج در جهت رضایت خداوند(جلّ جلاله‌) است. زیرا خداوند(جلّ جلاله‌) حج را از کسی که آن‌را پوششی برای به‌دست آوردن نام و شهرت و یا ثروتی بی‌ارزش قرار دهد، نمی‌پذیرد. حج در واقع هجرتی است و هجرت بدون قصد قربت مقبول واقع نمی‌شود.

این قصد و نیت به«احرام» معروف است و دارای دو نشانه است: یکی قابل رؤیت می‌باشد که عبارتست از بیرون آوردن همه‌ی لباس‌هایی که با فرم و شیوه‌ی خاصی دوخته شده و برای پوشش مورد استفاده قرار گرفته است. هم‌چنین خودداری از استفاده از اشیایی است که بیانگر مظاهر ثروتمندی و اشرافی‌گری باشد. نیز خودداری از استعمال بوی خوش و خودداری از تراشیدن و کوتاه کردن موی بدن و ... که خداوند(جلّ جلاله‌) مسلمانان را از آن بر حذر داشته است و فرموده است:

فَلا رَفَثَ وَلا فُسُوقَ وَلا جِدَالَ فِی الْحَجِّ[14] یعنی: در حج آمیزش جنسی و فسق و فجور و جدال و مناقشه وجود ندارد.

ویژگی دیگر احرام، شعار و گفتاری شنیدنی است که «تلبیه» نام دارد و عبارت است از:«لبیک‌اللهم لبیک، لبیک لا شریک لک لبیک، انّ الحمد و الشکر والنعمة لک و الملک، لا شریک لک». که حاجیان آن‌را با صدای بلند تکرار می‌نمایند. به هنگام بیان آن، لازم است آن‌ها این احساس را داشته باشند که در مقام شنیدن اوامر خداوند(جلّ جلاله‌) و التزام فوری و بدون چون وچرای دستورات او قرار دارند؛ خداوندی که مالکیت او و تمام نعمت‌هایش از آن اوست و هیچ‌کس و هیچ چیزی به غیر از او شایسته‌ی شکر و ستایش نیست.

برای آغاز به احرام مکان‌های مشخصی بر سر راه «مکّه» قرار دارد. این مکان‌ها با توجه به ممالکی که حجاج از آن‌جا به حج آمده‌اند با هم متفاوت می‌باشند، و اهل هر مملکتی با توجه به تجربه و تکرار مناسک حج، با میقات‌ها و مکان‌های احرام خویش آشنایی دارند، هر چند حجاج قبل از رسیدن به آن اماکن و میقات‌ها حتی در محل سکونت خویش می‌توانند احرام نمایند، اما پس از گذر از آن‌ها احرام‌شان ناتمام خواهد بود.

طواف القدوم

پس از رسیدن به مکه، حاجی به مسجدالحرام می‌رود و به قصد اظهار سلام و تحیت، هفت بار به طواف خانه‌ی خدا می‌پردازد. این طواف را «طواف القدوم یا طواف التحیة» می‌نامند و از کنار حجر الأسود آغاز می‌شود. حجر الأسود، سنگی طبیعی از سنگ‌های مکّه است که حضرت ابراهیم(ع‌)آن‌را عنوان مبدئی برای آغاز طواف قرار داد تا حجاج به هنگام طواف دچار بی‌نظمی نشوند.

«حجرالأسود» به‌جز یادآوری خاطره و محبّت پیشینیان و مصلحانی مانند ابراهیم و اسماعیل و محمّد(ص‌)، از احترام و منزلت دیگری برخوردار نیست و عمر(ص‌) در مورد آن سخنی سنجیده و ماندگار فرموده است؛ «من به خوبی می‌دانم که سنگی بی‌سود و زیان، بیش نیستی، و اگر خود نمی‌دیدم که رسول خدا(ص‌) بر تو بوسه زده است، هیچ‌گاه حاضر به بوسیدنت نبودم.» اما متأسفانه ، برخی از افراد در مورد آن باورهایی پوچ و بی‌اساس و بدون ارتباط با اسلام دارند و به گونه‌ای ناصواب و با مقاصدی ناروا آن‌را مسح می‌کنند و می‌بوسند.

سعی میان صفا و مروه

پس از آن‌که حاجیان از طواف القدوم فارغ شدند، به طرف صفا و مروه می‌روند و هفت بار در بین آن دو محل به رفت و آمد می‌پردازند و سعی خود را از صفا آغاز نموده و به مروه پایان می‌دهند. پس از طواف خانه‌ی خدا، سعی میان صفا و مروه یکی از مظاهر پناه بردن به خداوند(جلّ جلاله‌) در کنار خانه‌ی او به قصد طلب مغفرت و التماس مرحمت است. از طرف دیگر سعی میان صفا و مروه یادآور خاطره‌ی سعی و تلاش هاجر، همسر حضرت ابراهیم(ع‌) به‌خاطر یافتن آب برای خود و فرزندش اسماعیل است، که بالاخره سرچشمه‌ی آن را یافت و خود و فرزندش را از آن سیراب نمود و باعث آبادانی آن سرزمین گردید و خیر و برکت فراوانی در آن‌جا نصیب ساکنانش شد. به هر صورت خداوند(جلّ جلاله‌) این حق را دارد که به هر طریقی که حکمتش اقتضا ‌نماید، انسان‌ها را پس از آن‌که به الوهیت و ربوبیتش ایمان آوردند به عبادت خود فرا خواند. هم‌چنان که ما را مکلّف فرموده که در نمازها به کعبه روی کنیم و در دعاهای‌مان دست به آسمان برداریم.

بیرون آوردن احرام

حجاج می‌توانند پس از سعی میان «صفا و مروه» تا رفتن به عرفات هم‌چنان در حالت احرام باقی بمانند. این کار برای کسانی که وقت کافی ندارند بهتر است؛ اما آن عده از حاجیانی که زمان کافی در اختیار دارند، به وسیله‌ی تراشیدن یا کوتاه کردن موی خود می‌توانند از احرام بیرون بیایند، که در این صورت احرام، تلبیه، طواف و سعی را انجام داده‌اند و حج عمره به شمار آمده و دارای اجر و پاداش آن خواهد بود. در چنین شرایطی لازم است قربانی حج تمتع را که در آیه‌ی زیر آمده ذبح نماید.

فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَمَا اسْتَیسَرَ مِنْ الْهَدْی[15] یعنی: هر کس حج عمره را انجام داد و پس از آن حج را آغاز کرد، آن‌چه از قربانی میسر شد ذبح می‌کند. (و به فقرای آن‌جا می‌دهد.)

حاجی بلافاصله پس از بیرون آمدن از احرام می‌تواند قربانی‌اش را ذبح کند و لازم نیست آن را تا «روز نحر» به تأخیر بیندازد. هم‌چنین ذبح قربانی «در منی» بر او واجب نمی‌باشد، هر چند در مورد این مسایل میان اتباع مذاهب و حجاج اختلاف نظر و مباحثاتی وجود دارد. متأسفانه برخی با اقدام به پرداخت نقدی بهای قربانی عملاً این حکم شرعی را به گونه‌ای دچار تغییر و تبدیلی ناصواب نموده‌اند.

وقوف در عرفات

هرگاه حاجی در حال احرام از احرامش بیرون آمد، تا روز هشتم ذی‌الحجه هم‌چنان بدون احرام باقی خواهد ماند و پس از آن مانند بار اول برای ادای حج احرام خواهد نمود و از طریق «منی» به عرفات خواهد رفت؛ به طوری که روز نهم بایستی در آن‌جا حضور داشته باشد و فریضه‌ی وقوف در عرفات را انجام بدهد. مقصود از وقوف در عرفات، وقوف همراه با اندیشیدن و ذکر و دعاست هر چند به صورت نشسته باشد. برای ادای واجب وقوف، هر وقت از روز نهم ذی‌الحجه از ظهر تا صبح روز دهم کفایت می‌کند. اما ادامه دادن وقوف در عرفات تا بخشی از شب بهتر و کامل‌تر است. رفتن بر بالای «جبل الرّحمه» در عرفات، واجب نیست و ضرورتی ندارد که مردم برای رفتن بر بالای آن هجوم ببرند و خود را در معرض خطر سقوط قرار بدهند.

وقوف در عرفات مهمترین مناسک حج است، تا آن‌جا که از رسول خدا(ص‌) روایت شده که فرموده است:«حج یعنی وقوف در عرفات». زیرا حضور در عرفات حضوری خاشعانه و صادقانه است و انسان در آن‌جا منزلت و قدرت و موقعیت خود را به دست فراموشی می‌سپارد و به همه‌ی مظاهر مادّی پشت می‌کند و خورشید پر فروغ خاطره‌های گذشته بر ایشان می‌دمد و با گوش دل‌هایشان صدای دل‌نواز رسول خدا(ص‌) را می‌شنوند که با اجداد و پیشینیان ایشان سخن می‌گفت و رسالتش را برای آن‌ها بیان می‌نمود و آن‌ها را بر ایمان صادقانه و معرفت تام و تمام دین خداوند(جلّ جلاله‌) و مسؤولیت و حقوق مردم فرا می‌خواند. جایی که آخرین رسالت خداوند(جلّ جلاله‌) برای هدایت انسان‌ها در آن‌جا کامل گردید و این فرموده‌ی خداوند(جلّ جلاله‌) نازل شد که:

الْیوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمْ الإِسْلامَ دِیناً[16] یعنی: امروز (احکام) دین شما را برایتان کامل نمودم و نعمت خود را برایتان به اتمام رسانیدم و اسلام را به عنوان آئین خداپسند برای شما برگزیدم.

وقوف در مزدلفه

پس از آن‌که حاجی وقوف در عرفات را پایان داد، به سوی «مزدلفه» می‌رود که قرآن آن را «مشعرالحرام» می‌نامد. در صبح روز دهم (یوم‌النحر) برای زدن هفت عدد سنگ‌ریزه ـ‌از هر کجا که آن‌را برداشته باشدـ بر «جمره‌ عقبه» بایستی در «مِنَی» حضور داشته باشد، سپس موی سر را تراشیده یا کوتاه نماید و چنانچه قبلاً قربانی نکرده باشد، اقدام به ذبح قربانی نماید. بعد به «طواف الافاضه» می‌پردازد. در جلو انداختن هرکدام از آن‌ها حاجیان اختیار دارند. روایاتی از رسول خدا(ص‌) این موضوع را به اثبات رسانیده که هرگاه در مورد پس و پیش انداختن آن مناسک از ایشان سؤال می‌شد، می‌فرمود: «مانعی ندارد آن‌را هرگونه که می‌خواهید انجام بدهید.»

هم‌چنین حاجی می‌تواند «طواف الإفاضه» را به بعد از سه روز ایام‌النحر که در آن‌ها رجم شیطان صورت می‌گیرد، به تأخیر بیندازد.

رجم شیطان

رجم شیطان به طور عام واجبی نیست که ترک آن سبب باطل شدن حج شود، بلکه تنها به‌صورت وجوب رجم شیطان در «عَقَبه» که روز دهم انجام می‌گیرد، ضروری است و در بقیه‌ی روزها مستحب است.

رجم شیطان اقدامی سمبلیک بوده و عملی است که از خلال آن حجاج اراده‌ی خویش را برای کنار نهادن عوامل ناروا و نفسانی و شرارت‌آمیز اعلان می‌نمایند و تکرار آن تأکیدی بر این اراده و تصمیم است. بسیار به‌جاست که حجاج ایام حج را برای مشاوره و تبادل نظر در مورد مصالح و منافع دین و دنیای خود غنیمت شمارند. برخی از باورهای نادرست در مورد رجم شیطان، بی‌اساس است و در حکمت‌های شریعت مورد اعتبار نیستند!

طواف الوداع

پس از آن‌که حاجی اعمال و مناسک حج را انجام داد، و بعد از «طواف‌الافاضه» خواست به محل سکونت خویش بازگردد، به مسجد الحرام می‌رود و به «طواف الوداع» می‌پردازد. در واقع این طواف به معنی درخواست اجازه برای بازگشت از سفر حج و تجدید عهد با خداوند(جلّ جلاله‌) در راستای التزام به دین و شریعت اوست و به وسیله‌ی آن حاجی حجش را به پایان می‌برد و همراه با کوله‌باری از تهذیب و تقوی و پاک شدن از گناه به میان اهل و خانواده‌اش باز می‌گردد:

وَمَا تَفْعَلُوا مِنْ خَیرٍ یعْلَمْهُ اللَّهُ وَتَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَیرَ الزَّادِ التَّقْوَى وَاتَّقُونِی یا أُوْلِی الأَلْبَابِ[17] یعنی: ‌هر عمل خیری که انجام می‌دهید، خداوند(جلّ جلاله‌) از آن آگاهی دارد، و توشه‌ی لازم را تهیه کنید، که بهترین توشه پرهیزکاری است. ای خردمندان از (خشم و کیفر) من پرهیز کنید.

قربانی، یکی از شعایر خداوند(جلّ جلاله‌)

هَدْی یا قربانی به حیوانی گفته می‌شود که به نام خداوند(جلّ جلاله‌) و به خاطر تهیه‌ی طعام برای مستمندان و مساکین ذبح می‌شود:

فَإِذَا وَجَبَتْ جُنُوبُهَا فَکُلُوا مِنْهَا وَأَطْعِمُوا الْقَانِعَ وَالْمُعْتَرَّ کَذَلِکَ سَخَّرْنَاهَا لَکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ[18] یعنی: هرگاه بر پهلو افتادند (و ذبح شدند) از گوشت آن‌ها بخورید و از آن به مستمند و به فقیر بدهید. این‌گونه (که می‌بینید) شتران را مطیع شما کرده‌ایم، تا (خداوند(جلّ جلاله‌)) را سپاسگزاری کنید.

خداوند متعال به روحیه‌ی اخلاص و پرهیزگاری که بر اساس آن قربانی را پذیرا می‌شود، اشاره می‌نماید. در همه‌ی تکالیف این روحیه است که زمینه‌ی پذیرششان را فراهم می‌نماید، نه صورت و ظاهر آن‌ها.

لَنْ ینَالَ اللَّهَ لُحُومُهَا وَلا دِمَاؤُهَا وَلَکِنْ ینَالُهُ التَّقْوَى مِنْکُمْ[19] یعنی: گوشت و خون (قربانی‌ها) به خداوند(جلّ جلاله‌) نمی‌رسد، اما تقوا و پرهیزکاری شماست که مورد قبول او قرار می‌گیرد.

إِنَّمَا یتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنْ الْمُتَّقِینَ[20] یعنی: خداوند(جلّ جلاله‌) (اعمال و عبادات را) تنها از پرهیزکاران می‌پذیرد.

تقرّب به خداوند(جلّ جلاله‌) از طریق ذبح قربانی در حرم مکه و دادن غذا به مستمندان در ادیان الهی دارای سابقه‌ای طولانی است که از طریق آن اهل ایمان، پروردگار خویش را عبادت می‌کرده و سنت حضرت ابراهیم(ع‌) را احیا نموده و نعمت‌های خداوند(جلّ جلاله‌) بر انسان‌ها را سپاسگزاری کرده و یاد و خاطره‌ی اقدام حضرت ابراهیم(ع‌) برای ذبح حضرت اسماعیل(ع‌) و پیروز و سربلند بیرون آمدن او از این آزمایش را زنده نگاه داشته‌اند.

بدین ترتیب لازم بوده و هست که ابراهیم(ع‌) و فرزندش اسماعیل(ع‌) برای اهل ایمان به عنوان اسوه و الگو باقی بمانند و بر همه‌ی اعصار و زمان‌ها و بر همه‌ی نسل‌ها است که به آن‌ها تأسی بنمایند. همان‌گونه که او ترسیم نموده بود، تقرّب به خداوند(جلّ جلاله‌) ادامه یافت، تا این‌که ـ هم‌چنان که پیشتر نیز اشاره شد ـ مردم در ارتباط با عقاید و باورها به ویژه در مورد ادای مناسک حج به گمراهی بسیار خطرناکی دچار شدند و اقدام به قربانی برای بت‌ها نمودند و تلبیه و لبیک گفتن را به آن‌ها اختصاص دادند. اما رسول خدا(ص‌) آن‌را از مظاهر شرک و بت‌پرستی، پاک گردانید و لبیک و اظهار بندگی انسان را به خداوند(جلّ جلاله‌) اختصاص داد و این موضوع را بیان فرمود که قربانی بایستی از میان حیواناتی مانند شتر، گوسفند و گاو باشد و از عیب و نقصی که سبب تباه شدن گوشت و پرهیز از خوردن آن بشود، مبرّا باشند:

وَلا تَیمَّمُوا الْخَبِیثَ مِنْهُ تُنفِقُونَ وَلَسْتُمْ بِآخِذِیهِ إِلاَّ أَنْ تُغْمِضُوا فِیهِ[21] یعنی: و به سراغ چیزهای ناپاک نروید و از آن‌ها انفاق نکنید، درحالی که خود شما حاضر نیستید از آن اشیای ناپاک چیزی را دریافت دارید؛ مگر با چشم‌پوشی و بی‌میلی نسبت به آن.

خداوند(جلّ جلاله‌) سرچشمه‌ی پاکی‌هاست و به‌جز پاکی چیز دیگری را نمی‌پذیرد.

قربانی از نظر قرآن

قرآن در سه سوره‌ی «بقره، مائده و حج» در مورد قربانی، سخن گفته و آن‌را در سه بُعد مورد بررسی قرار داده است:

اوّل‌: از نظر جلب توجه به منزلت آن، از مسلمانان خواسته است که به آن اقدام نمایند و اخلاص در آن‌را فراموش نکنند و آن‌را از شعایری برشمرده که محافظت از آن ضرورت دارد، و اهمال آن حرام و نامشروع است. در سوره‌ی حج می‌فرماید:

وَالْبُدْنَ جَعَلْنَاهَا لَکُمْ مِنْ شَعَائِرِ اللَّهِ لَکُمْ فِیهَا خَیرٌ[22] یعنی: شترهای(قربانی را) برای شما جزو شعایر خداوند(جلّ جلاله‌) گردانیده‌ام، و برای شما در آن خیر(و منافع زیادی) وجود دارد.

و در سوره‌ی مائده آمده است:

یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُحِلُّوا شَعَائِرَ اللَّهِ وَلا الشَّهْرَ الْحَرَامَ وَلا الْهَدْی وَلا الْقَلائِدَ[23] یعنی: ای مؤمنان: (حرمت شکنی) شعایر (دین) خدا را برای خود حلال ندانید. و نه ماه حرام را و نه قربانی‌های بی‌نشان و نه قربانی‌های نشان‌دار.

دوّم: از نظر حالاتی که قربانی در آن‌ها مطلوب است، مانند:

- حالت احصار: که به معنی منع شدن از اتمام مناسک حج بوده و در این آیه آمده است:

وَأَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلَّهِ فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَیسَرَ مِنْ الْهَدْی[24] یعنی: در جهت رضایت خداوند(جلّ جلاله‌) (مناسک) حج و عمره را به پایان ببرید! اما اگر (به علت موانعی) بازداشته شدید، (برای جبران آن) هر چه که می‌توانید قربانی کنید.

خواسته شده که هرگاه میسر شد حیوانی قربانی شود، و به چیز دیگری ـ‌در صورت ناتوانی‌ـ به عنوان جایگزین آن اشاره نشده است.

- در حالت اقدام به عملی که در حالت احرام بایستی از آن پرهیز شود، خداوند متعال در مورد آن می‌فرماید:

فَمَنْ کَانَ مِنْکُمْ مَرِیضاً أَوْ بِهِ أَذًى مِنْ رَأْسِهِ فَفِدْیةٌ مِنْ صِیامٍ أَوْ صَدَقَةٍ أَوْ نُسُکٍ[25] یعنی: هر کس از شما که بیمار بود، یا ناراحتی در سر داشت(و لازم بود موی سرش را بتراشد) بایستی فدیه بدهد؛ یا روزه بگیرد، یا صدقه بدهد و یا قربانی را ذبح کند.

اما در این‌جا به حاجی اختیار داده شده که از میان روزه و صدقه و قربانی یکی را انتخاب نماید.

- در حالت بیرون آمدن از احرام عمره برای ادای حج تمتع، خداوند(جلّ جلاله‌) در مورد آن می‌فرماید:

فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَمَا اسْتَیسَرَ مِنْ الْهَدْی فَمَنْ لَمْ یجِدْ فَصِیامُ ثَلاثَةِ أَیامٍ فِی الْحَجِّ وَسَبْعَةٍ إِذَا رَجَعْتُمْ[26] یعنی: هر کس که از عمره آهنگ حج تمتع کند، آن‌چه از قربانی میسر شد(ذبح نماید) و کسی که (قربانی) نیابد سه روز را (در ایام) حج و هفت روز را هنگامی که از حج بازگشت(بایستی روزه بگیرد).

در این‌جا به حجاج اجازه داده شده تا در صورت ناتوانی و نبودن قربانی، روزه را جایگزین آن بنمایند.

- در حالتی که حاجی به هنگام احرام در حریم مکه اقدام به شکار حیوانات یا قطع درختان کند؛ در سوره‌ی مائده خداوند(جلّ جلاله‌) راجع به آن می‌فرماید:

یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَقْتُلُوا الصَّیدَ وَأَنْتُمْ حُرُمٌ وَمَنْ قَتَلَهُ مِنْکُمْ مُتَعَمِّداً فَجَزَاءٌ مِثْلُ مَا قَتَلَ مِنْ النَّعَمِ یحْکُمُ بِهِ ذَوَا عَدْلٍ مِنْکُمْ هَدْیاً بَالِغَ الْکَعْبَةِ أَوْ کَفَّارَةٌ طَعَامُ مَسَاکِینَ أَوْ عَدْلُ ذَلِکَ صِیاماً[27] یعنی: ای مؤمنین! هنگامی که در حالت احرام هستید (و در سرزمین حرم به سر می‌برید) شکار نکنید و هر کس از شما عمداً اقدام به شکار بنماید باید کفاره‌ای معادل آن‌را از چهارپایان(اهلی مانند: بز و گوسفند و شتر و گاو) بدهد. کفاره‌ای که دو نفر عادل از میان خودتان به معادل بودن آن قضاوت کنند و برابری آن را تصدیق نمایند. یا کفاره‌ای (معادل قیمت حیوان) خوراک (یک روز به هر یک از) فقرا بدهد. یا برابر آن روزه بگیرد.

در این‌جا نیز از حجاج خواسته شده ـ هم‌چون حالت اقدام به محظورات در حال احرام ـ از میان دادن طعام و روزه گرفتن یکی را برگزیند.

هم‌چنین قرآن در مکان ذبح نیز سخن گفته است:

ثُمَّ مَحِلُّهَا إِلَى الْبَیتِ الْعَتِیقِ[28] یعنی: و سپس محل (ذبح) آن بیت‌الله‌الحرام در مکه است.

حَتَّى یبْلُغَ الْهَدْی مَحِلَّهُ[29] یعنی: تا این‌که قربانی در محل خود انجام گیرد.

مقصود از آن اقدام به قربانی در حریم مکه به ویژه در «منی» است و رسول خدا(ص‌) فرموده است:«همه‌ی «منی» محل قربانی است و همه‌ی محدوده‌ی «مکّه» محل انجام قربانی می‌باشد.»

اما در ارتباط با زمان قربانی، به طور کلی روز عید قربان و سه روز پس از آن مشخص شده است. در روز چهارم هم می‌شود آن‌را انجام داد. اما چیزی که در این‌جا مورد ملاحظه می‌باشد این است که این زمان برای غیر قربانی‌هایی است که به‌جای کفاره و نذر انجام می‌گیرند؛ زیرا آن‌ها دارای زمان معینی نمی‌باشند. هم‌چنین ملاحظه‌ی این موضوع لازم است که قربانی تمتع را می‌توان قبل از وقوف در عرفات یعنی پس از احرام به حج یا قبل از بیرون آمدن احرام عمره، انجام داد.

اسرار مناسک حج

هر یک از مناسک حج دارای اسرار خاص خویش است که در لابه‌لای ظاهر آن نهفته است. زمانی که حجاج اقدام به ادای ظاهر مناسک حج می‌نمایند توجه به آن اسرار و حکمت‌ها ضروری است.

احرام که اولین مناسک حج است، در واقع به معنای فاصله گرفتن با کشش‌های ناروای نفسانی و امتیازات و طبقات و منزلت‌های دنیوی است، و همه‌ی ذهن و فکر و کردار و گفتار را در جهت التزام به شریعت خداوند(جلّ جلاله‌) قرار دادن است.

گفتن شعار«لبیک اللهم لبیک» و شهادت و اعلان لفظی آن به معنای از همه چیز بریدن و به خداوند(جلّ جلاله‌) روی آوردن و اوامر او را اطاعت نمودن است.

طواف نیز پس از آن به معنای روی آوردن به خداوند(جلّ جلاله‌) و چرخش جسم و روح بر گرد کعبه‌ی دل‌ها و منبع پاکی‌هاست، کاری که عاشق شیدا در آستان معشوق محبوب خویش انجام می‌دهد؛ محبوبی که نعمت‌ها و آثار عظمت و حکمتش را می‌بیند، اما توانایی دیدن ذاتش را ندارد.

سعی نیز پس از طواف به معنای تلاش و تکاپو در میان دو نشانه از نشانه‌های رحمت برای کسب مغفرت و رضایت خداوند(جلّ جلاله‌) است.

وقوف در عرفات پس از سعی، به معنای کنار نهادن نام و نشان، همراه با قلبی خاشع و دستانی برافراشته و پر از امید و زبانی دعاگو و صادقانه برای کسب مغفرت خداوند رحمن و رحیم است.

پس از آن گام‌هایی که در نور برداشته می‌شود، و انوار خورشیدش دل‌ها را نورانیت می‌بخشند، سنگ انداختن به سر و روی سمبل ابلیس، گویای اظهار نفرت از همه‌ی پلیدی‌ها و حقیر شمردن همه‌ی پلشتی‌ها و کشش‌های نارواست و حرکتی سمبلیک برای تبلور عزمی صادقانه در مقابله با هواپرستی و تباهی‌گری افراد و جامعه‌هاست.

در پایان این سفر سعادت‌بخش، قربانی کردن نیز گام نهادن در پلکان رشد و مقام ایمان و ایثار و اوج گرفتن به سوی صفا و پاکی و ریختن خون رذالت با دستان فضلیت‌ساز و رمزی است در راستای ایثار و فداکاری در محشر لشکریان پاک و گرامی خداوند(جلّ جلاله‌).

آن‌چه بیان گردید گوشه‌ای بود از حقیقت و حکمت و معانی عبادت حج. همه‌ی عبادت‌ها هرچند به اشکالی دیگر باشند، در یک هدف و حکمت به هم پیوند دارند و آن تحقق عبودیت خداوند(جلّ جلاله‌)، اخلاص در التزام به شریعت او، روی‌آوردن به بارگاه با عظمت خداوند(جلّ جلاله‌)، استعانت از ذات علیم و حکیم او و رهایی از بند وابستگی‌‌های ظلمت‌زای ظلم و ماده‌پرستی است.

اما حج با آن هنگامه‌ی گرما و ماسه‌های سوزان نسیم، روح‌انگیز و مکانی دل‌نواز است که نور و هدایت خداوند(جلّ جلاله‌) را تجلّی می‌بخشد و افعال و مناسکی است که بر اساس آن انسان‌ها به وحدت طبیعی و فطری دست یافته و به اعماق وجدانشان باز می‌گردند، فِطْرَةَ اللهِ الَّتی فَطَرَ النّاسَ علیها «فطرت و سرشتی که خداوند(جلّ جلاله‌) خود مردم را بر آن آفریده است.» حج بدین صورت نقطه‌ی اوج انسان آگاه و اهل ایمان و اطاعت، در پیش‌گاه معبودی واحد است، و در جهت تحقق معنای عبودیت و اخلاص برای خداوند(جلّ جلاله‌)، کامل‌ترین و فراگیرترین عبادت به‌شمار می‌آید. به همین دلیل است که شعار شروع آن و شعاری که در همه‌ی مراحل آن‌را همراهی می‌نماید و دل‌ها را متوجه خداوند(جلّ جلاله‌) می‌گرداند و از غیر او رویش را برمی‌گرداند، آن سرود ملکوتی است که انسان را از زمین به معراج می‌برد و در ملکوت آسمان‌ها به پرواز درمی‌آورد، و به وسیله‌ی آن، اهل ایمان زیباترین سروش‌های خشوع و فروتنی و پاسخ‌گویی به فراخوانی مولای حقیقی خویش را بر دل و روان خویش مُهر می‌زنند.

در اعماق قلوب خویش به وحدانیت خداوند(جلّ جلاله‌)، به یکتائی‌اش در مالکیت و ملوکیت، به نعمت دادن و فضل او، به مدیر و مدبّر بودنش و استحقاق ثنا و عبادتش، اعتراف می‌نمایند و لبیک‌گویان با زبان حال و با ایستادن در بارگاه با عظمتش خود را آماده‌ی فرمانبرداری از فرمان‌هایش می‌کنند و به فراخوانی‌هایش پاسخ مثبت می‌دهند و بدون شک و دو دلی، چراغی فرا راه زندگی خویش قرار می‌دهند و او را به وحدانیت و الوهیت و ربوبیت می‌ستایند.

پروردگاری که دعوتش اجابت می‌شود و انسان‌ها به سوی بارگاه با عظمتش روی می‌آورند؛ پروردگاری واحد است و صاحب همه‌ی نعمت‌هایی است که در شمار نمی‌آیند. خداوند(جلّ جلاله‌) صاحب عزتی است که هیچ‌گاه از عزتش کاسته نمی‌شود و توانایی است که ناتوانی در مورد او مفهومی ندارد. خداوندی که فرامینش در آسمان‌ها و زمین فرمانبرداری می‌شود. پروردگار پاک و منزهّی که به‌جز او هیچ فرمانروا و فریادرسی مشروعیت و حقانیت ندارد. «لبیک اللهم لبیک، لبیک لا شریک لک لبیک، إنّ الحمد و النعمة لک و الملک لا شریک لک.»

قُلْ إِنَّ صَلاتِی وَنُسُکِی وَمَحْیای وَمَمَاتِی لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ * لا شَرِیکَ لَهُ وَبِذَلِکَ أُمِرْتُ وَأَنَا أَوَّلُ الْمُسْلِمِینَ[30] یعنی: بگو: نماز و عبادت و زندگی و مرگ من از آن خداست که پروردگار جهانیان است. خداوند(جلّ جلاله‌) را هیچ شریکی نیست، و به همین دستور داده شده‌ام و من اولین مسلمان (در میان امت خود) هستم.

دل‌ها و ارتباط آن‌ها با دعوت ابراهیمی

این‌جاست که راز و رمز و مراد از نام‌بردن از «دل‌ها» در دعوت ابراهیم –علیه‌السلام- به هنگام پایه‌ریزی و پایان یافتن کعبه و ساکن گردانیدن برخی از خانواده‌اش در آن‌جا، معلوم می‌شود:

فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنْ النَّاسِ تَهْوِی إِلَیهِمْ وَارْزُقْهُمْ مِنْ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ یشْکُرُونَ[31] یعنی: پس چنان کن که دل‌های گروهی از مردم متوجه ایشان شود، و ایشان را از میوه و ثمرات(سایر کشورها) بهره‌مند فرما، شاید که نعمت‌هایت را (سپاس‌گزاری) نمایند.

حکمت نام‌بردن از «أَفْئِدَةْ» (دل‌ها) بیانگر این حقیقت است که رفت و آمد قیافه‌هایی که چیزی از حکمت و معنویت و اهداف حج نمی‌دانند و تنها به ادای مناسک ظاهری فردی و زیارت رسول خدا(ص‌) اکتفاء می‌نمایند، کافی و کارساز نیست؛ بلکه هدف این است که دل‌ها و روح‌ها به اهداف این همایش و کنفرانس بزرگ ـ ‌در مکان‌هایی که یادآور رسول خدا(ص‌) و آمدن وحی در حضور اصحاب است و در سایه‌ی عبادت خداوند(جلّ جلاله‌)ـ برای دست‌یابی به عوامل و اسبابی که دل‌های اهل توحید را بیش از پیش به هم نزدیک می‌گرداند، تلاش نمایند و هم‌چنان ‌که اجسام‌شان در کنار هم قرار می‌گیرند دل‌ها و احساسات‌شان نیز با هم در ارتباط باشند تا این امر باعث تفاهم و تعاون بیشتر میان آنان گردد.

حج کنفرانس بزرگ اسلامی

با توجه به جایگاه حج در اسلام و اهداف فردی و اجتماعی آن، شایسته است صاحبان دانش و اندیشه، کارشناسان تعلیم و تربیت، مسؤولان حکومت، مدیران، رجال اقتصاد و ثروت، علمای علوم شریعت و کارشناسان جنگ و جهاد در ابعاد مختلف این عبادت بزرگ به بررسی و تأمل بپردازند.

شایسته است که قشر‌های صاحب نظر و اهل اجتهاد که دارای ایمان صادق و اهداف والایی هستند که واجب است مسلمانان آن‌ها را در زندگی در پیش گیرند و مدّ نظر داشته باشند، در این همایش بزرگ الهی حضور یابند. همایشی که حضور در آن بر همه‌ی مسلمانان توانمند الزامی و اجباری است و لازم است همه‌ی آنان در آن کنفرانس، مشارکتی قوی و آگاهانه داشته باشند و بر فراز بال‌هایی که مکه و مدینه برایشان گسترده بنشینند و به پرواز درآیند و در جایی که خداوند(جلّ جلاله‌) بر اساس کلمه‌ی توحید، وحدتشان بخشیده، برگرد خانه‌اش به گردش درآیند، با یکدیگر آشنا شوند، به مشاوره و تعاون و همکاری و همفکری بپردازند و به شکل یک امت واحد و یک دل که دارای شعور و احساسی واحد هستند به سرزمین خود برگردند.

کسب منافع

اهدافی که بیان گردیدند، برترین و مهمترین اهدافی هستند که در ضمن آیه‌ی ‌دعوت مردم به حج قرار دارند:

وَأَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یأْتُوکَ رِجَالاً وَعَلَى کُلِّ ضَامِرٍ یأْتِینَ مِنْ کُلِّ فَجٍّ عَمِیقٍ * لِیشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ وَیذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ فِی أَیامٍ مَعْلُومَاتٍ عَلَى مَا رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِیمَةِ الأَنْعَامِ فَکُلُوا مِنْهَا وَأَطْعِمُوا الْبَائِسَ الْفَقِیرَ * ثُمَّ لِیقْضُوا تَفَثَهُمْ وَلْیوفُوا نُذُورَهُمْ وَلْیطَّوَّفُوا بِالْبَیتِ الْعَتِیقِ[32] یعنی: ای پیامبر! به مردم اعلان کن که (افراد مسلمان توانمند) پیاده و یا سوار بر شتران باریک‌اندام (ورزیده) که راه‌های طولانی را می‌پیمایند به حج کعبه بیایند و ندای تو را پاسخ دهند، تا منافع خویش را با چشم خود ببینند و در ایام معینی نام خدا را به خاطر(نعمت) چهارپایانی که خداوند(جلّ جلاله‌) به آن‌ها داده یاد کنند. پس خودتان نیز از گوشت آن‌ها بخورید و به بینوایان و مستمندان هم بدهید. بعد از آن باید آلودگی‌ها را از خود دور کنند! و به نذرهای خویش وفا کنند و خانه‌ی قدیمی و گرامی(کعبه) را طواف نمایند.

منافعی که حج برای بدست آوردن آن‌ها وسیله قرار گرفته، پیش از هر چیز همان حکمت‌ها و اهداف حج می‌باشند که به صورت عام و کلی بیان شده و به نوع خاصی از منافع اختصاص نیافته و تنها بخشی از آن را شامل نمی‌شود. این کلیت و عمومیت، بیانگر این است که همه‌ی منافع فردی و اجتماعی اعم از تهذیب نفس و تقرّب به خداوند(جلّ جلاله‌)، و مشاوره برای طرح و برنامه‌ریزی‌های علمی و فرهنگی، ایجاد وحدت و هماهنگی برای دعوت و تبلیغ، تلاش برای نشان دادن چهره‌ی واقعی دین و تسامح احکام ارزشمند آن را شامل می‌شود.

هم‌چنین همه‌ی امور و مسایلی را که به فراهم نمودن امکانات لازم برای سر و سامان دادن به شخصیت و هوّیت اسلامی و تقویت انگیزه‌های ایمانی برای محافظت از آن شخصیت و پیشگیری از ذوب شدن و به تحلیل رفتن آن کمک می‌کند را در بر می‌گیرد؛ زیرا همه‌ی آن‌ها خیرات و منافعی واقعی می‌باشند. به همین صورت منافع و خیرات با توجه به شرایط و اوضاع زمانی و مکانی و دیدگاه‌های متقابل مردم، به صورت‌ها و اشکال مختلف تبلور می‌یابند.

طغیان و سرکشی جهانی و ضرورت رویارویی با آن

در میان مردم در ارتباط با دین و جامعه و اقتصاد و سیاست، آرا و دیدگاه‌های متفاوت و نوینی پدید آمده است و قدرت‌های بزرگ به ساختن اسلحه‌هایی مرگ‌بار و ترسناک به‌ویژه اسلحه‌های کشتار جمعی و تهدید بشریت و ویرانی همه‌ی دست‌آوردهای مادی و علمی بشری اقدام کرده‌اند. مواردی از این سرکشی و طغیان غیر انسانی در اشکال کریه و چندش‌آور آن بارها روی داده است.

ضرورت دارد که در جهت محافظت از دعوت حق و رسالت راستین اسلام و صلح جهانی و اصلاح ایمان و اخلاق و وحدت افراد و جوامع، مسلمانان در مقابل همه‌ی آن پدیده‌ها، اجتماعات و کنفرانس‌های عمومی را برای بیان دیدگاه‌های اسلام تشکیل دهند و همه‌ی تلاش خود را برای پاسداری از صلح و آسایش و امنیت جهانی و دینداری و حفظ ارزش‌ها به‌کار بگیرند.

در این صورت است که حج می‌تواند وسیله و نهادی عظیم برای مشاوره و تبادل آرا و تصمیم‌گیری در مورد همه‌ی منافع و مصالح فردی، اجتماعی، داخلی و بین‌المللی شود و از چهارچوب توجه به منافع فردی و شخصی و ادای مناسکی خشک و بی‌روح خارج گردد. لازم به یادآوری است که بارزترین معنای کلمه «منافع» در میان مسلمانان ایجاد و تقویت وحدت اندیشه و عمل بر اساس اهداف ایمانی است که محور حیات دینی را تشکیل می‌دهد و تحقق آن مشروط به تمسک به قرآن و حبل‌الله است:

وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً وَلا تَفَرَّقُوا[33] یعنی: همگی به ریسمان ناگسستنی(قرآن) خدا تمسک کنید و پراکنده نشوید.

از لوازم اعتصام و تمسک به قرآن می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

- کنار گذاشتن شهوات و کشش‌هایی که تعصبات عشیره‌ای و نژادی و مذهبی را در میان مسلمانان تحریک می‌نماید.

- پاک‌سازی نمودن ایمان و عقاید و عرصه‌ی اعمال از همه‌ی مظاهر شرک و بدعت.

- تفسیر و تبیینی ساده و روشن از قرآن.

- توجه به امور اقتصادی، اجتماعی و نظامی مسلمانان با استنباط از قرآن.

موارد فوق قسمتی از ابعاد مختلف منافع و مصالحی است که زندگی همراه با عزت و سلامت ما در گرو تحقق آن‌ها قرار دارد و می‌توان آن را تفسیری برای این فرموده‌ی خداوند(جلّ جلاله‌) در مورد منافع حج دانست که می‌فرماید: لِیشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ.[34]

وارد شدن به مسایل جزیی و تهیه‌ی طرح و برنامه و امکانات مادی و انسانی و... برای احیای اسلام و ایجاد فهمی نو ازآن نیازمند کنفرانس‌ها و همایش‌هایی در سایه‌ی ایمان و صداقت و صفا و هم‌دلی است و چنین چیزی جز در سایه‌ی کنفرانس الهی حج و در مهمانی خداوند(جلّ جلاله‌) و در محضر او امکان‌پذیر نیست.



سخن آخر

خداوند(جلّ جلاله‌) خود سرچشمه‌ی حکمت بی‌پایان است، امّا از دیدگاه بشری ما، محدود نمودن اجتماع حج به طواف کعبه و وقوف در عرفات و...کار معقول و پسندیده‌ای نیست؛ زیرا در هر مکان و زمانی می‌توان به ذکر و عبادت خداوند(جلّ جلاله‌) پرداخت و او دعا و درخواست دعاگویان را هرکجا که باشند می‌شنود:

وَلِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ فَأَینَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ وَاسِعٌ عَلِیمٌ[35] یعنی: مشرق و مغرب ازآن خداوند(جلّ جلاله‌) هستند، هر کجا که روی بنمایید، همان‌جا خداوند(جلّ جلاله‌) را پیش روی خود خواهید یافت.

هم‌چنان که آیه‌ی حج می‌فرماید، حکمت حج آن است که اهل ایمان و توحید در یک مکان و زمان با هم جمع شوند، تا در جهت تحقق و تقویت منافع و مصالح خویش حضور داشته و به تبادل نظر بپردازند و زنگار را از آئینه‌ی زندگی خود پاک و راه تحقق مصالح و منافعی را که پیشتر مورد بحث قرار گرفتند، در پیش گیرند. اما پاک شدن از ناپاکی در پاک گردانیدن لباس و بدن خلاصه نمی‌شود؛ بلکه جلب توجه نمودن به مسایل بلندتر و با ارزش‌تری مانند: پاک گردانیدن عقل و اندیشه و اجتماع، برتر و اولی‌تر از پاک گردانیدن جسم و لباس است. آلودگی دل‌ها به معنی اسارت آن در دست کشش‌های ناروا و هوس‌پرست می‌باشد و ناپاکی اندیشه به معنای گرفتار گردانیدن آن در گرداب تردیدها و اوهام و خرافات است. آلودگی اجتماع نیز به معنای قرار گرفتن آن در زیر یورش جهالت و فقر و سلطه‌ی ستمکاران و استعمارگران است.

بر این اساس برطرف نمودن ناپاکی فرد و جامعه به معنای زدودن آلودگی آن‌ها و برطرف نمودن چیزهایی است که نباید چهره‌ی آن‌ها را مکدّر سازند و آراستن آن‌ها به اموری است که در شأن فرد و اجتماع است و آن‌ها را در مسیر صحیح قرار می‌دهد. خداوند(جلّ جلاله‌) در جهت این پاک‌سازی و آراستن است که عبادت حج را واجب گردانیده است.

در عصر رسول خدا(ص‌) حج این‌گونه بود. آن‌گاه که مسلمانان برای اوّلین بار در سال نهم هجری به امارت ابوبکر صدیق(ص‌) برای انجام مراسم حج به راه افتادند، علی-رضی‌الله‌عنهه- به نیابت از رسول خدا(ص‌) آیات اوّل سوره‌ی توبه را قرائت فرمود، که در آن به پاک‌سازی بیت‌الله از شرک و مشرکین اشاره شده است.

در سال بعد ـ‌ یعنی سال دهم، که سال اتمام و اکمال دین خدا و تبلیغ آن بود، پس از آن‌که رسول خدا(ص‌) برای ادای مناسک حج به سوی مکه به راه افتاد ‌ـ مسلمانان از رسول خدا(ص‌) چنین شنیدند که فرمود: [36]

ای مردم! همه‌ی مؤمنان برادر یکدیگرند، مال هیچ کس برای دیگری ‌جز با رضایت خاطر او روا نیست. پس از من، به کفر باز نگردید و به جنگ و دعوا با یکدیگر نپردازید! من پس از خود دو چیز را در میان شما برجای می‌گذارم، که اگر به آن‌ها تمسک کنید هیچگاه دچار گمراهی نخواهید شد؛ قرآن خداوند(جلّ جلاله‌) و سنت و روش پیامبر او.

پاورقی‌ها:
--------------------------------------------------------------------------------

[1] - «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاهَا * وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا» شمس/9و10.

[2] - «صِبْغَةَ اللَّهِ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنْ اللَّهِ صِبْغَةً» بقرة/138.

[3] - رواه المسلم

[4] ـ بقره:127.

[5] ـ حج:26ـ27.

[6] ـ انعام:161.

[7] ـ حج:78.

[8] ـ بقره:130.

[9] ـ بقره:197.

[10] ـ توبه:36.

[11] ـ مائده:2.

[12] ـ مائده95.

[13] ـ مائده 97.

[14] ـ بقره 197.

[15] ـ بقره 196.

[16] ـ مائده 3.

[17] ـ بقره: 197.

[18] ـ حج: 36.

[19] ـ حج: 37.

[20] ـ مائده: 27.

[21] ـ بقره:267.

[22] ـ حج: 36.

[23] ـ مائده: 2.

[24] و4ـ بقره: 196.

[25] -

[26] ـ بقره: 196.

[27] ـ مائده: 95.

[28] ـ حج:33.

[29] ـ بقره:196.

[30] ـالانعام: 163ـ162.

[31] ـ ابراهیم:37.

[32] ـ حج:29ـ27.

[33] ـ آل عمران: 103.

[34] ـ حج: 28. یعنی: «.......................»

[35] ـ بقره: 115.

[36] ـ ............


-------------
منابع و مآخذ:
1. شلتوت،‌ شیخ محمود. اسلام آیین زندگی، ‌مترجم: عبدالعزیز سلیمی،‌ نشر احسان.
2. سبحانی،‌ استاد ناصر، نوارهای حج.